۲۵ پاسخ

والا منم سز شدم ب خواست خودم
خوب بود راضی بودم درد زیادی نداشتم

من سز بودم ولی اینجوری ک میگی کمر درد نمیشم اصلا

منم سزارین بودم روز اول هیچ روز دوم خودم بلند شدم از ساختمون 3 طبقه پله رفتم بالا بچمو بردم دکتر زردی داشت همش خودم کار می‌کردم

منم سزارین بودم خودم خواستم، فوق العاده راحت بود، انگار نه انگار زایمان کرده بودم

من زایمان طبیعی ایپدورال بودم عین شمام

منم دوبار سزارین شدم راضی ام خداروشکر

سزارین برای منم تجربه بدی داشت الان هنوز درد دارم دچار گاز روده شدم و خیلی اذیتم

منم سزارین شدم بنا به دلایلی از روز دوم پاشدم واقعا سخت بود واقعا مردم زنده شدم الانم هم اثراتش روم هست

نه عزیزم من از روز ششم سرپا شدم الانم کمردردی ندارم

با اون حال هم از روز اول خودم همه کارامو کردم پرستار ک گرقته بودم می اومد جای من دراز می کشید با بچه من خدمات می دادم 😂😂

عزیزم تو هنوز نرمالی منم اورژانسی سزارین شدم اما کسی ک برام امپول بی حسی رو زد طوری زد ک ب نخاعم اسیب زده ینی تا چهلمم روز در میون می رفتم زیر سرم مسکن ک برام می نوشتن خواستیم شکایت کنیم اما دکترا گفتن اگ شکایت کنی حرفت ب جایی نمی رسه الان نرمالم اما بیشتر از یک ساعت روی پاشنه پام فشار بیاد چنان سردردی میشم ک مرگ جلو چشمم میاد

منم هم زایمان اول و دومم هر دو سزارین بودم واقعا دردناکه .تو دومی سزارین که مردم و زنده شدم.من تا ۲۰ روز با کمک خانواده میتونستم از جام بلند شم وقتی دراز میکشیدم باید یکی کمک می‌کرد تا پاشم.و همچنان شکمم دور بر بخیه سر هست هنوز .و درد میگیره هنوزم. و کمردرد هم دارم😖😖😖

منم سز اختیاری بودم همون چن روز اول یکم بخیه ام‌میسوخت ولی دیگ بعدش اوکی شدم و راحت بود برام الانم مشکلی ندارم خواهرمم سز شد اونکه روز دوم‌بود نمیدونم یا سوم کاراشم خودش میکرد ب نظدم ب دست دکتر هم بستگی داره

مامان ابرا خودت فیله کمرت ضعیفه اون ربطی به کمر درد نداره ورزش اصلاحی کمر درد رو انجام بده میخوای تو گوگل سرچ کن ورزش اصلاحی انجام بده یا اینکه شماره خودمو بهت بدم اگه ایتا داری یه ورزش اصلاحی برات بفرستم ببینی در روز ۵ دقیفه انجام بده ....من زایمان اولم بسیار راحت بود همون روز سر پا شدم و روز هفتم شب یلدا بود من کلی کار کردم چون مهمون داشتم تا این حد بگم من بی درد بودم ولی بعدش چنان کمر درد شدم اخر بعد ۶ سال بعد زایمان دیسگم پاره شد و مجبورا عمل کمر کردم کارمند هم هستم دیگه بعد اون هر وقت یه کوچیک کمرم گز بزنه ورزش اصلاحیم رو انجام میدم سه چهار روز باز خوب میشم الانم هم دومیم فرزندم ۲۱ ماهه هست

منم کل دوره بارداری همش دنبال این بودم سزارین کنم چون خیلی میگفتن سزارین راحته
آخر سرم سزارین اورژانسی شدم و اختیاری نبود
ولی خیلی خیلی اذیت شدم مرگ و به چشمم میدیدم
زن عموم هم با من حامله بود و 20 هفته تفاوت داشتیم
اونم میگفت سزارین میخوام من که سزارین کردم بهش میگفتم توروخدا سزارین نکن خیلی بده من اشتباه کردم تو نکن
الانم که نزدیک 8 ماه ازش میگذره زانو درد ولم نمیکنه
زانو درد منو کشته
مثه لولای در که روغن کاری نشده همون طور صدا میده وقتی تکون میخوره

