۱۲ پاسخ

عزیزم انشالاه خدا کمکت کنه. ولی اگر وضع مالیتون خوب نیست تو رو خدا دیگه بچه نیار. شما خودت داری میگی همین یه دونه رو نمیتونی تامین کنی اون وقت چطوری میخوای ۲ برابر هزینه کنی

عزیزم ی چیز بیخوده بنظرم ک عید فقط لباس نو بپوشن مردم
هروقت نو پوشیدی مهم نیس ک عید و غیر عید نداره
حالا عید نشد انشالله بعد عید تهیه میکنی
فقط ی چیز اگه وضعت خوب نیست چطور ب فکر ی بچه دیگه هستی؟

وقتی اینقدر وضع مالیت خرابه چرا ب بچه دیگه فک میکنی؟؟گناهه بچه اوردن تو همچین شرایطی

حرص نخور عزیزم عید کجا بود اولا ماه رمضونه و دیگه مثل قبل نیست دید و بازدیدا.دوما دیگه کسی خونه کسی نمیره که .ول کن بابا الکی جوش عیدونزن

یعنی چی باز بچه میخوای بیاری نفهمیدم

عزیزم خودت برو سرکار اگه میتونی من میخوام خودم برم سال اینده چون واقعا زندگی سخت شده

سلام عزیزم متاسفم واقعا وضعیت سخت شده است زندگی با هر کسی یه جور سر جنگ داره برات روزهای بهتری آرزو میکنم

خواهر عید کجا بود بااین گرونی بخدا حتی کسی هم ک درامدش خوب باشه باز چیزی نمیخره.من فقط برا پسرم میخرم خودم چیزی نمیخرم

عزیزم با این وضعیت بچه دیگه نیار

والا ماهم دلمون به عیدی همسر خوش بود که اونم نهال دندون درده منتظریم عیدی بدن نصف حقوقم روش بزارن بدیم دندون پزشکی

همه همینیم خواهر اینقدر گرونی فشار میاره بهمون بچم بعد عید میاد نتونستم براش چیزی بخرم خواهرم میگه لباسای پسرمو بهت میدم نمیخاد بری بخری کلی دلم گرم شد بخدا

از وقتی یادم میاد خونه پدرم سختی و بی پولی
الانم ک همسرم
همیشه حسرت ب دل موندم جیبم پول باشه
چقدر دیگه باید سختی بکشم بی پولی بکشم تا خدا دری ب روم باز کنه
خدایا شکرت چی بگم...

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی💙ضحی💗 مامان امیرعلی💙ضحی💗 ۵ سالگی
دلم میخواد گریه کنم دیگه
دردای خودم کمه،اذیتای پسرم بیشتر عصبیم کرده،،پسرم یکی میاد اونو ب شکل گوشی میبینه فقط میگه گوشیتو بده،،حرفمو ک تا پاشم بکنم دنبالش اصلا گوش نمیده،،تو عصبانیت همه چرتو پرتی میگه،،مادرشوهرم ک مث کلیپای اینستا مسخره میکنن میمونه میاد نه کاری نه چیزی بچه های دخترش باخودش میاره و فرق گذاشتن بین پسرمو بچه های اونا رو ملموس حس میکنم،درحد چند ساعت میاد و میره،،مامان خودمم ته کوچه هس خونشون شاید ۴ دقه هم‌ نمیشه،،داشت با خالم حرف می‌زد ک منم امشب هستم از فردا شبا نمیمونم بهش هر روز سرمیزنم تنهاش نمیذاریم ینی شبا دیگه نمیاد ،،از طرفی فک میکردم دیدنی بیشتری داشته باشم دوتا از خاله هام ک اصلا نیمدن یکیش حتی بهم زنگم نزد فقط ب مامانم زنگ زد گفته بود بچه و شوهرش مریضن،،،خیلی دلم گرفت واقعا یه فکرایی دیگه میکردم ....دلم برا حاملگیمم تنگ شده،،شکمم خیلی بزرگه و افتاده شده از قبلم بزرگ بود بیشتر رو مخمه🥴🥲🥲و.....
مامان شهریار و🤰 مامان شهریار و🤰 ۵ سالگی
نمیدونم حکمت خدا چیه تو اینهمه گرفتاری و مشکلی که داریم این بچه رو بهم داد واقعا موندم،،،اصلا اوضامون اینقدر داغون شده که روز به روز داره بدتر میشه انگار همه درها رومون بسته شده شوهرم دیکش پاره شده افتاده گوشه خونه کلی بدهی داریم کلی قسطامون عقب افتاده اجاره خونه ،،خوراک و پوشاک اصلا افتضاح از یه طرف میرم د‌کتر بااین خرجایگرون نه بیمه ایی دارم نه چیزی،،کارم شده گریه کردن و غصه خوردن به شوهرم میگم بیا بریم تهران سرایداری میگه نه میترسم اگه یه وسیلشون گم شه گردن ماهست میگم هیچی نمیشه میگه نه میترسم،،کار دیگه ایی هم نمیتونه کنه کلا فلج شده افتاده گوشه خونه،،خیلی داغونم خیلیییی دارم به هر دری میزنم ولی همه بستس اگه بحث امتحانم بود بسه دیگه خسته شدم تا کی،،نمیدونم تاوان کدوم کارمو دارم پس میدم،،،نیاین نگین اگه بچه نمیخواستی چرا جلوگیری نکردم من جلوگیری میکردم ولی یه بار از دستمون در رفت اونم باشرایطی که من داشتم موندم که چجوری گرفت من تنبلی تخمدان خیلی شدید داشتم در حدی که دکتر رو بارداری اولم کلا قطع امید کرد منو گفت امکان اینکه باردار نشی خیلی زیاد ولی خدا پسرمو داد