ای خدا چقدر ماهه. خداروشکر که هردو سالمین
الهی عزیزممم اشکم در اومد.خدارو هزار بار شکر بخاطر سلامتی پسرت ومعجزه خدایش.خدایا مواظب همه بچه ها باش🙏
اینم از اقا پسر گلم
خلاصه حس وحال وحشتناکی تجربه کرده بودم بعد 25روز من وپسرم خوشحال به خونمون برگشتیم من معجزه رو با چشای خودم دیدم هیچ وقت از خدا نا امید نشید در هر نا امیدی بسی امید است .خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم بخاطر داشته هام .اون تایپک یه خانوم از تجربه زایمانش دگر گونم کرد امشب
72ساعت گذشت پسرمو بردن واس اسکن ریه دیدم پچ پچ دکتراست نگران شدم با دلی شکسته جلو رفتم دیدم دارن میگن معجزه شده گفتم چیشده گفتم بهم خانم باور کن معجزه شده اصلا باورمون نمیشه اصلا 90درصدی درکار نیست الان کتر از ۳۰درصد عفونت داره واقعا شوکه شدم دکترا خوشحال منم گریه فقط گریه خدا رو صدا زدم گه مچکرم خدا جونم گنیزتم خدا جونم وگریه میکردم
من هی میگفتم ۱۰درصد خیلی کمه خدایا توروخدا بچمو بهم برگردون افتاده بودم دم در اتاق پسرم دیدم لباسم خیس شد نگ بخیه هام دارن خون میاد ازشون اصلا قابل توصیف نیست که بتونم حسمو بگم
دکتر گفت تو تمام داروخانه ارومیه فقط یه جا پیدا میکنی فقط دوساعت وقت دارین ته دلم خالی شدحال پسرم خیلی بد بود شوهرم رفت شکر خدا پیدا کرد ودکتر یه قطره فقط یه قطرشو به پسرم دادو گفت 72ساعت آینده مشخص میشه وضعیت بیمار 72ساعت برای من حکم 72سال وداشت زمان اصلا برام نمیگذشت اما هربار که میپپرسیدم جواب محکمی نمیدادن پسرم فقط 10درصد زنده بود
خب بعدش گلم چبشد قربون خدای مهربون بشم که تورو دست خالی نذاشت برگردی خونه
خداروشکرکه هردوسالم وسلامتین
اگه خواستید ادامشو بشنوید میگم
اما من از دعا کردن دست نکشیدم از عمی وجودم خدارو صدا زدم من دو روز بود سز شده بودم از یه طرف درد عملم از یه طرف پسرم .خلاصه دکتر به شوهرم گفت من یه قطره بنویسم میتونی بگیری قیمتش خیلی بالاست گفتم خانوم دکتر شما بنویسید دارو ندارمون ومیدیم
درکت میکنم منم پسرم وبه علی اصغرامام حسین مدیونم بچه منم ۳ روزنگه داشتن ساکشن کردن یعنی بابخیه وبدن دردحال خیلی بدی داشتم
خبر بد
خبر بد
دکترا پسرمو چندین بار اسکن کردن هر بار خبر بد
مشکل پسرمو این بود که من مجبور شدم دوهفته به عمل کلیمو عمل کنم بازگشت ادرار داشتم وضعیت کلیم افتضاح بود دکترا جواب کرده بودن که فورا باید عمل شم اما ریسک عمل بالا بود پنجاه پنجاه بود یا من یا پسرم .که همسرم تعهد داد که من زنده بمونم اما من زیر بار نمیرفتم خلاصه بیهوشم کردن ومن وبردن اتاق عمل عملم کردن همون لحظه دوباره معجزه رو با چشام دیدم دوباره خدا پسرمو بهم بخشید ودوتامون صحیم وسالم از عمل بیرون اومدیم اما پسرم 90درصد ریه سمت راستش وبخاطر عفونت کلیم از دست داده بود
خدا با من یار بود اون روز یه دکتر همون روز صبح از کانادا اومده بود به دوستاش یسر بزن دکتر وطن خواه اسمش بود نگو وقتی پسرم داشت جون میداد💔💔💔💔😭😭😭😭اون همون لحظه سر میرسه فورا دست به کار میشه با هزارتا مکافات پسرمو نجات میده وقتی من بیحال افتاده بودم هرلحظه منتظر خبر بد بودم خدا بهم معجزشو نشون داد من شدید به معجزه ایمان دارم
مرخصم کردن مجبور شدم برم خونه مامانم دوروز بود سز شده بودم صبح روز بعد از بیمارستان بخص ان ای سیو بهم زنگ زدن گفتم مامان آوات گفتم بله گفتن دکترش بالا سرشه یه لحظه با دکترش بحرف گوشیرو دادن دکترش بهم یه حرفی زد که درجا خشکم زد گفت بهم خانم پاشو بیا واس آخرین بار پسرت وببین ای خدا چه حالی شدم ساعت ۸.۳۰صبح بود انقدر تو سرم زدم پاشدم اسنپ گرفتم همراه خواهرم رفتم بیمارستان همه دکترا بالا سر پسرم بودن هزارتا شلنگ تودهنش بود افتادم دم در اتاق پسرم
خب بعدچی شد؟؟
بخیه هامو زدن وخلاصه بردنم تو اتاق منتظر پسرم بودم اما نیاوردن یه روز دوروز اما نیاوردن پاشدم رفتم پذیرش گفتن بهم بچت زیر دستگاه گفتم چرا گفتن بخاطر زردی اما ای دل غافل
پسرم صدای نداشت ترسیدم داشتم پامیشدم دکترا من وبه زور گرفتن که خانوم زیر عملی پاهام توان نداشتن زدم زیر گریه پسرم کو چرا صداش نمیاد دکترم اومد بالا سرم داشت دلداریم میداد که نگران نباش الان صداش میاد ته دلم خالی شد جیغ کشیدم پسرمو صدا کردم دیدن ارومو قرار ندارم پسرمو آوردن گذاشتن رویه سینم بوسش کردم صداش زدم یهو دیدم صداش اومد دکترم فورا پسرمو برداشتو خوشحال شدن
بقیه اش
درخواس میدی گلم من پرم
اگه تمایل به شنیدن ادامش دارید بگید تا بگم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.