سلام مامانا دخترم ۶ سالشه یه کارایی میکنه مثل بچه های ۲/۳ساله خیلی اذیت میکنه از صبح ساعت ۷ ونیم‌ بیداره تا دیر وقت اصلا این بچه به طور طبیعی نمیخوابه😔. بعد صبح تا شب درحالی ترکوندن خونه اس هرچی کاغذ خورد میکنه میریزه زمین صابون برمی‌داره رنده میکنه میپاشه‌ همه جا .آرد و روغن قاطی میکنه میریزه تو ظرفا هرچقدر مخفی میکنم پیدا میکنه . جدیدا از تو پیش دبستانی دست بزن پیدا کرده هرچی باب میلش نباشه مثل امروز داشت اسباب بازی شو خراب میکرد نزاشتم همش باید تکرار کنم همه چی رو براش همین ک باباش از سرکار میاد میپره روش باباش می‌خوابه میره اذیتش میکنه میره رو مبل یهو میپره وسط خونه درحال پریدن رو تخته همش اونموقع هام ساکت میشینه درحال کثیف کاری خونه اس😭 کارهاش ب بچه های ۶ ساله نمیخوره گفتم میره پیش دبستانی درست میشه .ولی تو کلاس ساکته ساکت معلم به قدری ازش راضیه در تعجبم بنظرتون بزارمش ورزش این انرژی هاش تخلیه شه خسته بشه؟

۶ پاسخ

دقیقا پسر منم اینطوره دیشب اونو ‌دخترم زدنش یه فلاسک پر جایی رو شکوندن زبونشونم دراز بود سه. بار رفتن برف بازی باز میگفتن بریم موندم انرژیشون ا کجا میاد

دقیقا نورا هم وقتی باباش میاد میره میفته روش یا نمیذاره بخوابه دائم در حال راه رفتن رو اوپن و مبله دلش میخواد آشپزی کنه و آرد و ادویه قاطی میکنه روزی هزار بار باید بگم دیگه بزرگ شدی نکن زشته ولی اصلا انگار گوشاش نمیشنوه

برای خوابش شربت پدیا بست اسلیپش و بده بهش عالیه ۱ساعت قبل خواب بهش بده قشنگ میخابه ..

مث دخترمن تو پیش دبستانی یه ادم دیگس انقد ساکت
اونا فکرمیکنن کلا حرف نمیزنه

دختر من شلوغ است ولی باوسایل خانه کار نداره . فقط با اسباب بازی هاش در گیره . همرا داداشش بازی میکنه گاهی دعوا . فقط قیچی کاری زیاد دوست داره ی بار قیچی برداشته لباس ک من دوست داشتم قیچی کرده دعوش کردم دیگه همون شد دیگه بر نداشت. بجه ها بذرگ میشن همش خاطره میمونه بری مادرا . الهی همیشه سالم با انرژی باشن همه بچه ها

دختر من همش گوشی به دسته.من از خدامه که مثل دختر شما بازی کنه و بپره و شلوغی کنه ولی گوشی نگاه نکنه.

سوال های مرتبط

مامان EL‌‌iii🧿 مامان EL‌‌iii🧿 ۶ سالگی
سلام مامانا خوبید امروز دخترم نرفت پیش دبستانی همش میگفت میخوام غایب شم دوست دارم بخوابم امروز از اونجایی که بچه تنبلیه‌ درکل گفتم نه مامان الکی آدم غایب نمیشه وقتی سالمی پا شو برو خدایی نکرده مربض شدی میتونی نری صبح بیدارش کردم گریه گریه من نمیرم بعد چقدر اصرار فهمیدم تولد یکی از دوستاشه‌ گویا مادرش تو کلاس میخواسته بگیره دخترم بخاطر اون نرفت 😐😐 خودش گفت دوست ندارم برم .یعنی بنظرتون علتش حسادته؟؟ تو این سن بچه ها حسادت دارن ؟ من و باباش از هیچی کم نزاشتیم‌ به دخترم همیشه بهترین ها گرون ترین هارو محیا کردیم باب میلش بوده همه چی . یعنی بگم اکثر هزینه ها واسه اینه 😐 تولدش هاشم‌ خیلی خوب میگیرم . خیلی ناراحت شدم حس کردم حسودی میکنم در این حد که نرفت کلاس‌ .بعد مثلا میره خونه یکی که بچه کوچیک دارن همیشه تا چند وقت با من و باباش لج میکنه بعد ادای بچه ۱ ساله ۲ ساله درمیاره لوس حرف میزنه میگه شما منو دوس ندارید 🙄 خیلی روش تاثیر میزاره. چیکار کنم بنظرتون یا حسادتش طبیعیه؟ یا نه☹️☹️