سلام مامانا، یه ضرب المثلی ما داریم بهمون برنخوره ولی میگه (سگ بشی ولی مادر نشی) خودمو که میبینم پیامای مادرای گهواره رو که میبینم واقعاً میبینم چه ضرب المثل درستیه، تا بارداریم هزارتا استرس داریم میگیم بچه هامون بدنیا بیان راحت بشیم از این استرس ها اما همین که بدنیا بیان هزار استرس بیشتر میاد سراغمون💔 یکی بچه اش نمیخوابه یکی کولیک رفلاکس دندون درآووردن تب واکسن اعتصاب شیر وزن نگرفتن یبوست شب بیداری تنهایی کلافگی خستگی و... بخدا که الکی نیست میگن بهشت زیرپای مادرانه،این همه خسته میشیم ولی بازم همه کارا با عشق انجام میشه شاید یجاهایی کم بیاریم اذیت بشیم یه دادی هم بزنیم ولی بازم عاشق بچه هامونیم🥲 خدایا قربونت برم این جنس مادرازچیه،اصلا این عشق مادربه فرزندروچطورخلق کردی؟
چند روز پیش یه کلیپ دیدم دکترعزیزی گفت فقط همین ۹ ماهی که دو شکم مادر هستیم کافیه واسه اینکه روز قیامت بگن مادرانمون به گردن ما حق دارن حتی اگر بعد زایمان اصلا بچه رو تو خیابون رها کنه
نمیدونم حسمو چطور بگم ولی واقعاً از وقتی مادر شدم تعجب میکنم از این خلقت خدا، خدایا قربونت برم اصلا مادر بودن چقدر عجیبه، شبی یه سیخ از گوشت وجودمونم بکنن بازم دوسشون داریم عاشقونیم
همه این حرفا رو گفتم که چقدر مقام مادر بلنده جدا از این که کلمه ای از همه عوارض بارداری و زایمان نگفتم💔
خوشحالم خوشحالم که یه مادرم که به عنوان مقام مادری جلوی خدا رو دارم میتونم ازش عاقبت بخیری همه رو بخوام
مادرا خدا خیلی باحیائه موقعی که شیر میدیم از بچه هامون مراقبت کنیم یا هرچیز اینطور، بگیم خدایا به مقام مادر بودنم قسم که ......
و همدیگه رو در ادامش دعا کنیم❤️ آرزوی زندگی پراز آرامش براتون دارم

۹ پاسخ

من سئوالم اینه اینهمه عذاب بکشی یه بدبخت دیگه به این دنیا اضافه کنی که چی بهشت بره زیر پات؟

واقعا👏🏻👏🏻

چه قشنگ نوشتی بخدا با پیامت اشکم دراومد باتمام وجودم حس کردم پیامتو و تموم استرس هارو

چقد قشنگ توضیح دادی کلمه مادر رو❤️

👏👏👏👏

چه قشنگ گفتی عزیزم.
کاشکی من لیاقت اینو داشتم که میتونستم به دخترکم شیر بدم؛ هنوز بعد چهارماه عذاب وجدانم حتی یه ریزه کم نشده. تا ابد حسرت حسی که جگرگوشم از شیره ی‌وجودم میک بزنه رو خواهم داشت…

اون گرگه بیابون هست عزیزم

واقعا چقدر قشنگ نوشتیییییی. از خستگی بند بند وجودمون درد میکنه اما عاشقانه دوسشون داریم. عجیبه به محض اینکه میفهمی داری مادر میشی تبدیل ب ی ادمه دیگه میشی صبور در عین خال پر از دلواپسی و پریشونی قوی اما در عین حال حساس و زودرنج. من از وقتی مادرشدم همه یییی بچه ها رو عاشقانه دوست دارم اصلا حس میکنم هر بچه ای میبینم وجودم میلرزه از درون و حس مادرونگی به همه ی بچه ها دارم عاشقه این موجوداته کوچولوام از بچه ی خودم تا همه ی بچه هایه همه ی دنیاااااا🥰🥰🥰

