سلام خانما خوبین
ی سوال بپرسم لطفا نصیحت نکنین فقط بگین شما بودین چیکار میکردین
من از وقتی بچه هام به دنیا اومدن مادرشوهرم میگه بغلشون کن نزارشون زمین هی میگه تکرار میکنه هر بار خودمو به نشنیدن میزنم هرروز زنگ‌میزنه هی میگه میگه
تازگیا هم هر وقت که بچه هارو می بینه بغلشون میکنه از وقتی میاد تا میره نمیزاره زمین منم امروز بالاخره حرصی شدم گفت من اینو بغل کردم توام اون یکی رو بغل کن منم عصبانی شدم با عصبانیت گفتم دوتان چجوری بغلشون کنم بعد با عصبانیت دستامو یجوری کردم که اینجوری دوتاشونو بغل کنم آخه چیکار کنم شمام بزارید زمین بی زحمت باهاش بازی کنین بعد گفت اون یکی رو بده بغل کنم گفت نه بزار زمین باهاش کن
هر وقت که بغلشون میکنه بعد میزاره زمین فقط جیغ میزنن گریه و زاری که بغلمون کن بعد وقتیم که میره من بیچاره میمونم و این دوتا که بغل میخان هر دوشون
به نظرتون بد گفتم؟
پیش پدرشوهرم گفتم اصلا نمیدونم چیکار کنم 🤦🏻‍♀️
اعصابمو بهم میریزه دیگه بهش آلرژی پیدا کردم هر وقت زنگ میزنه یا میگه میخام بیام نمیدونم چیکار کنم

خودتو ناراحت نکن. منم مادرشوهرم خیلی دخالت میکرد چند بار زدم تو برجکش ، دیگه نظرهای چرت نمیده.

واي خواهر دست رو دلم نزار منم مادر شوهرم يه سرطانيه دومي نداره تازه تو خوبي من طبقه بالا زندگي ميكنم نه صب مياد بالا ١١مياد ١ مياد عصر مياد غروب مياد شب مياد هر بار هم كه مياد هزاران دخالت و نظر دادن هي اين كارو بكن هي اونكارو نكن هي اين درسته هي اون غلطه خسته شدم روانيم كرده بارها بحث و اختلاف بين خودمو شوهرم انداخته دو سه ماه ديگه ميريم يه نفس راحت ميكشم

وای مث مادر شوهر من همش بچه هارو بغل میکرد اذیت میشدن ۳ ماه نذاشتم بچه هارو ببینه الان دیگ تا یکی بغلشون میکنه جیغ میزنن مجبورن میشن بزارن زمین😐

از دست این مادرشوهرا اسیر شدیم بخدا😔منم کلی داستان دارم

خوب کاری کردی منم بعضی وقتا که نظرهای چرت بهم میدن جوابشونو میدم کار خودمو میکنم

خوب کاری کردی‌چن بار که جوابشونو بدی دیگه میکشن بیرون.والا منم اوایل خواهرشوهرا و مادرشوهر خیلی با ادعا نظریه میدادن اخر سر صبرم لب ریز شد هر سری که گفتن درجا جوابشونو دادم.دیگه الان نظر‌نمیدن

عزیزم خودتو،ناراحت نکن همه همینجورین نمیشه که دوتاشونو،بغل بگیری یادخودم و،روزهای سختم افتادم داشتن وبزرگ کردن دوقلو خیلی سخته من این روزهارو،کشیدم عذاب کشیدم بخدا،تابزرگ شدن خدابهت کمک کنه امیدوارم بچه های آرومی داشته باشی که حداقل اذیتت نکنن بیخیال حرف دیگران اونا،فقط ظاهر،هرچیزیو،میدنن وهیچ کس ازدل اون مادرخسته خبرنداره که باچه عذابی داره دوتا بچه بزرگ می‌کنه بغل گرفتن نوازش بچه حدی داره همین که بهش محبت کنی کافیه پس هرکی هرچی گفت جوابشوبده چون اوناتوی موقعیت تونیستن که درکت کنن که چطور به خونه وبچه هاوهمسرت میرسی

اصلا بغل کردن بچه بجز وقتایی که خودش میخواد و ارامش میگیره، باعث اذیتش میشه و محدودش میکنه و به بدنش فشار میاره

بعد زایمان کلا هورمونا بهم میریزه اذیت های بچه داری خصوصا شما ک بسلامتی دوتا هستن و بچه اول ادم اصلا تجربه نداره و خیلی هم حساسه اگر کسی هم باشه ک مثله مته مخ ادمو سوراخ کنه خب ادم سنگم باشه صداش درمیاد.از اینکه عذاب وجدان گرفتی مشخصه عادت به این جور رفتار کردن نداری با شوهرت صحبت کن بگو ازین رفتار مامانت خیلی نارحت شدم و امروز یکم تند باهاش برخورد کردم چون تحمل برام سخت بود از شرایط خودت بگو بزار همسرت بهش تذکر بده

عزیزم کلا مادرشوهرا همینن واقعا فکر میکنن اونا دلسوز تراز مادرن ‌
من هروقت میرم خونه پدرشوهرم طوری برخورد میکنن انگار بلد نیستم زنگ میزنن خواهر شوهر کوچیکم که بیا بچه رو بگیر نمیتونه ساکتش کنه .
حق داری والا همه بچه رو واسه یکساعت بازی میخوان آخر سر مادر کمرش خورد میشه هی بغل هی بازی اگرم یکی بیاد خونه و ببینه تمیز نیست هزار جور جرف میزنن خوبکردی

راش نده

کاری ندارم ب اخلاق مادره..‌‌.ولی دکتر روان زاده میگه میخایی بچه ای سالم داشته باشید بغلشون کنید نوازش کنید تا یه سنی بچه ها ب بغل احتیاج دارند دیگه بعدا اون دوران تکرار نمیشه گلم

حق داری اون به ساعت میاد پیشت ولی تو بیست و چهار ساعت باهاشونی پس نزار ریتم بچه داری تو به هم بزنه