۵ پاسخ

مردا تو همچین موقعی دست پاشون رو گم میکنن میترسن یهو دیده بچش گریه میکنه ترسیده شوهر منم همینه با گریه بچه دست پاشو گم میکنه میترسه بدوبدو بچه رو میده دستم‌

شوهر منم همینجوریه
خودش میگه بخاطر اینکه رو عماد حساس طاقت گریه هاشو نداره میگه خیلی باید مراقب باشی که اسیب نبینه ولی من ربات نیستم که مدام چشمم بهش باشه،منم خیلی دلم میشکنه ولی میدونم که اخلاقشه هیچی تو دلش نیست بعدا ازم معذرت خواهی میکنه

عزیزم خدا خودش نگهدار بچه هامون هست منم بچم تا حالا چندبار افتاده سرش ضربه خورده خوب بچن دیگه باهمین ضربه ها بزرگ میشن. با همسرت صحبت کن بهش بگو که کارش درست نیست جلو کسی باهات بد حرف بزنه....

بچها میوفتن، مخصوصا سرشون ب همه جا برخورد میکنه،
من اومدم پوشکش کنم شروع کرد گریع کردن و سرش خورد زمین، مادرشوهرم جووری بامن بحث کرد انگار از قصد زدم بچه خودش زد، بهم گفت ها سر بچه زدی زمین گفتم خودش خورد از قصد ک نبود الانم خوبه داره بازی میکنه دیگه هوچی بازی بسه خیلی عصبی شدددددد ولی زبونشو جم کرد زنیکه عنینه

عزیزم همیشه مردا می‌خوان خودشون نشون بدن برا منم خیلی پیش میاد

سوال های مرتبط

مامان فرشته کوچولو مامان فرشته کوچولو ۱۵ ماهگی
مامانا من خیلی وقته اصلا گهواره نیومدم امشب یهو یادم اومد بیام اینجا چندتا چیز بگم هم یکم آرومتر بشم با حرف زدن با شما هم اینکه چندتا راهکار بدین بهم
اول اینکه من از دیروز ی اتفاقی برام افتاد یعنی مادرشوهرم زنگ زد بهم هرچی از دهنش در اومد بهم گفت واسه اینکه دخترمو گذاشتم پیش مامانم ندادم دست خواهرشوهرم ک ۲۳سالشه و هیچ تجربه بچه داری نداره بنا ب دلایل مختلفی ام صلاح ندیدم ک بچم بذارم پیش دختر اون خب اینجوری شد من سرکار بودم زنگ زد کلا اونجا پنیک کردم حالم بشدت بد شد دیگه همکارم کارمو ادامه داد تا اومدم خونه خب بعد دخترم از دیروز لب ب هیچی نمیزنه بجز شیر یعنی مامانم غذا درست کرد واسش نخورد اومدیم خونه خودمون هیچی نخورد دیشب خوابید تا صبی صبح صبحانه نخورد فقط یدونه بیسکوئیت مادر اونم واقعاااا مجبور شدم بدم بهش دیدم هیچی نمیخوره حتی نون ک عاشقش بود نخورد بعد بزور یدونه موز خیلی کوچولو دادم بهش باز شیر خورد خوابید بیدار شد گفتم حتما خیییلی گرسنه است غذا آوردم براش بازم نخورد هیچی لب نزد الانم دوباره گریه کرد ک ممه میخام خورد خوابید واقعا نگرانشم مادرشوهر عفریته ام واقعا حالمو بد کرده شدیدا با حرفاش میدونم ارزش ندارن ها ولی واقعا دست خودم نیست و اینکه ظهری حتی زنگ زدم مشاور حتی توصیه کرد ب شوهرم ک یکم هوای منو داشته باشه ولی شوهرم باز پشت خانوادش ک مقصرن رو گرفت با منم بده😓😓خواهرر ندارم برم پیشش گریه کنم خالی بشم ی دوست داشتم اونم امشب نبود برم پیشش واقعا نمیدونم چکار کنم دیگه
واسه دخترم راهکاری دارید بگید