۱۸ پاسخ

عزیز نذار اونجوری بشینه، خیلی خطرناکه.
عوارض زانو w خیلی زیاده

عزیزم هیچ وقت اینقدر اسباب بازی نریز جلوش اصلا خوب نیست یدونه بازی کرد تمام شد بعدی بزار نظم و هدفمندی و کار را به اتمام رساندن رو یاد بگیره به خاطر خودش میگم این جوری هم نزار بشینه به نظر من نمیبینن باباها را همش با ما هستن اونها که میان می چسبن بهشون شوهر من هم شیفتی هست شیفت شب این ماجرا هست نمیزاره باباش بخوابه

نذار اونجوری بشینهههههه

نذار اینجوری بشینه عزیزم

ای جونم اما نزار اینجوری بشینه بگو خوشگل بشینه یعنی چهار زانو چون پاهاش شکل میگیره بد راه میره

دخترمنم گاهی همینجوریه کلافه میشه باباش

ببخشیدا ولی به شوهرت بگو نره تو قیافه اصلا هم نگو وقتی تو هستی اینجوریع بگو همیشه اینجوریه کنار بیا باهاش همینجور که من کنار میام وقتی مجبور باشه هم اون اروم تر میشه هم شوهرت میفهه کارت سخته

دقیقا مثل آرمین تا باباش و میبینه شروع میکنه اذیت کردن دیوانه می‌کنه ادمو ولی باباش نیست آرومه

پسر من باباش خونه بودنی منو اذیت میکنه انقد غر میزنه منو اینور اونور میبره دنبال خودش ،روزایی ک باباش نیست خیلی ارومه و متاسفانه باباشم یه روز درمیون خونس😐

صبور باش دعوا نکن مقتضای سنش هست، یادت باسه تو مادر مهربانی هستی

بخاریتون روشن شد

حالا ما برعکسیم وقتی باباش نیس کلافم میکنه وقتی باباش هست آرومه البته باباش خیلی باهاش وقت میگذرونه

لنا زمانی که باباش از شیفت میاد منو به مرز جنون می‌رسونه
چون همزمان داره چندتا حس و تجربه می‌کنه و خودش کلافه و هیجان زده برای همین نمیتونه احساساتش مدیریت کنه🥺
همش استرس دارن نکنه زمان بازی تموم بشه یا بابا دوباره بره
دلتنگی و اینکه نمیتونن ابراز کنن که تو نبودنشون چقد دلشون براشون تنگ شده

پس منم اونطوریه باید گوشی بدم تا ساکت بمونه

دقیقا پسره منم همینه ولی من ارومش میکنم

دقیقا ماهلینو گفتی
باباش ک‌میاد میشه ی بچه دیگه

منکه خوشحال میشم کیان میچسبه ب باباش چون خودم استراحت میکنم

دقیقا دختر منم همینه بهانه هم میگیره زیاد

سوال های مرتبط

مامان یاسین ومائده مامان یاسین ومائده ۲ سالگی
دیشب نیم کیلو شرینی گرفت اونم چی واسه یایسن عادت داره هرچی میگیره میگه برا یاسینه یعنی هیچی نباید بخوره وقتی داشتیم میخوردیم دیدم قشنگ چجوری ب دخترم داره نگاه میکنه منم هی اشاره میکردم ب دخترم زیاد نخوربچشمش میاد بخدا با نگاهش هم داشت میزدش هم میخوردش تا این ک صب شد امروز دخترم قرار بود بره جشن ۲۲ بهمن کنسل شد یه چندتا خوراکی گرفته بودم نشد بره صب پاشده یکیشو میخورد یاسینم داد پاشد سگ شد ک این خونه هیچیش بدرد نمیخوره میدونی چجوری ن بزگتری هسن ن چیزی اون ازون ک اونجوری منظورش پسر فتنشه ک الحمداللله ضره ای ادم حسابش نمیکنه مامانا دخترمن بیشفعالی داره و درک خیلی چیزارو نداره یعنی مثال این ک همچین رفتاری باهاش میکنه اصلا ناراحت نمیشه ک نمیدونه و اینو پسرش از این سواستفاده میکنن ولی من ک حالیمه گفت هرچی میخری میاری روز اولش میخورید و کلی منت ای خدا ترو ببزرگیت قسمت میدم هیچ بچه ایو یتیم نکن فقط یتیم نکن چون هیکس براش پدری نمیکنه همیشه کارش گیره همیشه گره بکاراش میوفته من حق دارم ازش ناراضی باشم یا نه هی خدا چرا امیشه مظلوم‌گیر ظالم‌میافته اون اذیتایی پسرش بمن میکنه دخترمن یک درصدم نمیکنه میخاد بیاد خونه دخترمن میره استقبالش سلامش میکنه محبتش میکنه باز میخاد بره بیرون دستشو میبوسه دست میده خدافظی میکنه کاری ک بچه خودش نمیکنه جز این ک همه کاری میکنه ادم حسابش نمیکنه هی خدا بهم صبر بده بهم‌تحمل بده یا مشکل دخترمو حل کن ک بتونه از خودش دفاع کنه