پارت 3🌹👑🌹
ساعت سه شد رفتم زایشگاه گفتم از دیشب مث موش ازمایشگاهی فقد دارین هی معاینه میکنین باز میگین همون دوسانت هستی چون ماما ها هی شیفت شون عوض میشد هروقت میرفتم معاینه میکردن ولی بالاخره این ماما خوش اخلاق تامعاینه ام کرد گف سه سانتو یکم بیشتری خدامو شکرکردم چون دردام یکم زیاد شده بودن ولی خب برف هم میومد سخت بود مسیر استراحتگاه و تا زایشگاه تو برفا میرفتم بالاخره این ماما نامه داد تا بستری بم رفتم اتاق کناری پرونده مو درست کردم و مهر زدم و لباسمو پوشیدم تا برم اماده بشم واسه دوباره مامان شدن و دیدن فرشته کوچولوم هم استرس و ترس داشتم و هم خوشحال بودم ولی ب خودم قول داده بودم ک بتونم این مسیر پراز چالش رو باخوشی بگذرونم و موفق بشم. .....بیاین پارت بعدی دوستان😍

۴ پاسخ

تا میتونی بشین کف پاهاتو بچسبون به هم تاب بخور و دمنوش بخور که دهانه رحمت لاز بشه مثل دانه به که عالیه
فقط زعفران و‌گل گاو زبان اصلاااا نخور

کدوم بیمارستان بودین؟؟ بیمارستانش چطور بود

خوب بقیش

بسلامتی
کاش میرفتی خونه اونجا ورزش و دوش آب گرم

مقالات مرتبط

نگهداری از چندقلوها
نگهداری از چندقلوها | مراقبت از نوزادان دوقلو یا چندقلوها
نکات خواب کودک از تولد تا سه ماهگی
نکات خواب کودک از تولد تا سه ماهگی
راهکارهای بهبود روابط زناشویی
راهکارهای بهبود روابط زناشویی و جذابتر شدن آن
بیماری زونا تا چه مدت واگیردار است
بیماری زونا تا چه مدت واگیردار است؟

