قلبم دردمیکنه نمیدونم چیکار کنم مادرشوهرم سعی داره پسرم و بکشه سمت خودش الان رفتیم مهمونی من گفتم نخابه بداخلاق میشه توی ناشین بغلش کرده خوابیده رسیدیم اینجا از خواب بیدارشده بجای اینکه بزار من بغلش کنم خودش بغلش کرده برده چرخونده تا آروم شه منم عصبی میشم چیکار کنم حرفیم بزنم شوهرم بدش میاد

سربچه اولم انقدر بهشون بچه رو نمی‌دادم یه وقت یه جایی کار ضروری هم پیش میومد استرس میگرقتم که بچه رو چیکار کنم ولی الان پسرم چون هرروز می‌ره پیششون دیگه خیالم راحت جایی کاری هم داشته باشم بخوام برم قشنگ ازش مواظبت میکنن
دیگه می‌دونن چی براش خوبه چی بده بچه چ جوری میخوابه کی باید شیر بخوره کی باید بخوابه
باور کن اللللان من خییییلی از بچه داریم بیشتر لذت میبرم تا بچه اولم
پس اصلا سخت نگیر و این افکار منفی واز خودت دور کن مطمعن باش اگر تو فکر منفی نداشته باشی اتفاقا اونا خیلی بیشتر از خودت ازش مواظبت میکنن چون فکر میکنن امانت دستشون و بااین کارها هم هیچوقت بچه از مادرش جدا نمیشه
اشتباه چندسال پیش من ونکن

ببین عزیزم منم سر بچه اولم دقیقا مثل شما بودم اصصصصصلا نمیزاشتم یه لحظه هم بغل مادر شوهرم باشه
حس میکرد قرار از من جداش کنن ولی بعد ها سختیشو من خودم کشیدم تا عادت کنه به مدرسه رفتن من عذاب قبر وکشیذم اننننقدر هم بچه خودش اذیت شد هم من تا وابستگی هاش کم بشه چقدر دکتر و مشاوره رفتم تا یکم بهتر شد
الان سر پسرم دیگه اشتباه اولم ونمیکنم
در طول روش خودم زنگ میزنم به پدر شوهر مادر شوهرم که یه ساعتی بیان ببرنش این جوری هم من به کارام میرسم یه ساعتی برای خودم وقت دارم هم پسرم عادت می‌کنه یه تایم هایی دوراز خونه باشه هم اتفاقا رابطمون باپدرشوعر مادر شوهرم خیلی بهتر شده

بده گوهشم عوض کنه، بگو حالا که خیلی دوسش داری پوشکشم عوض کن

بشور بزارش کنار،خیلی کم رفتو آمد کم پیش هیچ کسم نگو که به گوشش برسونن خوشحال بشه، به شوهرت بگو تو برو من نمیام

بزرگشه دیگه نمیره دیدم که میگم بهش زیادمحبت کن

عزیزم این آدم میخواد تورو عصبی جلوه بده تو اما اجازه نده و عصبی نشو بچه گریه کرد بزار اول اون ۵ دقیقه تلاش بکنه بعد ۵ دقیقه بچه آروم شد ک هیچی اگر نه برو بچه رو ازش بگیر و بگو احتمالا گرسنه است بچه هیچ وقت مادر خودشو ول نمیکنه از این بابت ناراحت نباش که میخواد دور کنه هیچ وقت دور نمیشه بچه ها چون دائم با مادر هستن وقتی غیر مادر بهشون توجه میکنه خوششون میاد دختر من میره بغل بابای من دیگه دوست نداره بیاد بلغم چون اونو کم میبینه اما آخر سر این منم که نیاز هاشو برآورده میکنم آتو دست این زن نده

مگه الکیه بچه رو یکی بغلش کنه از مادرش دوری بشه؟؟؟ پیوند مادر و فرزند قلبیه، اصلا هیچ جوری جدا شدنی نیس

عزیزم منم مثل تو بودم دخترم ۱سالگی دیگه اصلا پیش مادر شوهرم زیاد وای نمیسه وابسته به خودمه

حساس نباش بچه بجز پدرومادر ب بقیه هم نیاز داره اونم نوشوبغل می‌کنه دچار دوست داشتنه رفتی خونه تو بغلش کن

از خداتم باشه بزار نگهداره تو استراحت کن قشنگ بچه اصلا سمت هیچ کس نمیره شاید یکم وابسته بشه ولی اول اخر مادر شو می خواد من از خدامه مادرشوهرم نگه داره ولی اون اصلا دلش به حال من نمی سوزه یک دقیقه نگه نمی داره همیشه مهمونی رو از دماغم در میاره بچم

توروخدا انقد حساس نباش اصلا کار بدی نکرده، من جای تو بودم صدبار ازش تشکر میکردم بخدا

شما الکی جبهه گرفتی

نترس اون بچه تا ابد مادرش خودتی...
بذار یه وقتا هم کارهاشو اون ها بکنن و کمکت کنن

اون مامان بزرگش است تو مادرش هیچ وقت قصد بدی ندارد چرا حساس هستی

عزیز دلم میخواد کمکت کند باید سپاسگزار باشی عزیزم