اومدم تجربمو بگم از خوردن ا تیله پسرم🤦🤦🤦🤭😁
چهار سالش بود اومد شب پیشم گفت مامان من اون شوکولات ا ک مثل توپ بود رو قورت دادم گفتم کدومممم چیی دیدم رفته صندلی گذاشته از تووکشو من ک ی تیله قدیم توو خونه بود بخاطر بچه قایم کرده بودمو برداشته وخورده
اون لحظه دنیا میچرخید دور سرم بردمش دست تووحلقش کردم برعکسش کردم هیچی ب هیچی با همسرم بردیم بیمارستان فورا عکس گرفتن و تیله ته معده بود
حالا عکسو بزرگ توو تی وی ا اورژانس زده بودن همه میدیدن نمیدونستن بخندن یا ناراحت شن
خلاصه من چقد گریه کردم خودمو زدم جراح عمومی اومد گفت بستری کنید من با اندوسکوپ درمیارم
خلاصه پرستار ک ی خانم مهربونی بود خدا خیرش بده اومد گفت بهم جمع کن خودتو گربه چیه اینجا بچه توپ ا فوتبال دستی خورده بود ما مونده بودیم چطور خفه نشده بود بچتو بستری نکن
ببرش خونه تا میتونی بهش پوره سیب زمینی بده نون بده با روغن کرچک هر بارم توو سطل پیپی کنه چک شه
چون تبله گرد ا و تیز نیست
خلاصه اوردم خونه روز اول هر چی پیپی کرد هیچی ب هیچی دیگه گفتم ببرمش دکتر ک گفت باز پیپی دارم
رفت دیدم بعله اومد بیرون ینی انگارررر دنیارو دادن بهم استرسی داشتم ک داشت منو میکشت
خلاصه بگم بهتون اگه خداااااایی نکرده اینجور شد چیز گرد بود سمی مثل باتری نبود و بزرگ نبود فورا ب بچه پوره بدید و مثل من انقد نترسید خونسرد باشید
جراحا دنبال ا پولن فوری میگن عمل
گفتم بنویسم شاید یکی ی زمانی ب دردش خورد

۱۱ پاسخ

مرسی عزیزم از بیان تجربت👏

خدا ب خیر کرده ممنون عزیزم

باز تیله خوبه ، دخترعمه کوچیکه ی همسرم باطری قلمی قورت داد . بنده خدا عمه ی همسرم خیلی استرس کشید که‌ نکنه باطری تو معدش واکنش شیمیایی بده ، ولی دکتر گفت نیاز به جراحی نیست چند‌روز صبر کنین اگر دفع نشد عملش میکنیم ، که خداروشکر دفع شد . ولی هر بار عکس سی تی اسکنشو میبینیم می خندیم :))) یه‌دونه باطری تو معده ی یه دختر سه ساله 🫠🤣

چه جالب خداروشکر که بخیر گذشته بود،مرسی عزیزم هوشیار شدم ♥️

مرسی عزیزم از تجربه ات ک دراختیار بقیه میزاری چون واقعا این چیزیه ک امکان داره اتفاق بیفته انشالله ک همیشه بچه ات و همه بچه ها سلامت باشن

مرسی گلم سلامت باشید همیشه

وای خدای من، خدا بهش رحم کرد واقعا🥺
ممنون که تجربه ت رو به اشتراک گذاشتی عزیزم 🤍🥰

مامان ایلین خوبی خداروشکر که بخیر گذشت دوراز جون بچه ات پسر همسایه ما سرمداد هست که پاکن داره یه آهنیه چیه دورشه اونو قورت داد دکتر گفت عملش میکنم سه سوتخ در ش میارم بچه ام سرحال فقط اونو خورده بود عمل شکردم بد عملشکرد دور از جون دور جون همه بچه هامون بچه زیر عمل فوت کرد امروز چهلم بچه همسایه بود فکرشو بکن تیلهذخیلی بزذگتر از پشت اون مداد بود تازه ..خداروشکر که تو گلو شنموند خفه ا شنکرد وچقد عاقل بود ک اومد بهت گفت خداروشکر عملش نکردی در اومددد