سوال های مرتبط

مامان قند😘ونبات😍 مامان قند😘ونبات😍 روزهای ابتدایی تولد
پارت دومم🌹👑🌹
عصر روز شنبه تقریبا ساعت پنج عصر دردادم یکم بیشتر شد و با فاصله هر نیم ساعت تقریبا بعدش تا ساعت ده شب پیاده روز و ذکر و اینا گفتم و بعدش بچه اولمو ک دوسالشه گذاشتم خونه مادرشوهرم و خودم با شوهرم و مامانم رفتیم بیمارستان اونجا تا رسیدیم تقریبا ساعت دوازده شد رسیدم اونجا معاینه ام کردن گفتن دوسانتی ولی خب چون سابقه تیروئید داری احتمالا بستریت کنیم بعدش بهم گفتن برو اتاق کناری ان اس تی بده دادم مشکلی نداشت ولی خب ماما بهم گفت اگ میخای برو استراحتگاه هرموقع دردات زیاد شدن بیا رفتم تا صبح پیاده روی کردم و ورزش و ذکر گفتم تو استراحتگاه تا اینکه دیدم هواروشن شده ساعت پنج صبح دوباره رفتم بازم معاینه و همون دوسانت و ان اس تی دوباره گفتن ساعت 3بعدظهربیا خیلی کلافه و خسته چون شبش بیداربودم و خیلی راه میرفتم درد داشتم بالاخره ساعت 3 شد.......برای خواندن ادامه داستان بیاین پارت بعدی😥
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان جوجه نازم❤️ مامان جوجه نازم❤️ ۲ ماهگی
تا رفتن بیمارستان ساعت ۹ و نیم شد و اونجا رفتم زایشگاه گفتن باید معاینه بشی و اینکه چرا زودتر نیومدی من فک میکردم با دردی که دارم حداقل سه سانت باز باشم اما وقتی معاینه کرد گفت بزور یک سانتی و منی که درد داشتم همش میگفتم هنوز یه سانتم اینجور بیشتر بشم از درد میمیرم و راستش ترسیدم بعداز معاینه نوار قلب گرفتن و گفتن خوبه نوار قلب... ماما و متخصص گفتن برو پیاده روی کن راه برو دوش بگیر خلاصه منم اومدم خونه و کلی راه رفتم شنیده بودم نارنگی برای باز شدن دهانه رحم خوبه و چندتا نارنگی هم خوردم اما نارنگی دردام رو خیلی بیشتر میکرد و دیگه نخوردم سه بار رفتم دوش گرفتم زیر آب گرم چندتا اسکات زدم قر کمر رفتم داخل خونه هی راه میرفتم مامانم و شوهرم چون خسته بودن خوابیدن و من خواب نمی‌رفتم و هی راه میرفتم و وسط این راه رفتنا انقباضام می‌گرفت و ول میکرد و وقتی انقباضام می‌گرفت با تکنیک تنفس (تکنیک گل و شمع) ردشون میکردم تا ساعت ۴ونیم به همین منوال هی راه رفتم داخل خونه هی رفتم حموم زیر آب گرم قر کمر میرفتم بعدش دوباره لباس پوشیدم و رفتم بیمارستان بارون شدیدی هم میزد و من توی فاصله خونمون تا بیمارستان داخل ماشین با هر حرکتی دردم بیشتر میشد ولی خب با تنفس کنترل میکردم
خلاصه رفتم زایشگاه و دوباره معاینه شدم دیدم ماما با تعجب گفت یعنی به این زودی باز شدی و رفت و چیزی نگفت مامانم اومد داخل و گفت چی گفت گفتم چیزی نگفت مامان و دوباره برگشت اون ماما با یه ماما دیگه اون ماما هم منو معاینه کرد و گفت توی ۴و۵ سانته و خوبه بستریش کن....
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دلوین 🧸🥹 مامان دلوین 🧸🥹 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت اول..
من از روز شنبه درد داشتم.. بعد تحمل کردممممم تا یک شنبه.. یکشنبه
هم تحمل کردمم تا عصر از عصر ب بعد بی طاقت شده بودم یکم رفتم دستشویی دیدم ترشح یکم خونی تر دارم. بعد زنگ زدم ب ماما همراهم گف من مطبم بیا همین الان ک معاینه بشی و نوار قلب بگیرم. رفتم معاینه کرد میگه سه سانتی... نوار قلب بچه.. خوب بود. گفت برو تو اتاق ورزش ورزش کن رفتم.. ورزش کردم ی ساعت اومد بهم ورزش های مناسب و گف بعد گف بیا معاینه کنم. ۴ سانت شدم. گفت برو زایشگاه بستری شو.
رفتم و ماماهمراهمم اومد باهام بستری شدم.. بعد از ی ساعت دید پیشرفتی ندارم.. ی معاینه تحریکی کرد گف ساعت ۱۱ شب ۶ سانتی... و من ورزش کردم و درد کشیدم.
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان قند😘ونبات😍 مامان قند😘ونبات😍 روزهای ابتدایی تولد
پارت چهارم زایمان طبیعی🌹👑🌹
