❌تجربه زایمان طبیعی من سر بچه اولم‌ ❌

من از ۳۴ هفته دو سانت باز بودم.
۳۷ و ۱ روز بود که شب ساعت ۱۱ دردم خفیف گرفت اما منظم بود تا ۵ صبح راه رفتم و رفتم معاینه گفت همون ۲ سانتی برو فعلا .اومدم خونه تا ۸ شب درد کشیدم از ساعت ۳ ظهر تا ۸ شب دیگه طوری شدید شده بود دردم گرفتنی خم میشدم از درد اما چون گفته بودن وقتی دردت گرفت ورزش هارو بکنی زودتر باز میشی منم‌ موقع ک درد میرفت میشستم و درد اومدنی بلند میشدم ببین چ صبری داشتم ها 😁 رفتم معاینه گفت از صبح چیکار کردی عالی شدی گفتم والله پیاده روی تو خونه و ۶-۷ باری حموم رفتم زیر اب مامانم کمرم ماساژ داده
گفت الان باید بستری بشی اما چون کرونایی داریم ماما اونور کم‌ هست اذیت میشی نمیرسن بهت پس برو ۱۲ شب بیا دیدی دردت زیاد شد زودتر هم میتونی بیای.خلاصه ۱۲ با سه سانت بستری شدم و با سه سانت بازم معاینه تحریکی کرد منو‌ و کیسه ابم رو خودشون پاره کردن و تا ۳ شدم ۸ سانت و بعدش آمپول فشار زدن تا ۴ شدید درد کشیدم و بعدش سرش اومده بود اومد معاینه کرد گفت دیگ‌ از این ب بعد زور بزن و ۴:۱۷ دنیا اومد

همه فک میکنن اگ‌ از اول زور بدی زودتر دنیا میاد اما اشتباه
اگ‌از اول زور بدی بیشتر پاره میشی باید وقتی فول شدی ۱۰ سانت شروع کنی زور زدن من این کار کردم و اینکه تا ساعت ۲ دو نیم ورزش هارو انجام میدادم همش با مامانم

۶ پاسخ

خیلی عالی، ورزش های که انجام میدادی چیا بود قشنگم؟

طبیعی‌ چقدر سخته 😓آدم چه.دردهایی‌ که بخاطر بچش تحمل‌ نمیکنه

سلام ورزش هاچیابودن میگی ممنون میشم

من تا ۷ سانت اصلا دردی نداشتم ماما میگفت واقعا دزد نداری یا داری مارو مسخره میکنی😂
بعدش هم با آمپول فشار دردام شروع شد

سلام خانوما یک هفته قبل معاینه داشتم 2سانت باز بودم 37هفته5روزم بنظرتون زعفرون بخورم چند سانت دیگه باز میشه برم بیمارستان خیلی حالم بده اذیت میشم

حالا به نظرت طبیعی بهتره یا سزارین؟
شما بعد زایمان راه رفتن و نشستن برات راحت بود؟بخیه هات چطور بود

