سرزایمان و حاملگی اولم اصلا نمیترسیدم بااینکه غربت هستم شبا توخونه تنها بودم و دورتادورم بیابون بود
ولی سراینکی ب شدت ترسو شدم چ تو حاملگی باکوچک ترین صدا میپریدم بالا تو زایمانمم دوبارتاحالا ب شدت ترسیدم هردوبار خواب بودم شوهرم اومده یه نگاه ب بچه بندازه یهو من تاب خوردم بیدارشدم دیدمش و ب شدت جیغ زدم ناخوداگاه چیکارکنم برااین ترسه اخه شیرم ممکنه بدباشه اون لحظه ک میخام بدم ب بچه

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط