از زمانی که باردار شدم تا به امروز که بچم دنیا اومده و شش ماهش و داره تمام میکنه ..خیلی طبیعیه که مثل هر خانم دیگه ای منم با یکسری چالش ها دست و پنجه نرم کنم ..منم دوران ویار بارداری داشتم ..افسردگی بعد زایمان داشتم..کولیک و رفلاکس و شب بیداری های طولانی و درد های نقاهت سزارین و چالش های که بچه بعد واکسن دوماهگی و چهار ماهگی داشت و الانم که داره لثهاش سفت میشه خوب چالش های خودشو داره ..تب میکنه ..لایه پاش میسوزه ..بی حال میشه و خیلی چیزای دیگه...هیچ کدوم به منه مادر ربطی نداره بچه داره مسیر رشد رو طی میکنه من مادر بدی نیستم که بچم گاهی اسهاله گاهی یوپسه من مادر بدی نیستم که بچه بخاطر دندون تب میکنه من مادر بدی واس هیچکدوم از این چالش های که بچه در مسیر رشدش داره نیستم..و ااین که هر مادری قبل از ماها هم این مسیر با بچش طی کرده و مامان های بعد ما هم قرار طی کنن...کااااااش مادرم اینو بفهمه کاش اینو درک کنه و منو این همه تو فشار نزاره که تو چیکارش کردی که الان پاش سوخته تو کردی که الان اسهاله تو باعث شدی که الان نمیدونم فولان شده...امروز که تیر خالص زد بهم ..برگشته میگه تو نمیدونم مثل کدوم حیونکه بچمو خودش میکشه آخر یروز میام میبینم کشتیش...با این حرفش چشمام دیگه هیچی رو ندید هرچی از دهنم در اومد بهش گفتم و انداختم از خونم بیرون..بهش گفتم دیگه حق نداری بیای خونم دیگه نمیخوام هیچوقت ببینمت

۹ پاسخ

قطعا هیچ کس دلسوزتر از تو برای بچت نیست
و مطمئن باش کم نذاشتی براش
بچت بیشتر از هرچیزی به آرامش نیاز داره و فقط باید فکر و روانت رو آروم کنی و آرامش رو به بچت انتقال بدی
بعضی وقتا نزدیک ترین آدمای زندگیمون بزرگ‌ترین آسیب هارو میزنن باید کمی دوری بکنی تا ذهنت آروم شه
مواظب خودت باش

مامانت درسته زیاده روی کرده قبول ولی کاش یه جور دیگه جوابش میدادی بنظرم شمام تند رفتی یکم

الهی... حق داری منم دقیقا مثل توام .
من تنها بودم بچه ام هعی کولیک و...داشت گریه میکرد میگفتن ببرش دکتری...اینقدر دکتر بردمش دوستام میگفتن اینا طبیعیه ولش کن میگذره....
فکر کن خودم بخیه داشتم دخترمو میبردمدکتر ببینم چشه گریه میکنه....

اینم بگم بهت بابا مامانای ما این چیزارو ندیدن...بچه های نسل ما خیلی متفاوتن با قبل... اینقدر مامانای ما سختی نکشیدن از نظر کولیک و ..و..میگم .
واسه همین یه کم حساسن و متعجب از رفتار بچه هامون.‌‌
مامانتم زنگی بزن از دلش در بیار بگو من که دلم نیست بچه ام سختی و درد بکشه... پیش میاد این چیزا..

منم مطمئنم اگه مامانم کمکم میکرد اینطوری بود شاید خیلی بدتر
شاید کارم اشتباه بود ولی نه ازش کمک خواستم نه اصلا خبر بارداریمو بهش گفتم
سخته ولی فکر میکنم اینجوری هردومون آسوده تریم

مامانت شخصیت سرزنشگر داره کلا؟

هعییییی خواهر منو سرویس کردن بس که این چرت و پرتارو بهم گفتن

مامان منم دقیقا عین این حرفو بهم زد، منم باهاش دعوا کردم، گفت تو این بچه رو میکشی، گفتم این همه شب زنده داری و گشنگی میکشم این همه زحمت این بچه رو میکشم که بیای بگی تو میکشیش؟

واییی عزیزم بهت حق میدم همه فکرمیکنن ازمادربچه بیشتر بفکر هستن ولی حتی ی سر سوزن از نگرانی های مارو برا بچه هامون ندارن

یه سوال بچه اولت ومادرت کمک میکنه وزود زود میاد پیشتون واینکه تو باهمه این شرایط سخت فکرکنم خیلی ازش کمک گرفتی درست ؟

سوال های مرتبط

مامان پِسته 🤰🧒🧿💙 مامان پِسته 🤰🧒🧿💙 ۶ ماهگی
با امروز شد ۵ماه و ۲۰روزه که از زایمانم میگذره
روزای اول زایمان قطعا برای همه خیلی خیلی شیرینه برای منم بود ولی منتها کمتر طوری که کمتر بخوام به اون روزا فکر کنم
من از چند روز بعد از زایمانم افسردگی بعد از زایمان گرفتم حملات پنیک بهم دست میداد
خیلی اون روزا رو برام ترسناک و وحشتناک کرده بود .
که باعث شد نتونم شیر خودمو به بچم بدم و شیر خشک بهش بدم همینم چقدر حرف و تیکه از بقیه شنیدم که خیلی تو حال روحیم تاثیر میزاشت (گفته بودم میام از تجرم از افسردگی بعد از زایمان میگم ولی وقت نشد یه روز حتما میام میگم)☹️
خداروشکر الان نسبت به اون روزا خیلی خیلی بهترم هنوزم گاهی حس های منفی میاد سراغم ولی اصلا مثل اون روزا پنیک و اینا نمیشم
چاره افسردگی بعد از زایمان فقط و فقط رفتن پیش روانشناس هست که اصلا چیزه بدی نیست چون بعضی ها این دیدگاه و دارن که هر کسی بره پیش روانشناس دیونس و مشکل داره در صورتی که اصلا اینطوری نیست خیلی تو بهتر شدن حالتون کمک می‌کنه

فردا نوبت سونوگرافی دارم
چون دوباره باردارم ☹️
که ببینم قلبش تشکیل شده یا نه😕
میدونم نباید میشد و خیلی خیلی زوده ولی خوب ناخواسته شد
با وجوده اینکه میدونم خیلی روزای سختی پیش رو دارم با وجوده ۲بچه کوچیک ولی اصلا دل اینکه بخوام بندازم ندارم 😕😔😔
از حسم بخوام بگم کاملا خنثی هستم هم خوشحالم هم ناراحت 😕
یه اتفاقی برام افتاد که متوجه شدم عمره و روزی این بچه به این دنیا هستش
ان شاالله که فردا رفتم سونوگرافی قلبش تشکیل شده باشه
برام دعا کنید شب اول ماه رمضان که بتونم از پسش بر بیام و دیگه افسردگی بعد از زایمان نگیرم 😕🙏