سوال های مرتبط

مامان امیرسام وآنیسا مامان امیرسام وآنیسا ۳ ماهگی
ادامه 😍❤️
انقد شلوغ بود بیمارستان یکی گفت چی شده گفتم خیلی درد دارم از ساعت پنج عصر تا حالا که دو ساعت شده درد ولم نمیکنه منظمم هست بخواب می‌خوام معاینه کنم 🤕 معاینه کرد ۳ سانت باز بود گفت بشین تا پرونده تشکیل بدیم بستری کنیم
من نشسته بودم یه گوشه به مامان های نگاه میکردم که هی میومدن و میرفتن باورتون نمیشه اون شب بیمارستان دیگه تخت خالی نداشت بخش زنان خیلی شلوغ بود بعد شیفت عوض شد یکیشون گفت تو چرا اینجا نشستی 😄 گفتم سه سانت بودم معاینه کرد دیدم زد زیر خنده 😐 سه سانت اگه یه سانت بودی ساکت میشستی فلانی اینو معاینه کن ببینم چند سانته 😳 موندم و آخه مگه مجبورم دروغ بگم زنیکه 😁
دوباره معاینه کرد در عرض نیم ساعت شده بودم ۴ سانت
گفت ۴ سانت بازه سریع بستری کنید
دیدم خندید گفت خوب صبوری همه دو سانت جیغ میزنن تعجب کردم هیچی نمیگی
خلاصه تا بیاد پرونده تشکیل بدن برا من ساعت ده شب شد
من تا اون موقعه که بستری بشم تو سالن راه میرفتم و نشستم غذا خوردم واقعا خاطره خوبی بود همه چی سر حوصله بود بعد دیگه ساعت ده بستری شدم دوباره معاینه کردن گفتن عالیه شش سانت بعد ماما خیلی مهربون بود گفت نوک سینه ها تو ماساژ بده تا سریع فول بشی نیازی به سوزن فشار نباشه من با اینکه تو اتاق بودم مامانمم پیشم بود با توپ ورزش میکردم 😂 یعنی بگم ورزش به خدا جوابه خیلی ام جوابه دیگه ترشحاتم شده بود صورتی و قهوه‌ای لزج .و دردم داشت خیلی نزدیک بهم میشد نفس کشیدن سخت بود ولی هر بار که حس میکردم نمیتونم دیگه یکم دراز می‌کشیدم نفس عمیق می‌کشیدم دوباره پامیشدم راه رفتن مامانم با روغن کمرم و ماساژ میداد همه چی خوب بود تا اینکه ساعت ۱۲ شب
مامان گل پسرا،گل دختر مامان گل پسرا،گل دختر ۸ ماهگی
خاطره زایمان :
(قسمت اول)
سلام این خاطره زایمان اولمه گفتم تعریف کنم شاید به درد کسی بخوره و از استرس بعضی ها کم کنه☺

من تو بارداری اولم کلاسای تئوری زایمان رو بیمارستان صارم میرفتم تا ۲۰ هفته بعد از اون هم کلاسای ورزش بارداری و پیش خانم کرباسی رفتم که واقعا عالی بود.😊

