دخترم داره میشه دو ماهش و تموم این دو ماه کار هر روزم شده گریه کردن...
دلم برا خودم تنگ شده،دلم برا یه شب راحت خوابیدن تنگ شده،دلم برای زندگی راحتی که داشتم تنگ شده😭💔
فقط دارم روزا رو میشمارم که بگذره هیچ لذتی نمیبرم از زندگی جدیدم💔

چقدرررر دلم باهاته🙃بنظرم تمام مامان اولی ها همین حسودحال رو دارن

اینروزا میگذره 🥲 منم خسته شدم از درد و بی خوابی. یبوست پارگی مقعد درد سینم بی خوابی و و و … انقدری ضعیف شدم که توان راه رفتن و حرف زدن ندارم حوصله ی هیشکیو ندارم

😕منم بخدا
اصلا نمیدونم چ جوری دارم زندگی میکنم
شبیه برق گرفته هام
😕 من نمیدونم چ جوری ی سریا وقت میکنن ب خودشونم میرسن
والا از اون روزی ک ب دنیا اومد نه خونه خودمو دیدم ن شوهرمو درست حسابی
😕😂ی وقتایی ب شوهرم پیام میدم میگم مثلا اقا ما رابطه نداریم تو ک مثلا خر نمیشی ک؟؟؟
اونم بنده خدا میگه حق میدم بهت. هورمونات بهم ریخته. میگه ۱۰ شد ما نداریم چرا فکر میکنی چیز مهمهیه همین ک حالتون خوب باشه کافیه🫠😭
بعد من میشینم گریه میکنم
بنده خدا دو روز در میون خونه تمیز میکنه غذا میپزع دلم واسش میسوزع

یه چیزی بگم ب همتون خواهرای گلم همانطور که روزای سخت بارداری یا هر روز سخت دیگه گذشته والان وقتی. ب گذشته نگا می‌کنه میگه ببین چقدر الکی استرس خوردم چقدر الکی روزا رو واسه خودم زهر کردم این روزا هم با وجود سختیاش لذت هم داره وقتی نگاه می‌کنی میبینی فرشته کوچولوی تو وجودش سلامتی نقصی ندارد باید خدارو شکر کنی خدایی نکرده اگه یه نقص کوچکی داشت مثلاً یه انگشت کوچولوش اشکال داشت هر ندرونیازی می‌کردید که ای کاش درست میشد این بی خابی هم میگذره هم قرص آهن مولتی ویتامین بخورید همه چیز حل میشه من سه تا پسر دارم با وجود سختیاش لذتشم میبرم چون زندگی کوتاهه

تنها نیستی منم همینطورم ولی همش میگم دلم برای این بخش زندگی تنگ میشه همه چیز میگذره صبور باشیم بهتره

عزیزم نشونه افسردگیه وگرنه هیچ مادری ازوجود بچه اش ناراحت نمیشه
حتما اهن ومولتی بخور ،یه دوره است تموم میشه
سعی کن ازبقیه کمک بگیری

چرا از کسی کمک نمیگیری؟ همسرت مادرت یا خواهرت؟؟ مکمل بخور و به خودت برس کلسیم و منیزیم و آهن حتما بخور و کسی باشه برات چند ساعت نگه داره که بخوابی شیرت رو بدوش براش بزار بده یه نفر نگه داره برو بخواب خیلی حس بهتر پیدا میکنی

من دقیقا حس تورو دارم ولی خودتو تباز افسردگی میگیری بعد چندسال درگیر اون حالت میشیا

اولاش همینطوره چون هیچکس به ما از سختی هاش نگفته بود و انگار بدون آمادگی یهو افتادیم وسط همچین کار سختی
کم کم درست میشه همه چیز قول میدم

منم حس و حال تورو دارم ولی با خودم میگم این روزها هم میگذره وبادخترم میرم بیرون بعدش این سختی شیرین میشه واسم

من که هربار به دختر کوچولوم نگاه میکنم هر چی ناراحتیه میپره

مادر شدن سختیای خودشو داره.دوباره باز اینقد میخوابی که از خوابیدن خسته شی.
از الانش لذت ببر.دلت برای این روزاش تنگ میشه

طبیعیه،کاملا درکت میکنم،حال روحی آدم داغونه بعد زایمان ولی خوب برا همون زایمانه،کم کم خوب میشید به امید خدا

حرف دل همه اس ،میگذره این روزام