۱۳ پاسخ

عه منم دیشب بیمارستان بودم یه سانت بودم ولی امروز ختم بارداری بهم دادن گفتن پنج شنبه بیا

منم رفتم معاینه لگن به لطف کپسول مغربی و رابطه ۲ سانتی باز بود
حالا با خودم میگم نکنه همین دوسانتم بسته شه آخه دردام کمتر شده😄

بزار من بگم
هنوووو نزاییدی😂❤️

من دیروز رفتم بیمارستان یه تعدادی اوده بودن برای معاینه ببینم چقدر باز شدن
اونقدر خداروشکر کردم که سزارینی هستم
واقعا از معاینه بدم میاد😤

سلام عزیزم به سلامتی .راستی برا بچه هاتون ست چی خریدید .منم پسرام هم سن وسال بچه های شمان .قبل عید عروسی داریم یه چیز شیک میخوام

اگه یک سانتی حواست باشه به همه چی🌹

من یک سانت بودم جمعه شب
شنبه ساعت ۱ ظهر پنج سانت بودم و بستری شدم

عزیز جان دوتا بچه اولت چند هفته بدنیا اومدن

منم هفته پیش معاینه شدم برا اولین بار و واقعا اونقدر که ازش دیو ساختن بد نبود و من خیلی متوجه نشدم فقط حس چندشی داشتم همین.... البته فکر میکنم رابطه و کپسول گل مغربی هم بی تاثیر نبود حالا نمی‌دونم واقعا

منم نرفتم دکترمم هیچی نگفت بهم

وای ولا من رفتم مردم و زنده شدم پاهام قفل شد جوری ک تا دستشو برد تو جیغو داد کردم دستشو در آورد ادامه نداد دیگه تحریک نشدم

من ۳۶ هفته و ۵ روزم
دیشب پیش دکترم بودم بهش گفتم معاینه ام کن ببینم چطوره وضعیت واسه طبیعی
گفت تا ۳۸ هفته صبر کن بعد

بنظرتون منم برم واسه معاینه؟؟بارداری اولمه..موندم برم یا نه؟بعضی روزها بدجور درد دارم

سوال های مرتبط

مامان هرچی خدابخواد مامان هرچی خدابخواد ۱ ماهگی
رفتم اول سراغ مامانم گفتم مامان فک کنم کیسه ابم پاره شده ترسید پاشید نشست آبجیمم که تا شنید سریع از خواب پرید گفت وای آبجی حالا چیکار کنیم.اینم بگم آبجیم تازه ازدواج کرده و ۲۱ سالشه 🥰قربونش برم خیلی مهربونه.خلاصه زنگ زدم مامای همراه که گرفته بودم گفت الان برو بیماریتان ۳ سانت بشی من میام .منم به حرفش گوش نکردم🤣🤣🤦‍♂️🤦‍♂️چرا ؟چون گفتم منکه درد ندارم از اونجایی هم که شندیه بودم کیسه اب بترکه تا ۴ ساعت میتونی بمونی دیگه نرفتم زایشگاه وایستادم تا ساعت ۱۰ صبح یه دردای کوچیکی اومد سراغم سریع مامانم شربتی که ماما گفته بود و درست کرد وسایلا رو جمع کرد منم حموم رفتم و آبجیم موهامو اتوکرد یکم آرایش کم کردم و شوهرم پاشد چای خوردیمو ساعت ۱۰ و نیم رفتیم زایشگاه دردام شده بود هر ۵ دیقگه ولی میدونستم حداقل ۲ سانت یا ۳ سانت باز شدم چون تجربه داشتم .رسیدم بیمارستان هی ازم اب میریخت هی آب میریخت و دستشوی داشتم .معاینه شدم گفت ۲ سانتی باید بستری بشی زنگ بزنم مامات بیاد .تا کارای بستری رو کردن شد ساعت یه ربع به ۱۱ لباس پوشیدم رفتم زایشگاه سرم وصل کردن دردام شدید شد همون ۵ دیقه بودا ولی شدید شد جوری که خودمو باخت دادم گفتم خدایا دارم دق میکنم من نمیتونم .مامام اومد سریع گفت بیکار بودم و ۲ سانت بودم رسید خدا خیرش بده .معاینه کرد ۳ سانت بودم .گفتم من گ و ه خوردم منو بکش من جنبه ندارم دارم سکته میکنم .گفت پریسا جانم چرا اینجوری میکنی قشنگم تو زود زایمان میکنی نگران چی هستی .دارو بهت میزنم دردت کمتر بشه .یکی هم امپول زد تو باسنم گفت باعث میشه دهانه رحمت باز بشه.من خودمو باخت داده بودم .یاد ابجیم افتادم که منتظر بود بچه به دنیا بیاد دیگه یکم امیدوار شدم و صلوات میفرستادم و نفس عمیق میکشیدم
مامان Mohammad hiva مامان Mohammad hiva روزهای ابتدایی تولد