رفتم بخش زایمان بعدش بهم سرم وصل کردن وخون گرفتن ولی سرم نمیومد تو رگ گفتن دردات بیشتر شد میادخلاصه دیدم دکترزنان ک ماما بوداومد معاینه ام کردم گفت خوبه پیشرفت کردی بعدش با دست دیدم پاره کرد کیسه ابم روبعدش رفت یه نگاه انداختم ب ساعت دیدم ساعت 4عصر هست دقیق چهارو پنج دقیقه دردام خیلی خیلی بیشتر شد ینی فاصله شون رسید ب هر سه دقیقه خلاصه اولش قابل تحمل بود ولی بعدش دیدم دست خودم نیست ناله هام خیلی بیشتر شدن ساعت رو نگاه کردم دیدم شده 6ماماهی میومد معاینه میکرد عرق ازم میریخت ک حساب نداشت.....واسه خواندن ادامه اش بیا پارت بعدی
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آرمان مامان آرمان ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۳
دیگه ماما همراه اومد پیشم امپول فشار هم وصل کردن دردام شدید شده بود ولی صدام در نمیومد آروم گریه میکردم ماما همراه اومد گفت بیا پایین ورزش کنیم اومدم پایین هی بهم ورزش میداد بزور ورزشارو انجام می‌دادم ماما همراه هی با روغن کمرم رو ماساژ میداد ولی دردام خیلی زیاد بود وقتی می‌گرفت دیگه معاینه کرد گفت شدی ۷ سانت گفتم توروخدا بدام امپول بی‌حسی بزنین گفت تا اینجا اومدی دردو کشیدی حیفه دیگه نزن عوارض داره نزدن برام خونریزیمم زیاد بود هی می‌ریخت ساعت شده بود ۷ غروب دیگه اومد دوباره معاینه کرد گفت ۸ سانتی یکم دیگه ورزش کنی باز میشی میریم اتاق زایمان
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان عطرین دخملیم مامان عطرین دخملیم ۱ ماهگی
ادامه پارت دوم .هفت صبح بستری شدم معاینه کرد گفت دو نیم سانت ی سرم وصل کرد دردام یکم بیشتر شد یه ربع به ۱۱ کیسه آبم و ماما زد توپ داد یه ساعت با توپ ورزش کردم دردام خیلی شدید میشد درخواست اپیدورال کردم نزدن معاینه کردن گفتن تا پنج سانتی دیگ دوباره معاینه کرد ۸ سانت بودم دیگ بی حسی نزدن ولی با دردای وحشتناک خیلی شدید تحمل کردم موقع زایمان خیلی با اینکه دردم شدید بود تا توان داشتم زور زدم ساعت ۲ بچه به دنیا اومد
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان هاکان💙 مامان هاکان💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت ۱
من توی ۴۱هفته و ۳روز رفتم بیمارستان معاینه کرد گف ۱ درجه باز شده ختم بارداری دادن بستری شدم ی اتاق تنها بودم اومدن باز معاینه کردن گفتن ۲فینگر دیر پیشرفت کرده ایزی وصل کنین( سوند داخل رحمم ) بدترین درد دنیا روی همین ایزیه بود ک افتادم ب لکه بینی آبریزش ایزی ک فقط داد میزدم میگفتم کیی میشه من از این بیمارستان راحت بشم اومدن باز معاینه کردن گفتن با ایزی شده ۳ درجه ک خودشون زنگ زدن ب ماما همراهم اومد ورزش داد دردام کنترل میشد اوکی بود تا این ک اومدن باز معاینه کردن گفتن ۲درجه من خودمو باختم چون ی روز تمام تو بیمارستان بودم هنوز زایمان نکرده بودم توی اون روز ی دوز ب من سرم فشار زدن من بدترین درد زایمانو سپری کردم ولی روی ۲درجه مونده بودم شب ساعت ۱۲ ی دوز سرم فشار قطع شد صبح ساعت ۶ دوباره شروع کردن ب سرم فشار باز دردام زیادتر شد من روی ۲ درجه بودم میومدن معاینه تحریکی میکردن خونریزی میکردم میگفتن باید طبیعی بدنیا بیاری من افسردگی گرفته بودم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان فندق کوچولو 🌰 مامان فندق کوچولو 🌰 ۲ ماهگی
تجربه زایمان
پارت سه🌱
به شدت تشنم بود ولی باید صبر میکردم بالاخره ساعت شد 11شب و من کم کم شروع کردم به دمنوش و چای خوردن بعدشم ک هی میومدن دخترم و میزاشتن رو سینم ک شیر بخوره چون خودم نمیتونستم درست تکون بخورم بخاطر بخیه هام، 4صب ماما اومد و گفت باید راه بری گفتم باشه حدود ساعتای 6بود اومد گف آماده ای گفتم آره ا کمک کردن از تخت اومدم پایین ولی اونقدرام درد نداشت کم کم راه رفتم و لباسام و عوض کردن رفتم نشستم رو تخت صبحانه آوردن خوردم باز بلندشدن و راه رفتم گفتن باید دسشویی کنی تا بزاریم بری منم هي راه میرفتم کم کم خوراکی میخوردم تا بتونم دسشویی کنم و برم خونه بالاخره عصر بود دسشویی کردم و رفتم خونه با دختر نازم😊💖