من خیلی کمر درد بدی گرفتم بعد از سزارین

منم سزارین دوممه والا ایندفعه از سری اولم زودتر سرپا شدم کمر درد اینام ندارم جز مواقع پریودی

منم سزارین اختیاری بودم. کمردرد ندارم فعلا.
صبحها فقط میخوام پاشم کمرم یهویی انگار رگ به رگ میشه ولی بعدش خوب میشه . درد آنچنانی ندارم خداروشکر

شما دکترت کی بوده؟شاید بد بخیه زده یا چمیدونم هرچی
اخه بعد از ۵ماه دیگه نباید انقدر اذییت بشین

منم سز شدم و خیلی اذیت شدم هنوزم کمر درد دارم و گاهی جای بخیه هام میسوزه ک همه میگن طبیعیه ،،اون اوایل ک گردن درد هم داشتم

منم سز کردم کمر درد دارم ولی بازم برگردم عقب انتخابم سزارینه
حالا میگن این درد تا اخر همراهمونه نمیدونم ولی شما یه دکتر برو

برا منم خیلی خوب بود سزارینم از اولش سرپا بودم
کمردرد هم شاید یکی دو هفته ی بار ی روز درد بگیره جای آمپول بیحسی
حتما برو دکتر پیگیری کن عزیزم عادی نیس انقد درد بعد پنج ماه

اپیدورال کردی؟من اپیدورال کردم و واقعا همین جورم ولی سر پسرم سزارین بیهوشی بود این عوارض را نداشتم

