مامانا من خیلی وقته اصلا گهواره نیومدم امشب یهو یادم اومد بیام اینجا چندتا چیز بگم هم یکم آرومتر بشم با حرف زدن با شما هم اینکه چندتا راهکار بدین بهم
اول اینکه من از دیروز ی اتفاقی برام افتاد یعنی مادرشوهرم زنگ زد بهم هرچی از دهنش در اومد بهم گفت واسه اینکه دخترمو گذاشتم پیش مامانم ندادم دست خواهرشوهرم ک ۲۳سالشه و هیچ تجربه بچه داری نداره بنا ب دلایل مختلفی ام صلاح ندیدم ک بچم بذارم پیش دختر اون خب اینجوری شد من سرکار بودم زنگ زد کلا اونجا پنیک کردم حالم بشدت بد شد دیگه همکارم کارمو ادامه داد تا اومدم خونه خب بعد دخترم از دیروز لب ب هیچی نمیزنه بجز شیر یعنی مامانم غذا درست کرد واسش نخورد اومدیم خونه خودمون هیچی نخورد دیشب خوابید تا صبی صبح صبحانه نخورد فقط یدونه بیسکوئیت مادر اونم واقعاااا مجبور شدم بدم بهش دیدم هیچی نمیخوره حتی نون ک عاشقش بود نخورد بعد بزور یدونه موز خیلی کوچولو دادم بهش باز شیر خورد خوابید بیدار شد گفتم حتما خیییلی گرسنه است غذا آوردم براش بازم نخورد هیچی لب نزد الانم دوباره گریه کرد ک ممه میخام خورد خوابید واقعا نگرانشم مادرشوهر عفریته ام واقعا حالمو بد کرده شدیدا با حرفاش میدونم ارزش ندارن ها ولی واقعا دست خودم نیست و اینکه ظهری حتی زنگ زدم مشاور حتی توصیه کرد ب شوهرم ک یکم هوای منو داشته باشه ولی شوهرم باز پشت خانوادش ک مقصرن رو گرفت با منم بده😓😓خواهرر ندارم برم پیشش گریه کنم خالی بشم ی دوست داشتم اونم امشب نبود برم پیشش واقعا نمیدونم چکار کنم دیگه
واسه دخترم راهکاری دارید بگید

۱۰ پاسخ

همه یهه مشکلی دارن باا خانواده شوهرشون...امان ...فقط امان...یه کارایی میکنن...بعضی وقتا...یه چیزایی عجیبی میگن...که فقط و فقط باید از خدا بخوای که بلاخره یه روزی این لحظات ما براشون تکرار بشه...کائنات قطعا وجود داره...منکه معتقدم یه روزی حتما پی به اشتباه شون میبرن...بهتره شماهم مشاوره حضوری بری تا راهکار واسه حل مشکل بده و یکم خودتو تخلیه احساسی کنی عزیزم❤️

چون بی تربیتی کرده اگه قصد هم داشتی بزاری پیشش هرگز دیگه نزار هرگزززز

عزیزم تویه سنی بچها میلشون به غذا کم میشه و فقط دوس دارن شیر بخورن یا مال دندونشونه یالج میکنن نمیخورن دختر من همیشه خوابیده غذا میخوره دیروز هرچی میخوابوندمش نمی‌خورد اصلا دهنشو می‌بست سفت یهو خودش نشست دهنشم باز کرد خورد تو یه مادری صلاح بچتو خودت میدونی به کسیم ربطی نداره ببین تازه توشاغلم هستی سختی ۲برابره هرجور که راحتی زندگی کن به حرف هیچکس هیچکس اهمیت نده اگه ما آدما رنج و شکستن پشت حرفامونو می‌دیدیم هیچوقت مادرشوهرت اجازه نمی‌داد به خودش همچین حرفایی بزنه کم محلی کن دفعه دیگم گوشیتو جواب نده یا از دسترس خارج کن بگو گوشیم خرابه

امان از این مادرشوهرا
عزیزم ،کاملا درکت میکنم،منم این حال شما رو تجربه کردم 😞
همسر من هم اینجور مواقع همیشه پشت خانوادشه و با من بد میشه 💔ینی در اصل همیشه هوای خانوادشو داره ....

