سلام مامانا
دیشب با بدبختی بعد چندین ساعت هیچی نخوردن همتاخانم باقاشق 40میل شیر بش دادم
یهو بالااورد ی حجم زیاااادی از شیر .... مستقیم بالباس گذاشتمش داخل وان ...
دیگه بماند ک تانصف شب خونه رو میسابیدم با گریه و دشک و پتو هرچی رو ک گند زده بود....
دیگه اومدم تورختخواب بازم کلی گریه کردم قلبم معدم سرم شدید درد گرفته بود😓
همسرم یهو متوجه شد کلیم باهام حرف زد ولی اروم نشدم
خلاصه تا دم دمای صبح نتونستم بخابم....
دلم میخاد داد بزنم
بگم نمیخااااامش
بگم کم آوردم
بگم خستمممممم
بگم خدایااین چی بود ک بمن دادی
مایه عذاب و زجر منه
ولی میدونم همه میگن ناشکریه و خیلیامنتظراین لحظن...
من خودم همه اینارومیدونم ولی بریدمممممم ب قهقرا رفتم .....
بخدا ازاولی ک شیرخودمومیخورد تاالان ک شیرخشک میخوره از بدو تولدش من باالتماس چارتاقطره شیر میریزم دهن این بچه هیچی هم وزن نمیگیره الان هفته دیگه نه ماهش تکمیله ولی7600وزنشه😓
خسته شدم واقعاک...

تصویر
۱۱ پاسخ

عزیزم مث دختر من از دوماهگی اعتصاب کرد شیر نمیخورد ن سینه ن شیشه شیرم خشک شد توخواب شیشه میدادم بزور صدایرسشوار تکون دادن رو پا انقد این صدا تکرارشده بود میزاشتم حالت تهوع بهم دست میداد
چقد گریه کردم تو تنهایی چقد کفر گفتم چقد سربچه بی گناه داد زدم واقعا دست خودم نبود حالم بد افسرده شده بودم

تازه دوهفتس ک یهو تو بیداری خورد اونم جلو تلویزون فیلم ببینه حواسش پرت بشه وگرنه دهنش میبنده ارزوم اینه گشنه بشه برا شیر گریه کنه ولی نمیشه خودم هر دو سه ساعت درس میکنم جلو تلویزون میدمش


من با پوست استخون درکت میکنم ....

عه عه این چه حرفیه ، پس چیه اینکه میگم بهش زیر پای مادرانه یعنی یه عمر زجر ، بچه چه گناهی کرده شما خاستین اوردینش و باید تمام وظایفی که درقبال نگه داری از اون داری رو قبول کنی ، یه لحظه فک کن نباشه چیکار میکنی ، برو توبه کن که یه وخ خدای نکرده سوزنی تو پاش نره که خودتو میکشی ، دایان ۹ماه به سرتا پامو اوق زد ولی تموم شد

ببین عزیزم اول اینکه از همسرت کمک بگیر دوم تو خواب بهش بده شایدم شیرشو دوس نداره عوضش کن سوم ببرش دکتر اگه رفلاکس داره دارو بده یا شیر ای آر .... چهارم با قطره چکون بده راحتر از قاشقه ... چهارم رو غذاش مانور بده ... آخر اینکه این روزا میگذره صبر داشته باش و سخت نگیر ببین چی دوس داره همونو بهش بده ....

سلام عزیزم میدونم شرایطت سخته واقعا هر کدوم از مامانا یه جوری دارن با یه مشکل دست و پنجه نرم میکنن طاقت بیار مامان جان مطمئنم این روزا میگذره و خاطره میشه از خدا فقط سلامتی دخترتو بخواه نگو نمیخوامش بار این کلمه خیلی سنگینه و کائناات گوشش تیزه خدایی نکرده اتفاقی بیوفته تا ابد حسرت میخوری...سعی کن بری پیش مشاور اگ همسرت درک میکنه باهاش صحبت کن ببرتت مشاور و کوچولوتو پیش کدوم متخصص میبری؟

خیلی درک میکنم. منم بیشتر روزها وضعیتم همینه. خدا حفظشون کنه ولی واقعا زندگی بعد از این کوچولوها خیلی سخت شده. مشکلم این نیست لاغر باشه مشکلم اینه تو این سن اگر به اندازه کافی کالری دریافت نکنه نه فقط رشد جسمی، رشد مغزی و ذهنیش هم تحت تاثیر قرار بگیره.
یه تجربه هم بگم شاید به دردتون خورد. با قاشق خیلی هوا میخورن همراه شیر، با سرنگ بهتره. من میخوابونمش روی بالش با اسباب بازی سرش رو گرم میکنم و با سرنگ میریزم گوشه لپش

مامان همتا میدونم سخته میدونم شرایط سختیه.ولی میگذره تحمل کن

الهی قربون معصومیتش بشم
میدونم سخته ولی اون طفل معصومم گناه داره شرایط دختر منم همینه از بدو تولد حساسیت و رفلاکس داشت
دکتر بهش دارو نداده

عزیزم سخته همه همینیم منم الان ب پسرم با دعوا شیر دادم

من چی بگم ک ۶ ماهشه ۵۲۰۰
هیچی نیمخوره هیچی میدی هم بالامیاره

عزیزم چه قدر سخته مادر بودن ...غذا هم نمیخوره

مامان همتا می‌دونم سخته می‌دونم کم میاره آدم اما تورو خدا نگو نمیخوامش تورو خدا اینجوری راجبش نگو💔خدا قهرش میاد یهو ی اتفاقی که نباید بیوفته میوفته و یک عمر تو عذاب میکشی ایشالا همتا همیشه سالم باشه وزن مهم نیست دختر داداش من ۲۰ سالشه ۴۲ کیلو هست ولی سالم سالم اما لاغر مهم سالم بودنشه این روزا میگذره

سوال های مرتبط