۹ پاسخ

دقیقا مشکل اصلی منم هست
تا شب کچلم میکنه
هی میگه بیا بازی، بازیم که شروع میکنیم دیگه تموم نمیکنه

دقیقا دختر من از تو رختخواب چشماش باز نسده میگه حوصلم سر رفت تا شب... منمزیا حوصله بازی کردن دیگه ندارم

دخترمنم اینجوری بود الان میره ژیمناستیک خیلی بهترشده تو خونه هم معمولا داره تمیرین میکنه خیلی غر زدنش کمترشده بفرستش کلاس چیزی ک علاقه داره پارک خوبه ولی تفریح هست دیگه بنظرم ی کلاس بزارش

دقیقا پسر منم همینه ساعت 4 میبرمش پارک تا 6 بعد میایم. خونه یکم تی وی نگاه میکنه تاباباش از سرکار میاد هنوز از درنیومده تو میگه بابا بیا بازی کنیم 😂
باباشم میگه بزار برم حموم شام بخوریم یه استراحتی کنم بعدبازی کنیم پسرم گریه میکنه میگه من کسیو ندارم باهام بازی کنه حوصلم سر میره
خودم قبلا باهاش بازی میکردم یه دختر یکسال 3ماهه دارم دیگه اینقد خسته میشم جونی نمیمونه برام که باهاش بازی کنم

و بنظرم بیشتر این مشکلات بخاطر تک فرزند بودنه

خودتم تا یه حدی باهاش بازی کن نه اینکه زیادی. تایم بزار که بعدش فکری به حال خودش کنه.

دقیقا پسر منم همینجور شده.بنظرم زیاد هم نباید بیرون باشن باید خونه هم باشن که یاد بگیرن یه ذره هم خودشون خودشونو سرگرم کنن با خلاقیت خودشون.واقعا منم نمیدونم چیکار کنم قبلا بیشتر باخودش بازی میکرد.دلش میخواد از صبح تا شب همبازی داشته باشه منم تقریبا هرروز برنامه ی بیرون براش میریزم.توی خونه اگر دوست داره بهش مسئولیت بده.توی غذا پختن جارو طی حبوبات پاک کردن .گوجه خیار پوست گرفتن.بهش بگو بیا برنامه بریزیم باهمفکری همدیگه نقاشیش بکشید.که این ساعت تااین ساعت پارک بعد کاردستی یه مقدار وسایل دورریختنی نگه دار با چسب و کاغذ رنگی و کارتن بگو منو سوپرایز کن.

سلام الان منم استرس گرفتم نکنه بچم بهونه گیر باشه 🥲

دقیقا پسره منم تا tvخاموش بشه میگه بیا بازی حوصلم سررفته غر میزنه عصبی میشه

سوال های مرتبط

مامان حسین کیان مامان حسین کیان ۵ سالگی
سلام مامانای مهربون عصرتون بخیر خوبین حسین جانم ۶ سالشه دیروز که باپدرش رفته بود بیرون یه جا سوییچی خریده بود بعد امروز رفت توی بالکن دید بچه ها توی کوچه ان بازی میکنن گفت منم برم گفتم برو رفت گفت جا سویچیمم میبرم به دوستام نشون بدم گفتم ببر بعد که رفت منم از بالا داشتم نگاش میکردم دیدم جا سویجی دست پسر همسایه مون هست حالا نمیدونم خود پسرم داده یا پسره گرفتم بعد دیدم چند بار هی پسرم رفت نزدیکش که ازش بگیره پسر نداد هی برگشت عقب دوباره پسر اون وسیله ارزش نداره دوست دارم پسرم یاد بگیره بلد باشه وقتی وسیله ای رو که مال خودش به کسی داد دوباره بتونه بگیره و اینکه توی دوست یابی خیلی ضعیفه من سعی میکنم روزی دوساعت باهاش بازی کنم همسرم که اصلا باهاش بازی نمیکنه منم انتطاری ازش ندارم چون ۵صبح میره تا ۵ غروب فقط بلد بگه بیا بشین کارتون ببین یا گوشیشو بده دستش منم باهاش بازی می‌کنم واقعا سخته چون پسر کوچیکم هم سن اضطراب جداییشه همش گریه میکنه منم همش بغل میکنم که با پسر بزرگم بازی کنم و حسین اصلا با خودش بازی نمیکنه و خیل عصبیه زود قهر میکنه میگم حالا بازی ما تموم شد خودت بازی کن گریه میکنه و بشدت بد غذاست و انگار بترسه خجالت بکشه خیلی آروم حرف میزنه کسی نمیشنوه و بردمش باشگاه توی زمستون هوا سرد دو ماه بردم راهم هم دور بود پسر کوچیکم رو بغل میکردم می‌بردم اصلا تلاش نمی‌کرد هیچی یاد نگرفت