۱۶ پاسخ

خداروشکر عزیزم کدوم بیمارستان رفتی؟؟خوب بود راضی بودی؟چقد شد؟

خدا کنه ماهم بتونیم سزارین کنیم🥺🥺

سزارین عالیه من دومین بارم بود ولی متاسفانه چونکه گلو درد داشتم با هر بار سرفه حس میکردم الذن تموم بخیه هام باز میشه دقیقا ی هفته موند ب زایمان گلو درد شدید شدم🥲

اره واقعا عالی بود سزارین منم مبارک باشه عزیزم ❤️😍

مبارک باشه 🌹

عزیزم میشه لطفاً درمورد اینکه نباید تکون بخوریم تا سرمون درد نگیره و فلان یکم توضیح بدی و اینکه نحوه شیر دادنت

چقد خوب که خاطره خوبی برات مونده از زایمان
انشالله ک برای منم همینطور باشه

به سلامتی، قدم گل پسر خیر باشه 😍
من تنها نگرانیم اینه که شیر نداشته باشم. آخه هیچ نشونه ای از شیر نیست. فقط سایز سینم بزرگ شده. شما شیر داری؟

به به مبارک باشه😍ببخشید میشه بگید کدوم دکتر و بیمارستان بودید

بخدا اینا که تو میترسی با دردی که من کشیدم هیچی نیس

سلام
قدم گل پسرت مبارک‌باشه🥹❤️
منم یکشنبه نوبت سزارین دارم‌انشالله ک‌مث تو باشم و اذیتیم درهمین حد باشه🤕
کلی ترسیدمه و استرس دارم

جدییییی خداروشکر که خوب بوده😍😍

مبارکه کدوم بیمارستان رفته بودی

من ۲۸ام عملمه. از سوند میترسم، از آمپول بی‌حسی میترسم، از پا شدن از روی تخت میترسم، از ماساژ رحمی میترسم🥲 همش هم نگرانم بخیه‌هام چیزی بشن، شکمم خوب جمع نشه، شیر نداشته باشم که بدم و اینا..

به سلامتی عزیزم. میگم یه سوال شکمت رو هم فشار میدادن. این برا من شده کابوس بهش فکر میکنم

مبارک باشه عزیزم

سوال های مرتبط

مامان ملورین🤍 مامان ملورین🤍 ۱ ماهگی
خانما تجربه زایمانم و خلاصه بگم شانس من یه هفته قبل عمل سرما خوردم سرما خوردکیم خوب شد سریع ولی سرفه هام مونده بود رفتم صبح بیمارستان زنگ زدن دکترم گفتن این سرفه میکنه و صداش گرفته گفت اشکال نداره اتاق عمل اماده کنین وای نگم چقد استرس داشتم تا حالا اتاق عمل نرفته بودم خیلی ترسیده بودم اومدن انژیو کت وصل کردن که دستم جر دادن همینطوری خون اومد ریخت رو لباس و تخت و دمپایی و همه جا خونی شد دو باره یکی دیگ اومد این یکی دستم انژیو کت وصل کرد و غر میزد بلد نیستن وصل کنن اینا لباس پوشیدم اومدن سوند وصل کننن بچه ها بگم سخت ترین مرحلش واسه من این بود باورتون نمیشه یه حس خیلیی بدی داره اون سوند ولی چند دیقه اوله عادت میکنی دیگه رفتیم تو اتاق عمل جو خیلی باحالی داشت امپولی که ب کمرم زدن درد نداشت خوابیدم پنج دیقه بعد صدای بچم اومد اشکای من سرازیر شد بدنم میلرزید نگم از حسی ک اون موقع داشتم شد بهترین لحظه عمرم و دخترم اوردن بغل صورتم حدود نیم ساعتم طول کشید بخیه زدنم خیلیی عمل راحتی بود من سریع پا شدم راه رفتم شب اول مامانم پیشم بود ولی خوابش انقد سنگین بود هر چی صداش زدم پا نشد بچه داشت گریه میکرد خودم پا شدم اوردمش بغلم بهش شیر دادم عاروق هم گرفتم خیلی راحت راه میرفتم نمیگم درد نداره ولی خیلی قابل تحمله فقط فقط وقتی سرفه میکردم خیلی بد بود حس میکردم الان شکمم میریزه بیرون.خیلی درد میگرفت موقع سرفه اگه سرفه نداشتم خیلی راحت تر میگذشت خلاصه که نترسید خیلی راحته بعدشم ب خاطر بچه سریع پا میشید من از روز اول خودم پا شدم کارام کردم
مامان پایار مامان پایار ۳ ماهگی
تجربه من از زایمان سزارین بیمارستان قائم کرج
من از بیمارستان خیلی خیلی خیلی راضی بودم ماما شیفت شب عااالی
حیف ک اون روز عملم با استرس گذشت
صبح ک رفتیم زایشگاه کارای پذیرش انجام دادیم و بعدش سوند وصل کردن بنظرم سختی سزارین سوند و ان اس تی گرفتن و منو بردن تریاژ و اتاق عمل و امپول بی حسی زدن ک خیلییی اروم زد و درد نداشتم
کل زمان عمل نیم ساعت بود من حین عمل خیلی استرس داشتم چون از قبل سونو داده بودم بند ناف دور گردن بچم بود خیلی ترسیده بودم یکم حین عمل گردن درد داشتم ک برام امپول زدن دردش کم شد
تو ریکاوری خیلی میلرزیدم ولی نمیدونم چرا برا من لذت بخش بود شکمم تو رزکاوری فشار دادن بچمو رو صورتم گذاشتن و اوردنم بخش
کل زمانی ک من زایشگاهو اتاق عمل و..بودم خانوادم از روی مانتور پشت در از تمام مراحلم با خبر بودن .تو بخش یه همراه خیلیی خوب کنارتون باشه من ابجیم بود ک واقعا حرفه ای بود بچم خوب سینمو گرفت تا ۸ ساعت بعد عمل هیچی نخوردم بعدش فقط نسکافه و اب میوه طبیعی و چای خوردم.اصلا اولین راه رفتن سخت نیست پرستارا شیاف گذاشتن راحت بود بلند شدنم فقط اصلااا نذارین مثانتون پر بشه تا ابکی خوردین تن تن برین ادرار کنید چون مثانه پر میشه درد میکنههه
مامان آرتمیس💗 مامان آرتمیس💗 ۲ ماهگی
تجربه زایمان #سزارین 2

