۱۰ پاسخ

من از دوست داشتن زباد گاهی اشک میریزم...
🥺

من تا قبل از بارداریم بود و نبودم برام مهم نبود اما بعد از بارداری و بدنیا اومدن پسر دعام اینه که عمرم طولانی بشه تا بیشتر مراقب پسرم باشم. چنان عشقی در من بوجود اومده که بی مثل و ماننده... انگار تاره فهمیدم بودن یعنی چی🥲🥲🥲

عشق بدون شرط رو با بچه تجربه میکنی و اولین بار که مادر میشی خیلی حسش بیشتر و‌قویتره

والا منم خیلی عین توعم😁

من جونم ب بچه هام بنده انشالله عاقبت بخیر بشن درس بخونن موفقیتشونو ببینیم

اره منم دقیقا حس تو رو دارم نباشه دیونه میشم خدا حفظشون کنه

مادر شدن بهتر حسیه که خدا میتونسته به یه زن بده. منم عاااشق پسرمم. همه چیز و همه کسم شده. دیگه همه چیزو برای اون میخام

من یه نینی دیگه هم دلم میخاد ولی حالا نه چون یکم شرایطم سخته برام دعا کنید هروقت شرایط فراهم شد خدا یه نینی سالم و خوشگل دیگه هم بهم بده

ماشاالله زنده باشند

مث خودتم حتی بیشتر هم دیوانه وار پسرمو دوست دارم

سوال های مرتبط

مامان 👧🏻🧑🏻❤️ مامان 👧🏻🧑🏻❤️ ۱۳ ماهگی
سلام مامانا نزدیکه عیده همه مشغول خرید هستن یا خونه تکونی انشاالله حال دلتون خوب باشه
عید داره نزدیک میشه تولد بچه ها هم همینطور خیلی ذوق دارم اصلا باورم نمیشه که یکسال گذشت و من از پسش بر اومدم 😍
با همه سختی و فراز و نشیب ها یک سال گذشت و خدا رو هر روز شکر میکنم بابت وجود این فرشته ها
خواستم به مامانای دوقلو بگم که کلا بچه داری سخته ولی اوایل خیلی سخت تر از الان بود به نظر خودم خداروشکر رفته رفته بچه ها میوفتن رو غلتک و بهتر میشن یه چند سال دیگه هم انشاالله کامل مستقل میشن😍
ولی دوقلو داشتن اونجاش خوبه که باهم بزرگ میشن و یه جا دو تا بچه داری
من قبلنا همش فکر میکردم فاصله سنی بچه ها چقدر باشه خوبه که خداروشکر خدا طوری برام رقم زد که دیگه فکرشو نکنم😅
من تو این یه سال خیلی بزرگ شدم و تجربه زیادی کسب کردم و شما مامانای گهواره خیلی ممنون ازتون که وقت و بی وقت سوالای منو جواب دادین منو بعضی وقتا دلداری دادین واقعا بعضیا مثل خواهر خودم به من کمک کردین انشاالله خدا اجرتون بده 🌹
مامان کنجد مامان کنجد ۱۱ ماهگی
یه موضوعی رو میخوام بگم نمیدونم حرف اطرافیانم درسته من واقعا خیلی حساسم یا این طبیعیه نظراتتونو بگید ناراحت نمیشم
اطرافیانم میگن تو رو این بچه خیلی حساسی میگن وقتی سرده خیلی میپوشونیش بچه رو باید بیاریش بیرون یه باد ب صورتش بخوره تو جمع ببریش ولی همین پوشوندمام و تو همه ی جمع ها نرفتن باعث شد بچه تو کل این یازده ماه دوبار بیشتر مریض نشه ک عین دوبارشم تو جمع رفتم و مریض شد...
یا مثلا از یه جا میگیره همش استرس اینو دارم نکنه الان بیوفته سرش بخوره جایی یا از کابینت و لباسشویی میگیره بلند میشه فوری میگیرمش،
مثلا یه اتفاق کوچیکی میوفته خیلی نگران میشم و استرس میگیرم مثلا چند وقت پیش ناخنش ی رده سفید افتاده بود انقدر ناراحت بودم یا خیلی چیزای دیگه، اینکه اگ کسی مریضه دوس ندارم برم خونش یا بیان خونم
یا مثلا ایهان الان اصلا دندون در نیاورده و همش نگرانم ک چرا دیر شده التهاب داره ولی در نمیاره و....
نمیدونم شما بگید من زیادی حساسم رو این بچه؟