سلام خوبید خوشید
ی راهنمایی میخاسم
میدونید که پسر مم الرژی شدید غذایی داره و هنوزم ادامه داره
من از وقتی فهمیدم ارتباطم با تمام اطرافیان کم شده
الان مثلا خونه دوست های همسرم و اطرافیان درجه دوم 6 ماه ی بار میریم (بدون شام) خب
الان چیزی که اذیتم میکنه
اینه که
من 6 ماه ی بار دارم اطرافیان رو میبینم ولی همینکه میبینیمشون من از الرژی پسرم چیزی شکایت نمیکنم گله نمیکنم نمیگم سخته فلانه ولی اونا شروع میکنن فلان چیز بهش میدی میگم نه هنوز بعد میگن ما هم همینه ما هم بچمون نمیخوره حالا شما ی جوره ما ی جوره دیگه س بچه ما خیلی بده دست بزن داره فلان بچه ما هم وزنش کمه....
خیلیییی این صحبت هاشون حال روحی من رو به هم میریزه درحدیکه اصصلاا نمیخام با کسی رفت و امد کنم از طرفی بخاطر همسرم و بخاطر اینکه بچه م باید ارتباط داشته باشه با بچه های دیگه مجبورم رفت و امد داشته باشم و اینجور حرفها که میزنن من از شدت بغض فقط تایید میکنم و هییچیی نمیگم
نمیدونم چه جوری باید روی خودم کار کنم و یا چه جوری بهشون بفهمونم که اینجور حرفی نزنن
بخدا جز مامانای الرژیک هیچکس حرف منو درک نمیکنه

۹ پاسخ

فک کنم به خاطر شرایط سخت غذایی پسرتون، حساس و زودرنج شدید
فقط یه گوش تون در باشه و اون یکی دروازه

مثلا به سبک خودشون دلداری میدن درحالیکه هیچوقت به ماها یاد ندادن چطور دلداری بدیم. و اینکه تا درد مارو تجربه نکنن نمیدونن. فقط میگن ماهم اینطوریم
من دیگه جایی نمیگم.چون حوصله واکنشارو ندارم. میگم بهتره. موارد کمیش مونده و خوب شده. چیزیم تو همونیا بخوره خب یه باره. خیلی واکنش شدید نمیده. ولی دایم نمیدم بهش اون چیزارو

بازم خوبه که اونا مثلا همدردی می کنن.
من که مدام بهم چیزایی می گن که امکان پذیر نیست ولی سعی می کنم اصلا بهش فکر نکنم چون می دونم تو شرایط ما نیستن و نمی تونن درک کنن فقط می خوان یه حرفی زده باشن که همدردی یا راهکار بدن. یعنی درکل از روی بدی نیست حرفاشون

هی .منو ک هر وقت میبینن میگن بچت سوءتغذیه هست گوشت زیاد بهش بده بخدا قشنگ یک ماه بهم میریزم طوری شده بودم ی مدت ک باید حتما یخچالمون پر گوشت باشه بعد میپختم بچه نمی‌خورد انقد دعواش میکردم .منم خیلی عصبی شدم خیلی سخته خداروشکر ولی بازم سخته چه کنیم

روزگار ماست
برای ما بدتره که مثلا چقدر لاغره و فلان
یا الهی بگردم بچه چی میخوره پس؟
یا یواشکی میخورن
یا بده بخوذه بدنس عادت کنه
یا میگن نکنه قاروغ شده یا شیر دون شده بزور وقت میگی ما رو ببرم قاروغ بکیره

دقیقا فقط مامانایی که بچه الرژیک دارن میفهمن

داییم هروقت بچمو میبینه میگه ی شربت ویتامین برا سانیل بگیرین زیرچشش گود افتاده.
خب چکارش کنم غذاهاش محدوده

سلام گلم یا مستقیم حرفی که ناراحتت میکنه رو به زبون بیار و بگو نگن، یا بیخیالی طی کن و بگو هر زری میخوان بزنن، مهم نیست.

سلام عزیزم منم پسرم هنوز میکس میخوره دقیقا تا به کسی میرسم البته که خانواده شوهر شروع میکنن به دلسوزی و سوالای بیخود پرسیدن وای طفلی بچه هنوزم نمیتونه غذا بخوره هنوزم فلان یا ببرش فلان دکتر فلان کارش کن منم دیگه قشنگ از خجالتشون در میام🤌

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۲ سالگی
مامانا سلام. دلم برای گهواره تنگ شده بود گفتم یه عرض سلامی کنم. چطورید؟ خوبید همگی؟ چه خبرا؟؟
از فردا باید برگردیم به تنظیمات کارخونه. من که اصلا آمادگیشو ندارم دوباره هرروز درگیر بهانه گیری های بچه باشم. پسرم دائم دست آدم رو میگیره و بلند می‌کنه و یه چیزی میخواد. جدیدا هم اگه چیزی بهش ندیدم پاشو می‌زنه زمین یا گریه میکنه یا ما رو میزنه. این رفتارش خیلی زیاد شده. جایی هم که میریم با دختر خواهرشوهرم نمی‌سازه و هی میره سراغش یه انگولکی میکنه و اونم صداش درمیاد.
خلاصه اصلا حوصله این کاراشو ندارم و دیگه نمیدونم چطور میشه این موضوع رو حل کرد. شما هیچوقت با مشاور یا روانشناس مشورت کردین؟ من قبلا که صحبت کردم میگفت وقتی بچه به حرف بیاد این رفتاراش کم میشه و می‌گفت باید باهاش بازی کنی و زیاد باهاش حرف بزنی.
توی این ایام ماه رمضون و تعطیلات خیلیی کم باهاش بازی کردم شاید به خاطر اون باشه. نمیدونم!
چقدر وقتی کوچیک بودن راحت‌تر بود. حداقل دوسه بار تو روز می‌خوابیدن یه نفسی می‌کشیدیم.
خلاصه بهتون بگم که نمیدونم چطوری باید سختی بچه داری رو کم کرد. واقعا هر روزش پر از چالش های فراوونه.