۷ پاسخ

گناه داره نزنش ببرش شهربازی پارک باشگاه توی کوچه اگه بچه ها بازی میکنن ببرش فک فامیل اگه نزدیک تون کسی هست شما بربن یا اونا بیان بازی کنن خودت باهاش بازی کن توی کارای خونه ازش کمک بخواه با هم انجامش بدین انرژیش تخلیه کن خسته بشه بخوابه هله هوله بهش نده آب بازی توی حموم و خود حموم رفتن به خسته شدن آرامش کمک میکنه اون نمی‌خواسته به این دنیا بیاد تو آوردیش پس وظیفته مراقبش باشی

میفهمم عزیزم توام دوست نداری بزنی. دست خودت نیست. ولی سعی کن آروم باشی. توام حق داری. نمیشه. فقط سرزنش کرد...ولی سعی کن. سرب سرش تزاری. اصلا بزار حرف اون باشه کار خودش رابکنه بالاخره بچه ان....کنجکاو

من با این پیج روشم رو عوض کردم

تصویر

وقتی کار به زدن بچه رسید و نتونستی خشمتو کنترل کنی حتما برو پیش روانشناس

زدن که اصلا راه حل نیس باید لجبازیشو ریشه یابی کنی و بعد راه حل پیدا کنی

عزیزم فک کنم افسردگی داری بهتره بری پیش روانشناس و روانپزشک

عزیزم نزن چون بدتر لجبازی میکنه باهاش حرف بزن

سوال های مرتبط

مامان هلیا مامان هلیا ۴ سالگی
دخترم خیلی مادرشوهرمو دوست داره
پری روز رفته اونجا
دیشب رفتم دنبالش گفت شام میخوره بعد شام
دیگه خبری نشد تا امروز غروب من ب همسایه مون گفتم بریم دنبال دخترم (مادرشوهرم گفته بود بیا دنبالش غروب میخوام برم بیرون)
زنگ زدم گفت گریه میکنه نیا منم لحنم یکم تند شد گفتم من نمیتونم اسنپ بگیزم پس خودتون شب بیاریذش خونه اگه نیاوردینش هم مهم نیست بمونع گفت نه کار دارم صبح بیرون گفتم من کاری ندارم اصلا کلا بمونه اونجا بچه نمیتونم اسنپ بگیرم بیام دنبالش



(یکی دوبار در ماه میره اونجا چون من هرچقدر سعی کنم نمونه تا ی ذره گریع کنه مادرشوهرم میگه بدار بمونه و این انقدر گریه میکنه تا بذارم بمونه و متاسفانه شوهرمم پشتم نیست میگه بذار بمونه


شوهرم زنگ زد میرم دنبال بچه گفتم نرو بذار بیینم مامانت وقتی بعد س روز میگه گریه میکنه بذار بمونه با چی میخواد بچه رو بیاره
گفت ماشین نداره گفتم ماهم ماشین نداریم چرا ب حرف من ارزش قائل نیستن وقتی بعد س روز میگم میام دنبالش با همسایه ک اسنپ ندم باز میگع بذار بمونه تو تربیت بچه دخالت میکنه من ی کاری میکنم با گریه چیزی ب دست نیاره اون بدتا یادش میده با گریع ب دست بیاره

خلاصه منو شوهرمم بحثمون شد ک میگفت تو مقصری منم گفتم باعث دعوای ما مامانته منکه نمیبخشمش هیچ وقت ایشالله جوابشو میبینه این دنیا

آسمون خدا ب زمین بیاد نمیذارم بچم دیگع شب اونجا بمونه گفت تو یار کشی میکنی و لجبازی این حرفا
منم گفتم اصلا مهم نیست چی میگی یا تو پشت منی یا مقابل من


ولی خیلی حرص خوردم چون حرفم فقط اینکه با گریه نمیخوام بمونه اگه قراره ی روز اونجا باشه خب باشه دیگه وقتی گریع کرد بهش بگید نمیتونه با گریع بمونع باید برگرده خونه و همیشه مقصرم