هفته پیش پسرم مریض شد با برادرشوهرم بردیمش دکتر
خواستن سرم بزنن زنه گفت تو نیا درم بستن
۳بار صدای جیغ پسرم اومد درو باز کردم دیدم برادر شوهرم پاهاشو یع مرده دستاشو گرفته🥺
زنه هم داشت سوزن میزد بچمو
سریع رفتم بغلش کردم گفتم نمیخواد سرم بزنه دیدم ۳ جادست بچم سوراخ تازه زنه میگفت بده پاشم ببینم
تو دلم گفتم گمشو عرضه نداری بزنی
بعدم گفتم نمیخوام
حالا چند شبه بچم با جیغ ازخواب میپره گریه میکنه باهیچی آروم نمیشه
یاپاهاش میزنه زمین
میدونم ازترس اونه
چیکار کنم یادش بشه؟؟؟ گناه داره بچم
کسی همچین تجربه ای داشته
راهکار بدین😭😭😭😭

اشکال نداره عزیزم واست شد تجربه ان شاللع هیچ‌ وقت مریض نشه ولی اگر خدایی نکرده دویاره گذرت افتاد موقع سرم پیش بچه ات باش سرش رو بگیر تو بغلت تا احساس امنیت کنه درسته گریه میکنه ولی تهش حس امنیت رو داره

اتفاقا پسر منم دقیقا یک هفته پیش همین بلارو سرشاوردن گفتن تو نیا رفتن ازش خون بگیرن جیگرم اتیش گرفت از اون روز دیگه بچم پیش هیچکس نرفت انگار ترسیده شده حالا جالب اینجاست تو اتاق یه مشت احمقی میخندیدن میگفتن وای چقدر زورش زیاد افتاده رودن رو پسرم اونم جیغ و گریه

الهی عزیزم خیلی سخته ولی کم کم زمان می‌بره یادش بره منم یک ماه پیش بدون بیهوشی لب پسرم ۱۵ تا بخیه خورد بمیرم براش انقدر تو اتاق عمل جیغ زد گریه کرد از حال رفت سعی کن این چند وقت بیشتر بغلش کنی باهاش حرف بزنی بازی کنی سرگرمش کنی اگر میتونی از خونه ببرش بیرون جایی ک دوست داره ببرش یکم استرسش کمتر بشه