حق داری
بدون کمک واقعا بچهداری سخته
عزیزدلم حق داری خدا قوت بهت....احسنت به این مادر قوی و خوشبحال نی نی که همچین مادر محکم و با اراده ی....دوام بیار این روزام میگذره مثل سختی روز زایمان
منم همینطور به علاوه آلرژی پسرم که منو از پا درآورده...هرچی میخورم انگار زهر میخورم ...
بازم خداروشکر کن که بچت آلرژی نداره عزیزم
دقیقا منم همینم
اون چهار روزی که پسرم ان آی سیو بستری بود به قدری روم فشار بود که هنوزم خوابشو میبینم و تو خواب گریه میکنم
واقعا سخته و من برای هرکی درد دل کردم گفتن ناشکری نکن بچت خیلیم خوبه
اخه مگه من میگم بده من فقط از شما همدلی میخام
متاسفانه یکی از دلایل حال بد ما اطرافیانن😔
فقط صبوری کن و بدون ک این روزا میگذره بچه همیشه انقدر وابسته نمیمونه بزرگتربشه سرگرم میشه خواب شبش بیشترمیشه میتونی درست برنامه ریزی کنی ب همه کارات برسی
حرف دله من
درد منم همینه یکی نیست ۲۴ساعت بچه رو نگهداره من فقط بخوابم که انرژی بگیرم همیییین.
عزیززززم .. هممون همینیم دلمون میخواد حداقل 5,6ساعت برا خودمون باشیم هممون در بی ریخت ترین حالت ممکنیم حتی نمیتونیم ی ارایشگاه بریم
اگ شیرخشکیه نمیتونی بزاریش یشب پیش مامانت اگ اعتماد داری
من بچم هییییچ نمیخوره فقط باید خودم کنارش باشم شبا🥴🥴حتی باباش نباشه نمیخابه شبا
عزیزم حق داری کاملا با تمام وجود درکت میکنم تحمل کن کم کم همه چی درست میشه
عزیزم همه ای ما این حس و داریم و کاملا درکت میکنیم ولی من وقتی نگاه ب دست و پای کوچیکش میکنم که هیچ توانی نداره کاملا به من احتیاج داره با عشق بهش رسیدگی میکنم بچمو بزرگ میکنم چون چند سال دیگ خوابمون میزون میشه خونمون مرتب میشه شکممون سیر میشه این روزا میشه خاطره حالا یا عذاب وجدان میشه یا ی خاطره ای خوووش
حق داری خیلی سخته منم وقتی میزارمش پیش مامانم و یا همسرم که برم خرید کنم خیلی دیر برمیگردم روحم میخواد ول بچرخه و به هیچی فکر نکنه 🥴
ولی میدونم دلم برای این روزا تنگ میشه 💔💔
مامان ارسلان حق داری واقعاسخته من وقتی زایمان کردم ۴روزبچه ام اصلن ندیدم مستقیم اعزام شدبیمارستان دیگه شوهرم بچه اوردببینم نتونستم بلندشم ببینم عکس گرفتن ازش نشونم دادن بعد۵روزبه شوهرم گفتم منوببرببینمش منوبرددیدم تو۵روزشوهرم میرفت عکس میگرفت نشونم میدادتادنبالم فرستادن رفتم پیشش موندم ۱۰روزبعدش مرخصش کردن کمک نداشتم خیلی سختی کشیدم مادرشوهرم بامازندگی میکنه ولی کمکم نکردبچه ام ازگرماگریه میکردکولرراضی نمیشدروشن کنم بزورروشن میکردم بچه ۱۰روزازاین اتاق واون اتاق میکردن انگارتوعمرشون بچه ندیده بودن بچه ای که ریه هاش داغون شده بودن ازعفونت اسپنددودمیکردن ومن هرچه بگم میگن هیچ نمیشه فقط میسوختم ونمیتونستم چیزی بگم خانواده ام شهرستانن ۲روزراه باقطاردوست داشتم برم حتابه شوهرم گفتم منوببرخونه بابام گفت مگه اینجابهت بدمیگذره گفتم اره ادم خسته لاغرازنظرجسمی روحی شکسته که نگی وامان ازدخالتا حتادارومیخواستم بدم میگن نده دکترنگفته یعنی پشیمون شده بودم بچه بیارم حتاروزای گذشت ازبچه خودم متنفرشده بودم تاالان ازدخالت ازاینکه زندگیم یه جوری شد پشیمونم ازاینکه بچه دارشدم ناشکری نمیکنم خدابه من فرشته دادنعمتش بهم دادامااطرافیان نمیزارن لذت ببرم ازاین نعمت بیماریهای بچه یه روزی تمام میشه میتونی راحت بخوابی امامن دخالتاتمام نمیشه تاتمام بشه خودمم تمام میشم
میدونی تو حتی یه ساعتم نمیتونی دوری بچتو تحمل کنی الان چه برسه به ۲۴ساعت اینو من میفهمم من یه هفته بچم رو ندیدم و زجر کشیدم اون یه هفته قرص میخوردم ک بخوابم و کمتر نبودنش اذیتم کنه اون یه هفته مثه روانیا عکسا و فیلماشو میدیدم و گریه ها کردم حاضرم هزاران خستگی رو تحمل کنم ولی دیگه هیچوقت یه ساعتم دور نباشم از بچم اون یه هفته من آبله داشتم و دردی از خودم یادم نمیاد ک آیا درد داشتم یا نه یادم نیس خارش داشتم یا نه یادم نیس تب کردم یا نه فقط یادمه زجر کشیدم از دوری بچم تحمل کردم فقط برای سلامتی بچم 🥲
میگذره وما دلتنگ این روزا میشیم 💋
عزیز دلم منم مثل شما با این فرق ک ی پسر ۹ ساله هم دارم ولی خب اینا میگذره بعدا لذت بزرگ شدن بچت زیر زبونته صبور باش
حق داری همه ما حق داریم استراحت کنیم تا خستگی مون در بره و بتونیم مادر خوبی باشیم اما کاش اطرافیان خصوصا شوهرامون توانایی درک این موضوع رو داشتن🥲من امشب از ساعت ۱۰ شروع کردم ب خوابوندن بچه ک تا ۲و نیم طول کشید تو این ۴و نیم ساعت هم یسرهههههه داشت گریه میکرد هزار روش و ترفند رفتم همه چی رو چک کردم اما دلیل گریه هاشو نمیفهمیدم ازون طرف شوهرم جاشو جدا کرده رفته هال میخوابه میگه در رو ببند🥲(من از تنهایی و تاریکی میترسم از وقتی بچه ی دنیا اومده شوهرم پیشم نمیخوابه منم چراغ خواب روشن میکنم ک نترسم و در اتاق رو باز میزارم 🥲)چنان تحت فشار بودم این چند ساعت ک داد میزدم کمک من دیگه نمیدونم چیکار کنم ....ولی آقا نیومد کمک...خیلی خسته و عصبی بودم یه کم سر نینی خالی کردم و الان ک خوابیده عذاب وجدان دارم
اینها همه گذراس عزیزم یه روزی تموم میشه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.