از هفته ۳۳ دردای پریودی اومد سراغم و هربار پیش دکتر میرفتم میگفت طبیعی....
گذشت تا ۳۶ هفته و ۶ روز بودم از شب قبلش همون دردای پریودی اومد سراغم
ولی کمی بیشتر بود هم تعداد دفعات هم شدتش ولی اصلا جوری نبود که اذیت بشم یا فکرم پیش زایمان برم
فقط تا صبح نتونستم درست از درد بخوابم.
من وقت دکترم هفته ی بعدش بود اما صبح به شوهرم گفتم نره سرکار که بریم دکتر ویزیت شم.😁
ساعت ۱۲ ظهر رفتیم مطب دکتر و گفتم بین مریض اومدم و تا ساعت ۱:۳۰ معطل شدم.
وقتی رفتم دکتر گفتم دیشب درد داشتم گفت پس بزار معاینه ات کنم😯 منم چون اولین معاینه ام بود و خیلی ترس از معاینه داشتم کلی ترسیدم🤕
اما خداروشکر با کلی ژل معاینه کرد و اصلا درد نداشت 😊
وسط معاینه چشمای دکتر اینجوری شد (😳😳)
گفت الان درد نداری؟ گفتم اصلا از صبح‌درد نداشتم فقط دیشب درد داشتم.
نشست پشت میزش یه نسخه نوشت داد دستم با خنده گفت دختر ۵ سانتی برو بیمارستان تا من بیام 🤒🤒
این جمله رو که شنیدم یه دفعه استرس گرفتم چون اصلا منتظر زایمان نبودم.
دیگه من وسایلمم اماده کرده بودم رفتم خونه یه دوش سریع گرفتم و تند تند وسایلمو جمع کردم و رفتیم سمت بیمارستان
مامان کارن 💙نیلا🎀 مامان کارن 💙نیلا🎀 ۲ ماهگی
پارت ۴
منکه دوتا هم تختیم برام اورده بودن میگفتن تو خیلی ارومی نگات میکنیم انرژی میگیرم خودمم درد داشتم ولی به اونا کلی روحیه میدادم یه جورای کمکشونم میکردم که زیاد اذیت نشن پرستارا هیچییییی نمیگفتن فقط بلد بودن بیان معاینه کنن تمام ساعت ۲ اومدن گفتن به دوسانت رسیدم ادامه بدم همینجوری چون قرار بود ۴ سانت بشم اپیدورال برام انجام بدن
دیگ کلی ورزش و زور زدن و تحمل کردم چند بارم رفتم سرویس بهداشتی میشستم ...فقط زور میزدم که ساعت ۵ غروب اومدن گفتن به ۴ سانت رسیدی منکه جون تو تنم نمونده بودچون از ۲ شب کیسه ابم پاره شده بود ابم نخورده بودم خیلی اذیت بودم گفتن الان دیگ وقتشه برام اپیدورال انجام‌بدین گفتن نههه خانوم شما دیر دهانه رحمتون باز شده با کلی معاینه از ساعت ۲ شب تا حالا به ۴ سانت رسیدین ممکنه انجام بدین بچتون خفه شه تا ۶ سانت نشین انجام‌نمیدین منکه دیگ بریده بودم ولی گفتم چاره ای نیست باید قوی بمونم بحاطر پسرم جون تو تنم نبود فقط دیدن پسرم سر پا نگهم داشته بود ساعت ۶ اومدن گفتن به ۵ سانت رسیدی خوبه همینجوری پیش برو تند تند ورزشو زور زدنو اینا انجام میدادم که ساعت ۷ اومدن گفتن به ۶ سانت رسیده ببرینش یه یه اتاق دیگ‌امادش کنین برا اپیدوال اپیدوالو که انجام دادم برام‌هیچی حس نکردم در حد یه ربع طول کشید بعدش گفتن دراز بکش ببینیم وضعیتت چجوریه که معاینم‌کرد گفت سر بچش کامل اومده پایین موهاشم کاملا مشخصه فوله ببرینش اتاق زایمان که منو بردن اتاق زایمان رو تخت دراز کشیدم همش میترسیدم که چاک بزنن دردم بگیره و فلان که اصلا متوجه نشدم
مامان کارن 💙نیلا🎀 مامان کارن 💙نیلا🎀 ۲ ماهگی
پارت ۲
اره من ساعت ۹ و نیم و اینا بود رسیدم بیمارستان که طبق معمول خیلی شلوغ بودساعت ۱۱ و نیم اینا نوبت من شد بعد همشون دانشجو بودن ضربان قلب پسرمو اول گذاشت که گفت خوبه بعد گفت دراز بکش معاینت کنم ببینم دهانه رحمت باز شده یا نه حالا با این حرفم نترسین لطفا خیلی بد وحشیانه اومد منو معاینه کرد که خیلیییی درد کشیدم چون من‌کلا قبل زایمانم واژنم خیلی تنگ بود موقع رابطم اذیت میشدم که موقع معاینم واقعا خیلی عذاب کشیدم که پرستاره برگشت گفت دهانه رحمت کاملا بستس ممکنه زایمانت تا اخر ۴۱ هفته طول بکشه برو خونه چند هفته دیگ بیا منم دیگ یکم خیالم راحت شد نگران زایمان نبودم تا رسیدم خونه شد ساعت ۱۲ و نیم یه شام‌سبک خوردیم خوابیدیم دلمم با معاینه درد اومده بود خوابم برد ساعت ۱ و نیم شب دستشوییم گرفت رفتمو‌اومدم بیرون راه میرفتم اب ازم میومد اولش گفتم شاید اشتباه کنم هر قدم برمیداشتم ازم اب میومد که هر لحظه بیشتر شد کلا شلوارم خیس شد که همونجا فهمیدم کیسه ابم پاره شده شوهرمو بیدار کردم گفتم نگران نشی کیسه ابم فک‌کنم پاره شده وقتشه بریم بیمارستان اونم طفلک فک میکرد همون دیقه کیسه ابم پاره شده الان بچه میاد بیرون زنگ زد به مادر اینا ساکمم که از قبل جمع کرده بودم با مدارک برداشتم رفتم بیمارستان که معاینه شدم گفتن کیسه ابش پاره شده بستریم کردن یه سرم برام زدن چند تا چیزم بهم وصل کردن واسه ضربان قلب بچه بود گفتن تا صبح استراحت کن احتمالا صبح دکتر ساعت ۷ بیاد زایمانت کنه ....