سوال های مرتبط

مامان آرشا و آیهان مامان آرشا و آیهان ۴ سالگی
خانما بچه ها شماهم مهربونن؟
پسرمن فوق العاده مهربون و خوش قلبه همه به اسم مهربون میشناسنش
عاشق حیوونا و بچه هاس نمیدونم چطوربگم دیدین بعضی از بچه ها مثل بزرگا رفتار میکنن ارشا اینجوری نیس
خیلی اجتماعی و دلسوزه چندروز پیش مغازه همسرم بودیم ی بچه اومد و ارشا خواست باهاش بازی کنه اون بچه اجازه نداد چندبار دستش رو گرفت و بچه دستش رو پس زد یا دیشب تو پارک دست ی دختربچه رو گرفته بود ک باهم بازی کنن ولی دختره فرار کرد رفت پشت پدرش
هرجا بچه میبینه باهاشون حرف میزنه خوراکیاش رو تقسیم میکنه
همین الان نارنگیم نصف کردم نارنگیش افتاد از دستش
سهم خودم رو دادم برگشت گفت مامان تو چقد مهربونی و سهم خودش رو نصف کرد ک من بخورم ظهرهم بخاطر غذا کلی ازم تشکر کرد و گفت تو خیلی مادرخوبی هستی🥹
دیشبم خرید کردیم بیشتراز ده بار گفت ممنونم بخاطر فلان چیز
حس میکنم اینجوری ضربه میبینه خودم بشدت خوش قلبم و تاخالا چیزبدی ازم ندیده ک یاد بگیره و‌متاسفانه ضربه ها خوردم
بنظرتون خوبه این رفتار یا نه؟
مامان عروسک و موطلایی مامان عروسک و موطلایی ۴ سالگی
سلام مامانا دیشب یه اتفاق بد برامون افتاد پسرم که یکسالشه رفت تو اتاق کوچیکمون که پروسیله ست دخترمم رفت کشو دراور رو باز کرد اومد بیرون پسرمم در اتاقو محکم بست توی اتاق گیر افتاد کشوی دراور پشت در در باز نمیشد بچم هلاک شد از گریه خودمو نگم انقد توسرم زدم و گریه کردم امامارو صدا زدم کلی آدم پشت در هیشکی نتونست دروباز کنه دست شوهرم لای درگیر کرد یه وضعی خدا براهیشکی نیاره نیم ساعت بچم گریه میکرد فضای اتاق خیلی کوچیک پروسیله آخ آخ زنگ زدیم آتش‌نشانی دوتا پسره اومدن بازش کرد الهی خدا خیرشون بده وقتی رفت بچم بعل کرد آوردش بیرو نا نداشت ترسیده بود انگار دنیارو بهم دادن حالا این وسط مادرشوهر نفهمم اومده سر من و شوهرم داد خدالعنتتون کنه کجا بودین من ۴تا بچه بزرگ کردم شما بلد نیستین بابامم بهش،گفت خجالت بکش برو اونور اتفاق می افته دهنتو ببند خدایی من بچه رو سپردم باباش رفتم لباسارو آویز کنم تقصیری نداشتم بعد اومد دوباره گفت کدوم گوری بودین منم گفتم سر گور تو داشتم فاتحه برات میخوندم دیگه دهنشو بست باورتون نمیشه آتش نشانارو میگفت برین اونور بچم جیغ لولی بازی پسره گفت حاج خانم ساکت باش یا برو بیرون