حالا چرا پوره سیب زمینی ؟ با سیب زمینی شکم مگه سفت نمیشه

یا علی خدا بخیر گذرونده

خداروشکر دفع شد🫠

سوال های مرتبط

مامان فرشته کوچولو مامان فرشته کوچولو ۱۳ ماهگی
مامانا من خیلی وقته اصلا گهواره نیومدم امشب یهو یادم اومد بیام اینجا چندتا چیز بگم هم یکم آرومتر بشم با حرف زدن با شما هم اینکه چندتا راهکار بدین بهم
اول اینکه من از دیروز ی اتفاقی برام افتاد یعنی مادرشوهرم زنگ زد بهم هرچی از دهنش در اومد بهم گفت واسه اینکه دخترمو گذاشتم پیش مامانم ندادم دست خواهرشوهرم ک ۲۳سالشه و هیچ تجربه بچه داری نداره بنا ب دلایل مختلفی ام صلاح ندیدم ک بچم بذارم پیش دختر اون خب اینجوری شد من سرکار بودم زنگ زد کلا اونجا پنیک کردم حالم بشدت بد شد دیگه همکارم کارمو ادامه داد تا اومدم خونه خب بعد دخترم از دیروز لب ب هیچی نمیزنه بجز شیر یعنی مامانم غذا درست کرد واسش نخورد اومدیم خونه خودمون هیچی نخورد دیشب خوابید تا صبی صبح صبحانه نخورد فقط یدونه بیسکوئیت مادر اونم واقعاااا مجبور شدم بدم بهش دیدم هیچی نمیخوره حتی نون ک عاشقش بود نخورد بعد بزور یدونه موز خیلی کوچولو دادم بهش باز شیر خورد خوابید بیدار شد گفتم حتما خیییلی گرسنه است غذا آوردم براش بازم نخورد هیچی لب نزد الانم دوباره گریه کرد ک ممه میخام خورد خوابید واقعا نگرانشم مادرشوهر عفریته ام واقعا حالمو بد کرده شدیدا با حرفاش میدونم ارزش ندارن ها ولی واقعا دست خودم نیست و اینکه ظهری حتی زنگ زدم مشاور حتی توصیه کرد ب شوهرم ک یکم هوای منو داشته باشه ولی شوهرم باز پشت خانوادش ک مقصرن رو گرفت با منم بده😓😓خواهرر ندارم برم پیشش گریه کنم خالی بشم ی دوست داشتم اونم امشب نبود برم پیشش واقعا نمیدونم چکار کنم دیگه
واسه دخترم راهکاری دارید بگید
مامان آیلین مامان آیلین ۱۱ ماهگی
خیلی وقت بود میخواستم تفاوت دوتا بارداریا و زایمانامو بزارم
اول اینکه اولین زایمانم دردای خودم
دومی با امپول فشار
فاصله دو بارداری پنج سال
اولین بارداری از همون اول کوتاه بودن سرویکس
داشتن دردای ریز ریز
عفونت ادراری
دومین بارداری مقاومت شریانی
طول سرویکس عالی
و‌مرتب سفت شدن ا جنین توو شکمم
زایمان اولی سی و شش هفته
دومی ۳۸ هفته با امپول فشار
وزن اولین بچه ۳۵۷۰
و دومی ۲۷۰۰
درد زایمان اولی تقریبا هیچی😂🤭
دومی تا نابودی رفتم اونم چون امپول فشار بهم زدن
من توو دوتا زایمانام بک بار هم جیغ نزدم
هر بار با استرس درد زایمان خودمو نابود کردم توو بارداریام
ولی اینو میخوام بگم ب مامان باردارا
ک
درد زایمان کشنده نیست
الکی میگن انگار استخوونات میشکنه و...
اول ربط ب استانه تحمل درد مادر داره
دوم لگن
دردشم مثل ی دلپیچه همراه با درد شدید پایین شکمه ب کمر هم ممکنه بزنه
بیشتر تداوم ا درد ا ک کلافه کنندس
و اون چیزی ک اذیت کنندس اینه ک درد ک میاد نمیتونی ساکتش کنی و هر چی میگذره فاصله دردا کمتر میشه
بدونید فقط ی روزه
بیاید اگاهی درست بدیم
نترسونیم بقیه رو
سزارین هم شی بعدش اذیته رو داره
ی سری مادرا هستن میترسن و هزینه سزارینو و زیر میزیش رو ندارن بدن
میان میخونن حرفای ترسناک ی سریارو و وحشت میکنن
من خودم اولین زایمانم رو با برگه سزارین رفتم ولی وقتی رسیدم بلوک چهار سانت بدون درد بودم و گفتم توکل بخدا خیلی راحت زاییدم
دومیو ولی دردشو فراموش نمیکنم هیچوقت
ان شاالله همه مامان باردارا راحت زایمان کنن
مامان 👧🏻🧑🏻❤️ مامان 👧🏻🧑🏻❤️ ۱۱ ماهگی