ما مادرا چه موجودات عجیبی هستیم...
وقتایی که بچه ها کنارمون هستن همش می‌نالیم از اذیتاشون وقتایی که نیستن پیشمون انگار چیزی گم کردیم سریع دلمون تنگ میشه واسشون
فردا صبح قراره مامانم اینا بیان بچه هارو ببرن خونشون تا شب من نیستم کنارشون
از همین الان انگار دلم براشون تنگ شده،بغض دارم
حالا میدونم که بهشون کلی خوش میگذره ها...ولی تحمل خونه بدون وجود بچه ها و سروصداشون خیلی سخته،امشب اتفاقی تاپیکهای مامان عماد رو خوندم که متاسفانه بچشون یه بیماری داره که دکترا میگن فعلا درمانی واسش وجود نداره،خیلی گریه کردم هم بخاطر حال اون بچه و مادر پدرش،هم واسه خودم که چرا یوقتایی با بچه ها بدرفتاری میکنم
احساس شرمندگی کردم واقعا... خدا دوتا بچه ی سالم داده بهمون بی منت، قدر نمیدونیم...
امیدوارم خدا به همه ی مامانها توانایی و صبر و تحمل زیاد بده در مقابل شیطنت های بچه هاشون صبور باشن
و همچنین انشالله همه ی بچه های بیمار هم به زودی سلامتیشونو بدست بیارن🤲🙏

۳ پاسخ

دقبقا
منم ی روز بچم پیشم نبود دوماه پیش چون بیمارستان بودم برا مادرشدهرم
جای مامانم گذاشتم با اینک بهش خوش میگذشت و سراغ منو نمیگرف من هر نیم ساعت زنگ میزدم باهاش حرف میزدم
اخر شبم عکساشو نگا میکردم و گریه میکردم

اولین بار بود ک پیشم نبود ک بخوابم کنارش
خیلی سخت گذشت برام
انقد زملن دیر میگذشت ک نگووو.

کجا میخوای بری؟ منم دو روز بچه هارو دادم مامانم رفتم مسافرت

من دخترم می‌ره خونه مامانم به زور میاد تقریبا هر روز می‌ره اونجا بعضی شبا میخایم برگردیم لج می‌کنه میگه میخام پیش مامان جون بمونم به شدت ب مامان بابام وابستس همیشه مامانم میگه برارش چیکارش داری ما هم سرگرمیم چون همین ی نوه رو دارن دخترم از وقتی که چشماشو باز کرده مامانمو کنارش دیده دخترم نارس ب دنیا اومد سه ماه مامانم کنارمون بود تو یه اتاق تنها الان دخترم ب شدت وابسته مامانمه

سوال های مرتبط

مامان پنبه مامان پنبه ۲ سالگی
سلام و وقت بخیر خدمت مامان های صبور و مهربون
توی تاپیک ها میبینم که مامان ها تلاش دارند‌ تا قبل از عید فرزندشون‌ رو از پوشک بگیرن
مامان ها ترک شیر و پوشک مسابقه نیست
و تشخیصش‌ تماما‌ با مادر هست
به حرف عمه و خاله و مامانبزرگ‌ گوش ندین
دیگه کوچولوهای‌ تو سن دختر من رو از شیر گرفتید
میدونستید که بچه ها چه رنج بزرگی رو هنگام ترک شیر تحمل میکنن و باید بین ترک پوشک و شیر ۶ماه فاصله باشه
برای حفظ صمیمیت مادر و فرزند و همچنین ترمیم اون آسیبی که به بچه حین ترک شیر رسیده
ترک پوشک علامت‌ هایی داره که واقعا کار مادر هست تشخیصش:
از جمله
-صحبت کردن فرزندمون باید به تکامل برسه
- امتناع ورزیدن از پوشک بستن
-لجبازی ها و حس استقلال بچه ها به ثبات رسیده باشه
-بچه و مادر مریض و سرماخورده نباشن
-از لحاظ روانی مادر و فرزند در آرامش کامل باشند
- مادر تحت فشار اطرافیان نباشه
-آماده ی کثیف شدن فرش و مبل هاتون باشید چون بالاخره خطا وجود داره و پیش میاد
-همراهی پدر خیلی مهمه (همینقدر کاری نداشته باشن بهمون کافیه🤫)
- بقیه ش رو شما بگید مامان های آگاه و مهربون

🌱اگه فرزندتو از پوشک گرفتی بیا از واقعیت ها بگو تا به ما کمک کنی
لطفا افسانه و قصه ننویسید که مثلا من بگو یک روزه از پوشک‌ گرفتم و بچه ی من از لحظه ی تولد باهوش و عاقل بود🤫
مامان نویان مامان نویان ۲ سالگی
مامان اهورا مامان اهورا ۲ سالگی
کاش یه مکان هایی بود مثل مهد کودک که بچه هارو از یک ساعت تا چند روز نگه میداشتن جاهایی که ادم بتونه بهشون اعتماد کنه و خیالش جمع باشه اگه بچشو میزاره پیششون بچش غذاشو میخوره پوشکشو به موقعه عوض میشه به موقعه و به اندازه میخوابه و به بچه اسیب نمیرسونن خلاصه یه چیزی مثل مرکز پرستاری کودکان ادم خیالش از بابت بوه راحت بود من خیلی نیاز دارم اهورا برای چند ساعت هم که شده از من فاصله بگیره و نبینمش مثلا دوتاسه ساعت نیاز دارم به اینکه تجدید قوا کنم کمی اروم بشم کمی به خودم برسم کمی با دوستام باشم بدون بچه کمی برم خرید بدون بچه اهورا خیلی شرو شیطونه اینقدری که هیچکجا بدون خودم نکهش نمیدارن مادرم که وقتی میزارمش پیشش روانی میشه از دستش خواهرمم دوتا پسر داره صد برابر بد تراز اهورا خانواده شوهرمم از پس اهورا بر نمیان دوست داشتم یکی از این مراگز بود تا من بتونم حداقل برای چند ساعت مال خودم باشم ناشکری نمیکنم خدارو شکر پسرم سالمه وکنارمه میدونم خیلی از مادرا به این مراکز نیاز دارن از وقتی اهورا بدنیا اومده یه بازار بدون استرس نرفتم یه غذای بدون اعاصاب خوردی نخوردم یه فیلم درست و حسابی ندیدم حتی یه حموم بدون دنگو فنگ نرفتم شوهرمم نمیتونه اهورارو نگه داره وقتایی که خونه است اینقدر اهورا از سرو کولش بالا میره و تو دستو پاش میپیچه کلافش میکنه اخرشم به دعوای پدر پسری ختم میشه و ناز کشیدن شوهرم از اهورا که گریه نکنه دلم تنگ شده برای اون روزایی که دوتایی با شوهرم میرفتیم بیرون یا وقتایی که میرفتم خونه مادرم اینا بدون هیچ تنش و اشوب و اعصاب خوردی های که اهورا برام درست میکنه اونم بچست درک میکنم نیاز داره انرژیش رو تخلیه کنه فقط کاش همچین مراکزی وجود داشت