پرستارا من و آماده کردن ، یکیشون اومد گفت موهای شکمت رو زدی ژیلت هم همراهش بود😅😅 من چون پایین شکمم رو نمیتونستم ببینم درست نزده بودم که خودش تمیز کرد، بعد لباس ابی بیمارستانی هم بهم دادن پوشیدم و گفتن منتظر بمون برای وصل کردن سوند، حقیقتا سوند وصل کردن خیلی خیلی درد داشت، من دستشویی داشتم که نزاشتن برم و گفتن صبرکن میخاییم سوند وصل کنیم، سوند رو وصل کرد و موفع خالی شدن مثانه ام چنان سوزش و دردی حس کردم که فقط جیغ میزدم😐 حقیقتا خیلی درد داشت. بعدش حالا نه میشد بشینی نه بخابی هیچی، همش حس میکردم الانه که بیرون بیاد و اصلا راحت نبودم باهاش ، بعدشم که اومدن دنبالم و بردنم برای اتاق عمل، همین که در اتاق عمل باز شد و تخت رو به روم رو دیدم پاهام شل شد و لرزید. خیلی اتاق وحشتناکی بود ترس داشت، بعدش یه پرستاری بود توی اتاق عمل خیلی خیلی خوش اخلاق بود کلی باهام حرف زد روحیه داد بهم حواسش بهم بود یکم استرسم کمتر شد وقتی فهمیدم یکی هست کنارم، خلاصه رفتم روی تخت نشستم منتظر دکتر بیهوشی، دکتر اومد که آمپول بی حسی رو بزنه بهم همش میترسیدم درد داشته باشه صدبار از پرستار پرسیدم درد داره یانه🤣 که البته اصلا درد نداشت درصورتی که من خیلی از امپول میترسیدم یکم طول کشید زدن آمپول ولی زیاد درد نداشت
مامان نی نی 🩷 مامان نی نی 🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین
۳۷ هفته بخاطر تکون های کم و ضربان قلب بد نینی سزارین اورژانسی شدم من چون از اتاق عمل میترسیدم کل بارداری ذهنم رو آماده زایمان طبیعی کرده بودم که اوضاع یه جور دیگه پیش رفت و رفتم اتاق عمل خلاصه سوند و اینا رو زدن و راهی اتاق عمل شدم به شدت استرس داشتم و میترسیدم اما به نظرم خود عمل و سوند گذاشتن و سوزن زدن توی کمر اصلا دردی ندارن و فقط اون حس فشار که فکر میکنی درد داری خیلی طول نکشید که اولش یه حس فشار و بعدش یه سبکی رو حس کردم انگار یه وزنه رو از تو شکمت بکشن بیرون و بعد صدای گریه هاش بردن تمیزش کردن و آوردن نشونم دادن و من کاملا مات و مبهوت بودم جوری که دکتر گفت بابا یه چیزی بگو تا بفهمه تو مادرشی 😁 و آوردن چسبوندن به صورتم تا باهاش حرف بزنم
حین عمل همش احساس فشار داشتم تو ناحیه شکم و قلبم همش انگار نفسم میخواست بند بیاد و خیلی این احساس بد بود برام بعد از عمل بدنم تو ریکاوری به شدت می‌لرزید خداروشکر که گذاشتن خانوادم رو اونجا ببینم و یکم آروم تر شدم از لحاظ روحی من پمپ درد هم داشتم که خیلی خوب بود برای کم شدن درد اما بازم دردم خیلی زیاد بود و خیلی سختی کشیدم اما سعی می‌کردم تحمل کنم و تو خودم بریزم و قوی باشم که اشتباهم همین بود و بعد سزارین تازه دردسرام و مشکلات شروع شد که باید یه تایپیک دیگه در مورد عوارض بعد زایمان بزنم