هعیییی امان از دست مادرشوهرا مشکل بزرگ اینه ک شوهرت پشتت نیس عزیزم اونا هم بیشتر سواستفاده میکنن

صلاح مملکت خویش خسروان دانند
به اون چه که دایه عزیزتر از مادر شده ببخشید ولی میریدی بهش

تجربه میگه یوقتایی بچه ها اینجوری میشن
دهنشو نگا کن ببین آفت نزده
اگ گلو درد هم باشه غذا نمیخوره
اشکال نداره همون شیر بده تا خوب بشه
و اما درمورد جریانی ک پیش اومده
چون شاغلی ممکنه روری مجبور بشی بچت بزاری پسش اونا پس مدارا کن
گرچه من خودم ب شخصه، بچمو ب کسی نمیدم

چون مادرشوهرته ک قرار نیس هرچی بگو اولا خودت جواب شو سنگ تموم می دادی بعدشم به شوهرت بگو خوبه مادرم هرچی بخوادبهت بگه تو ساکت میمونی مادرخودادمم ی چیزی بگه تحمل نمی کنیم بعدمادرشوهرچکاره اس خوب باشه ماهم خوب بد باشه بره بسلامت

دخترت داره دندون درمیاره واسه همین هیچی نمیخوره دخترمنم ۴ روز همینجور بود فقط شیر میخورد بعد دیدم دندون درآورده

که چی چرا بچتو می‌زاری پیش مامانت پیش دختر من نمیزاری؟

سوال های مرتبط

مامان آیلین مامان آیلین ۱۱ ماهگی
اومدم تجربمو بگم از خوردن ا تیله پسرم🤦🤦🤦🤭😁
چهار سالش بود اومد شب پیشم گفت مامان من اون شوکولات ا ک مثل توپ بود رو قورت دادم گفتم کدومممم چیی دیدم رفته صندلی گذاشته از تووکشو من ک ی تیله قدیم توو خونه بود بخاطر بچه قایم کرده بودمو برداشته وخورده
اون لحظه دنیا میچرخید دور سرم بردمش دست تووحلقش کردم برعکسش کردم هیچی ب هیچی با همسرم بردیم بیمارستان فورا عکس گرفتن و تیله ته معده بود
حالا عکسو بزرگ توو تی وی ا اورژانس زده بودن همه میدیدن نمیدونستن بخندن یا ناراحت شن
خلاصه من چقد گریه کردم خودمو زدم جراح عمومی اومد گفت بستری کنید من با اندوسکوپ درمیارم
خلاصه پرستار ک ی خانم مهربونی بود خدا خیرش بده اومد گفت بهم جمع کن خودتو گربه چیه اینجا بچه توپ ا فوتبال دستی خورده بود ما مونده بودیم چطور خفه نشده بود بچتو بستری نکن
ببرش خونه تا میتونی بهش پوره سیب زمینی بده نون بده با روغن کرچک هر بارم توو سطل پیپی کنه چک شه
چون تبله گرد ا و تیز نیست
خلاصه اوردم خونه روز اول هر چی پیپی کرد هیچی ب هیچی دیگه گفتم ببرمش دکتر ک گفت باز پیپی دارم
رفت دیدم بعله اومد بیرون ینی انگارررر دنیارو دادن بهم استرسی داشتم ک داشت منو میکشت
خلاصه بگم بهتون اگه خداااااایی نکرده اینجور شد چیز گرد بود سمی مثل باتری نبود و بزرگ نبود فورا ب بچه پوره بدید و مثل من انقد نترسید خونسرد باشید
جراحا دنبال ا پولن فوری میگن عمل
گفتم بنویسم شاید یکی ی زمانی ب دردش خورد