۱۰ پاسخ

منم همین حس رو دارم با اینکه بچه ی دومه خدایی کار ما مادر ها خیلی سخته یه شب حالم خیلی بد بود پسرم همش گریه میکرد و کلافه بودم اتفاقی یه متنی رو خوندم و چقدر آروم شدم باخوندنش پسرم رو بغل کردم کلی بوسیدمش ...این متن بود..

تصویر

کمکی نداری کسی کنارت نیست کمکت کنه ب کارات برسی خوب تنهایی سخته

من همه کاراشو خودم میکنم از همون اول بچم بستری بود کلا پیشش بودم وقتی روزا خوابه ب کارای خونمم میرسم فقط مشکلم اینه ک شبا همش تا صبح بیداره گریه میکنه اصلا نمیخوابه هم رفلاکس داره هم کولیک شب خیلی اذیتم میکنه با این حالم فقط خودم ارومش میکنم ک بهش میرسم شوهرم ک اصلا بیدار نمیشه به بقیه هم نمیگم ک مثلا بیان کمکم فقط دلم میخواد یکم بخوابم همین🤣

اره کم کم عادت میکنی فقط بغلیش نکن ک من از کمر افتادم🥲

طبیعی این احساسات .خیلی کار سخت و بزرگی داری انجام میدی

منم الآنم همین فکر رو دارم اصلن حریف نمیشم ک

من خیلی بدترم

اره عزیزم من شدیدا دلم یه خواب عمیق میخواد غذا خوردن راحت میخواد و…. ولی درست میشه همین روزاشم شیرینه

من تا ۱ ماه همین فکر و داشتم شدیدا که حالا چیکار کنم و چجوری برم خونم تنها شم ولی وقتی رفتم دیدم اونقدرام که فکر میکردم وحشتناکه نبود و قابل تحمله🥲

من ک کل نظم خونه بهم ریخته حالا من دوتا بچه دارم

سوال های مرتبط