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان قند😘ونبات😍 مامان قند😘ونبات😍 روزهای ابتدایی تولد
پارت پنجم زایمان طبیعی🌹👑🌹
ساعت شش شد خدامو شکر کردم ک دوساعت درد پرفشار رو کشیدم ولی بعدش ماما اومد گفت از تخت نیا پایین همون بالادرداتو بکش فقط نزار خوابت ببره نمیدونم چرا وسط دردا یهو چشام بسته میشد خلاصه ک سیه ساعت دیگه هم درد کشیدم بعدش پنج نفر اومده بودن بالاسرم یکی شکممو فشار میداد تا بچه بیاد بقیه مث تماشاگر بودن منم ک فقط انگار داشتم میمردم و زنده میشدم چون بالاخره شده بودم ده سانت و گفتن سعی کن زوربزنی ب رحم تا بچه بیاد چند تا زور زدم یکم میومد پایی بعد میرفت بالا دیدم ک خانوم ماما ک داشت بچمو ب دنیا میاورد سریع با قبچی منو پاره و دوتا زور دیگه بچم اومد👶😓😥بعد دیدم دیگه هیچی درد ندارم و چشام دیگ بسته نمیشد بچمو گذاشتن تماس پوست با پوست اینقد گرم و دوست داشتنی بود خیلی لحظه ی قشنگیه ولی بعدش ک بخیه خوردم اذیت شدن چون بی حسی زیاد نزده بودن و دردش واسم سخت بود بعدش منو بردن بخش با کوچولوم و تا مامانمو دیدم اشکای هردوتامون ریخت واقعا حس مادرشدن خیلی خوبه وخدامو شکر میکنم اینقد بدن قوی داشتم ک تونستم درد ب این بزرگی رو بکشم 😍ببخشید دوستان اگه دوپارت اخر رو یکم دیرگذاشتم انشالله ک همه چشم انتظارا دامن شون سبز بشه و هرکی هم بارداره بسلامتی فارغ بشه 😘❤
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان فسقلی مامان فسقلی ۱ ماهگی
رفتم زایشگاه ماما معاینه کرد گفت ۲سانت بازی بعد معاینه تحریکی کرد. ولی اصلا دردی ندارم لکه بینی هم همون لحظه داشتم دیگه ندارم به نظرتون کی زایمان میکنم ۳۹هفتم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان قند😘ونبات😍 مامان قند😘ونبات😍 روزهای ابتدایی تولد
پارت اول🌹👑🌹
من توهفته سی و نه ک بودم شبا درد داشتم ولی روزا دردنداشتم زیاد یعنی یه جورایی میشه گفت درد کاذب بود ولی من چون بارداری دومم بود میدونستم اینا دردای واقعی نیس ولی چون پیاده روی زیاد داشتم و تحرک و ورزش وایناداشتم ب زایمانم نزدیک میشدم و خیلی اذیت بودم ازدردواژن گرفته تاکمردردودل دردو شب بیداری بقیه چیزای خسته کنندش دیگه عصرروز پنج شنبه یکم بیشتراز هروزدرد داشتم چون قبلش روغن کرچک خورده بودم تا معده ام یکم کارکنه ولی ریسک بالایی هست روغن کرچک توصیه میکنم ک نخورین چون موقع زایمان مدفوع شاید بکنین و بچه توشکم شاید مدفوع کنه و خطرناکه برای ادامه اش بیاین پارت بعدی
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان لنا ❤️ مامان لنا ❤️ ۲ ماهگی
تجربه زایمان ( طبیعی- سزارین )
پارت اول
خانما خیلی تجربه ی خوبی نبوده برا من اگر دوست داشتید نخونید ❤️
۳۶ هفته و ۵ روز بودم که صبح از خواب بیدار شدم و درد های شدیدی داشتم ، تا یک ساعتم بیشتر صبر کردم قطع نشد ، مداوم و پشت سر هم بود دیگه رفتم زایشگاه
ماما معاینه کرد گفت یک سانت باز شدی برو خونه هنوز زوده ممکنه این یک سانت تا ده روز دیگه هم یک سانت بمونه .
فرداش رفتم کلاس امادگی زایمان که همیشه میرفتم و به ماما گفتم اونم معاینه کرد گفت دو سانت باز شدی ، خوشحال شدم که داره روال خوبی پیش میره و راحت داره دهاته رحمم باز میشه ، خلاصه دو شب بعدش رو هر شب میرفتم پیاده روی و شیاف گل مغربی میزاشتم ، مامای کلاس بارداریم هم یه بار معاینه تحریکی برام انجام داد ولی خیلی تاثیری نداشت ،
مامان آدرین و آرین 💑 مامان آدرین و آرین 💑 ۱ ماهگی
شرمنده بچم بیدار شد تا بهش شیر دادم

