۴ پاسخ

من پسر بود یک ساعته زایمان کردم
بدون امپول

هر۳تاش راحت بود
مخصوصا سومی خیلی راحت بود

من اولی بودم پسر با ۴ کیلو وزن. خیلی عالی و راحت بود.
اگ اولی راحت بودی دومی راحتتری، چون لگنت خوبه

نه اگه اولی برات راحت بوده دومی راحتتره

سوال های مرتبط

مامان شهاب و مهراب مامان شهاب و مهراب ۱ سالگی
سلام مامانیا
مهراب من، همون روزی که آخرین تاپیکم رو گذاشتم اینجا، ۱۴ آذر ساعت ۱۲ و ربع ظهر به دنیا اومد💫🐣
زایمانم سخت تر از نظر هجوم درد اما کوتاه تر از نظر زمان نسبت به پسر بزرگم بود، ساعت ۸ بستری شدم ۴ ساعت بعدش بچه بغلم بود، یا بدن و مغز آدم فراموشکاره و فراموش کرده بودم که چقد زایمان طبیعی سخته یا هم واقعا زایمان با زایمان فرق داره، زایمان شهاب طولانی شد اما شدت دردا یادم نیس انقد زیاد بوده باشه، در کل دید خوبی داشتم بعد زایمان همچنان به طبیعی، اصلا هم اونموقع جیغ اینا نمیزدم حتی آخرا، ولی اینبار🤦🏻‍♀️ واقعا مردم و زنده شدم، دردام خیلی پشت سر هم بود، جیغ میزدم و داد و فریاد در حد لالیگا😅🤦🏻‍♀️ اصلا طاقتم کم شده بود، حتی واسه معاینه یا بعدش واسه فشار دادن شکمم کلی ادا میومدم😢🤦🏻‍♀  اما میگم چون بچه دوم بود یا چی که پیشرفت زایمانم خداروشکر خیلی خوب بود و اصلا حتی از تخت پایین نیومدم برا ورزش اینا، با ۴ سانت بستری شدم و بار دوم گفتن ۶_۷ سانتی، بعدشم ۸ و از ۸ به بعد خیلی زود احساس زور زدن داشتم و اومدن در کمال ناباوریم بچه رو به دنیا آوردن و گذاشتن تو بغلم🥰 کلا روند بخیه و خونریزی و اینا هم خیلی آسونتر از زایمان اولم بود

ادامه تو تاپیک بعدی
مامان 🌛ماهلین خانم مامان 🌛ماهلین خانم ۱۶ ماهگی
یه سوال ذهنم رو درگیر کرده من زایمان کرده بودم یه خانومی هم بود سزارین کرده بود نمی‌توانست بشینه شیر هم نداشت من طبیعی بودم زایمانم افتضاح بود ولی باز سرپا تر بودم شیر هم فرواون داشتم
خلاصه بچه اش خیلی گریه کرد مامانم اومد گفت بهش شیر بده
من قبول نکردم ☹️ بخاطر اینکه شیر برا دخترم نمونه نهااا بخاطر اینکه دور از جون شاید من مریضی داشته باشم انتقال بدم
بعد بچه ک دنیا میاد کلی میکروب تو دهنش هست مخصوصا زایمان طبیعی کلی آب آمونیاک خورده دو تا بچه ها هم امکان مریض شدن داشتن
خلاصه گفتم نه ولی با شیر دوش میدوشم از دکتر بپرس بعد بده
منم شیرم اون موقع آغوز بود دوشیدم زرد بود داد ب خانومه اونم نمیدونم نداد یا نخورد بچه نفهمیدم
ولی بنظرتون اشتباه کردم ندادم ؟
ابجیم هم زایمان کرده بود یه خانومی پیشش دو قلو داشت ابجیم هم شیرش زیاد بود سه شب بیمارستان رو ابجیم هی دوشید داد بچها خوردن
آخر ک ما مرخص می‌خواستیم بشیم اونا باز موندن
بابای دوقلو ها خیلی مذهبی بود اومد به شوهر خواهرم گفت حلال کنید خانومتون شیر داد به بچهام
شوهر خواهرم گفت اشکالی ندارع نوش جونت 🤣😁
من یکی زدم با دستش فهمید چی گفته 🤣😁😁
گفت نوش جون بچهاتون حلاله 🤭😁