احسنت و درود به تاپیک زیبا و عارفانه ای که در وصف مقام مادر گفتی الهی آمین .‌منم افتخار میکنم که مادر دو تا دختر هستم . خدایا عاشقتم که منو دوس داری که بهم دو تا فرشته ی پاک دادی

سوال های مرتبط

مامان جوجه👶🏻🐣 مامان جوجه👶🏻🐣 ۷ ماهگی
مامان ارسلاט کوشولو♡ مامان ارسلاט کوشولو♡ ۷ ماهگی
نمی‌دونم الان دقیقا چقدر حالم بده عذاب وجدان یقه مو گرفته دوست دارم بمیرم انگار دارم حس میکنم از این همه قوی بودن خسته شدم بار مسئولیت روشونه هام زیادی سنگینی میکنه
هکلم به شدت بهم ریخت کل بدم ترک خورده موهام ریخته دندونام همه خراب شده حتی شکسته زایمان اورژانسی و سخت بچه ای که ان ای سیو بعدش سینه نگرفت رفلاکس کولیک سرما خوردگی دندون همه همه آخرین باری که درست خوابیدم یادم نمیاد حتی گاهی یادم میره کی رفتم دستشویی خونه زندگی آشفته روانم از اون آشفته تر که حس میکنم مادر افتضاحی و پسری که شبا نمیخوابه مدام گریه میکنه غر میرنه و بقیه که میگن بچه به این خوبی زیادی ناشکری و درد دلی که حتی وقتی تو دل خودم میگم وجدانم میگه ای مادر بد دلت میاد از این بچه خسته بشی …

اما واقعا خستم نیاز دارم فقط۲۴ساعت واسه خودم باشم دوش بگیرم بخوابم یه غذا درست حسابی بخورم چند صفحه کتاب بخونم یه موزیک پلی کنم وبعدش دوباره برگردم به دنیای مادرانگی پیش عزیزتر از جانم همین.

۱۴۰۳/۱۲/۱۴
مامان دلارام مامان دلارام ۷ ماهگی
از زمانی که باردار شدم تا به امروز که بچم دنیا اومده و شش ماهش و داره تمام میکنه ..خیلی طبیعیه که مثل هر خانم دیگه ای منم با یکسری چالش ها دست و پنجه نرم کنم ..منم دوران ویار بارداری داشتم ..افسردگی بعد زایمان داشتم..کولیک و رفلاکس و شب بیداری های طولانی و درد های نقاهت سزارین و چالش های که بچه بعد واکسن دوماهگی و چهار ماهگی داشت و الانم که داره لثهاش سفت میشه خوب چالش های خودشو داره ..تب میکنه ..لایه پاش میسوزه ..بی حال میشه و خیلی چیزای دیگه...هیچ کدوم به منه مادر ربطی نداره بچه داره مسیر رشد رو طی میکنه من مادر بدی نیستم که بچم گاهی اسهاله گاهی یوپسه من مادر بدی نیستم که بچه بخاطر دندون تب میکنه من مادر بدی واس هیچکدوم از این چالش های که بچه در مسیر رشدش داره نیستم..و ااین که هر مادری قبل از ماها هم این مسیر با بچش طی کرده و مامان های بعد ما هم قرار طی کنن...کااااااش مادرم اینو بفهمه کاش اینو درک کنه و منو این همه تو فشار نزاره که تو چیکارش کردی که الان پاش سوخته تو کردی که الان اسهاله تو باعث شدی که الان نمیدونم فولان شده...امروز که تیر خالص زد بهم ..برگشته میگه تو نمیدونم مثل کدوم حیونکه بچمو خودش میکشه آخر یروز میام میبینم کشتیش...با این حرفش چشمام دیگه هیچی رو ندید هرچی از دهنم در اومد بهش گفتم و انداختم از خونم بیرون..بهش گفتم دیگه حق نداری بیای خونم دیگه نمیخوام هیچوقت ببینمت
مامان ماهور مامان ماهور ۸ ماهگی