با مامانم رفتیم دکتر من روز قلبش رفتم بیمارستان واسه تشکیل پرونده ولی معاینه نکرد گف تا 39 هفته نشی نمیکنم اومدم دکتر بهش گفتم اینجوریم گف تا الان معاینه شدی گفتم ن گف بخاب معاینه کنم تا معاینه کرد گف پاشو برو بیمارستان سه سانتی تو گفتم په چرا درد ندارم گف همین اسهال استفراغ ک هستی نشونه زایمانه اومدم خونه زنگ زدم شوهرم بیاد بریم بیمارستان رفتم اونجا ساعت 6/3۰ عصر بود تا رفتم هی تو راه هم بالا آوردم هیچی جوون نداشتم بیحال بودم کلا فشارمو گرفت آن اس تی گرفت معاینه کرد گف اره انقباض هم داری ولی من درد نداشتم تا ساعت 8/3۰نیم همینجوری درگیر کارای بستری و اینا 9 رفتم داخل اتاق زایمان هیچ دردی نداشتم اصلا دراز کشیدم گفتم استراحت کنم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان علیسان مامان علیسان ۲ ماهگی
زایمان طبیعی
پارت 2


صبح ساعت 7رفتیم بیمارستان تا بستری بشم ساعت 9شد ماما همراه معاینه تحریکی انجام داد بعدش یه قرص 25میلی نمی‌دونم چی بود از واژن گذاشتن من یکم دردام شروع شد فقط ورزش میکردیم با توپ چند تا ورزش دیگه ساعت 6عصر شد که ماما همراه گفت هنوز یه سانتی و باز نشدی فعلا دوباره معاینه تحریکی با الکل انجام میداد برام خیلی سوزش داشت واقعا
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان بردیا🩵 مامان بردیا🩵 ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت دوم🩵
من از دکترم بیمارستان خصوصی نامه داشتم اما بهداشت نامه معاینه داد واسه بیمارستان دولتی (حضرت زینب واسه دزفولیای عزیز میشناسن)منم بدون درد فقط مدارک برداشتم با مامانم رفتم شوهرم دوساعت با من کارش فاصله داشت و استرس اونو هم گرفته بودم که باهام نبود خلاصه بعد معاینه و ان اس تی گفتن که ۴ سانتی بفرستینش واسه بستری منم از یه طرف خوشحال که بالاخره داره میاد از طرف استرس ک چقد یهویی شد اومدنش منو گذاشتن تو یه اتاق خصوصی بود و یه ماما اومد و سرم وصل کرد منم حدود ساعت ۹ شب منم دراز کشیده بودم میدونستم بالاخره آمپول فشارو میزنه منتظر دردام بودم تا ساعت ۱۱ شب دردام شروع شد و هر ده دیقه در حد ۳ دیقه دل درد و کمر درد شدید میگرفت و ول میکرد ولی من با تنفس کنترلش کردم ماما هم خوشش اومده بود گفت آفرین همکاری میکنی فک کرد کلاس رفتم ک گفتم نه تو خونه ورزش میکردم بعد ساعت ۱۲ دردام نزدیک تر شد ان اس تی هم یع شکمم وصل بود از اون طرفم صدای جیغ و دادای مامانای دیگه خیلی رو مخ بود😑دیگه ماما همش میرفت بعد نیم ساعت ۱ ساعت میومد بهم سرمیزد که گفتم من میخام ورزش کنم سرمو قطع کرد معاینه کرد که حین معاینه کیسه آبم پاره شد و یهو زیر پام پره آب شد بعد گفت بلند شو برو سرویس خودتم بشور یه توپم داد گفت ورزش کن و رفت
مشاهده ۴ پاسخ دیگر