جواب بدین

عزیزم یه دکتر برو حتما من کلا ۶ روز استراحت کردم بعدش سرپا شدم

سوال های مرتبط

مامان هاکان مامان هاکان ۵ ماهگی
🙊سلام
یکم یاد چن ماه پیش افتادم‌گفتم به شمام بگم چون احساس میکنم همه مامانا مثل همیم اکثرا اگه دوست داشتید شمام تعریف کنید🙂❤️
یادمه روزای اول که زایمان کرده بودم شوهرم فقط ده روز پیشم بود چون نظامی بود بیشتر مرخصی نداشت (فقط شوهرم کنارم بود هیچکس دیگ نبود حتی مامانم،چون خودش بچه دوماهه داشت)
بعد ده روز وقتی میخاست بره سرکار من شبا ک پامیشدم به هاکان شیر بدم انقد گریه میکردم همش احساس تنهایی و ضعیفی میکردم و عذاب وجدان چون شوهرم پا به پای من بیداری میکشید و کمکم میکرد فرداصبح زودم میرفت سرکار😭
من هیچوقت هیچ جا از کسی کمک نخواسته بودم قبل زایمان اصلا احساس ضعیف بودن نکردم هیچوقت حتی دلیلم برای انتخاب زایمان طبیعی هم این بود که کسی پیشم نمونه یا من نرم خونه مامانم و خودم بتونم از پس کارای خودمو هاکان بربیام ولی بعد زایمان همش احساس ضعیف بودن میکردم و از دست تنها بودن میترسیدم
الان که به اون روزا فکر میکنم باورم نمیشه که گذشته
صدبار خداروشکر میکنم برای این لحظه ک تونستم یه روتین خوب پیداکنم برای زندگیم با بچم
برای اینکه همه چیز خوب پیش رفت و خانواده سه نفرمون قوی تر شدو اینبارم مثل همیشه نشون دادیم ک فقط خودمون میتونیم به هم کمک کنیم و باهم از پس همه چیز برمیایم
امیدوارم همه مون به هر طریقی تو هر مسیری که هستیم از خودمون و زندگیمون و شوهر و بچه هامون رضایت داشته باشیم🤍
امیدوارم هیچوقت هیچ زنی به نقطه ی مقایسه زندگیش با زندگی یکی دیگ نرسه چون شروع تمام نارضایتی ها از خودش و خانوادشه و از هم پاشیدگی زندگیش
به امید خوشبختی و سلامتی همه ی مامانای قوی🤍🤍🤍
مامان دخمل کوچولوم مامان دخمل کوچولوم ۷ ماهگی
از بد شانسی ها بگم زیاده اولین پنچشنبه بابام بود فرداش یعنی جمعه شب یلدا بود دنیز دو روز بود بخاطر تب واکسن چهار ماهگی بستری بود من بردم واکسن زدم آوردم شیر دادم بعد دادم به دختر خواهر شوهرم نگهداره چون خونه کثیف بود یعنی هزار تا ظرف خورده بودن میخواستم خونه رو تمیز کنم با اونا ... دیدم دنیز میلرزه دستاش مشکی شوده نفس نمی‌کشه فقط جیغ کشیدم بچه رو برداشتم زنگ زدم به شوهرم رفتم توی کوچه نمیدونم کی آمد رفتیم بیمارستان خلاصه بستری کردن مادر شوهرم رفته بود گفته بود به دکتر که این از دهنش کف آمده اعلام تشنج اینا آمدن دیدم میخوان آمپول تشنج بزن خلاصه با هزار بلا نذاشتم بزن آمپول رو شب تا صبح نخوابیدم فردا که پنچشنبه میشه تا شب گریه کردم شبش توی خواب میگفتم بابا بسه دیگه به اون خدات بگو بسم نیست نه فردا ولم کن از این بیمارستان رفته بود خواب مامانم میگفت چرا اون دختره رو تنها گذاشتی الان که من نیستم برو پیشش بگو بابا گفت فردا میری خونه همون جوری که گفت شود دلم برای بابام تنگ شوده کاش پیشم بود🙂💔از اون موقعه نمیاد خوابم باهام قهر
مامان mr.Arta🤍 مامان mr.Arta🤍 ۷ ماهگی
احساس میکنم این تاریخ باید اینجا یادگاری بمونه
۱۴۰۳/۱۰/۲۷
امروز ارتای من ۶ ماه و ۵ روزشه
و ما امشب برای اولین بار یه حموم جانانه باهم کردیم😁
تا دوماه بعد به دنیا اومدن ارتا که مادرشوهرم حمومش میکرد من و مامانم میترسیدیم
بعد من و مامانم تو اتاق تو وان حمومش کردیم
از ۴ ماه ۴ ماه و نیم دیگه من خودم تنهایی بردمش حموم
حدود ۹ روز بود (میخواستم حموم کنم پریود شدم حالم بد بود) ارتا رو حموم نکرده بودم دیگه واقعا خودم کلافه شده بودم چه برسه بچم
امشب ساعت ۱۲:۳۰ گفتم میخوام حمومش کنم
علی گفت ولش کن بزار فردا شب گفتم نه باید حموم کنم بچه همش عرقه
خلاصه حموم رو گرم کردم ارتا رو بردم حموم
این چندوقت که میبردمش حموم همش جیغ میکشید گریه میکرد
اما امشب😍
اینقدر اروم بود اینقدر اروم بود بردمش زیر شیر اب میخندید😍😍😍
یعنی دلچسب ترین حموم تو این ۶ ماه بود
خیلی خوب بود
علی بیرون میگفت چرا پس گریه نمیکنه گفتم داره میخنده اونم هنگ کرده بود چون با کل اسباب بازی های ارتا جلو در حموم منتظر بود😁😁😁
خلاصه که مامان الهه یه جوری ارتا رو شست که لپاش قرمز شده بود😍😍😍
مثل مامان های خودمون قبلا مارو حموم میبردن چیکارا میکردن من فقط از این کیسه ابی ها بچه رو نکشیدم ۱۰ بار شستمش😁😁😁
خیلی حال داد خیلی اصلا انگار خودم بعد یه سال حموم کردم سبک شدم اصلا😂😂
اینم بگم بچه تخت گرفته خوابیده😁😁😁
از حموم بیرون اومدم خوش اخلاق بود قربونش بشم با باباش همکاری کرد حسابی😍😍😍