۴ پاسخ

مبارکه عزیزم❤️

مبارکت باشه گلم. جسارتا میتونم یه سوال بکنم ازت؟

واقعا راست میگی مبارک باشه عزیزم ❤️🧡🧡💛

واقعا راست میگین . مبارکت باشه عزیزم عاقبت بخیر بشه

سوال های مرتبط

مامان هدیه ماندگار 💙 مامان هدیه ماندگار 💙 ۴ ماهگی
پسر بزرگم می پرسه مامان منم بچه بودم اینجوری باهام بازی می کردی 🥺🥺دلم گرفت چون وقتی بچه بود ما طبقه ی بالای خونه ی مادر شوهرم زندگی می کردیم اون زمان بیست سالم بود و خودم کم سن و سال بودم برای بچم فقط حکم یه دایه رو داشتم شیرش میدادم جاشو عوض می کردم بعد می دادم مادر شوهرمم مادر شوهرم صدام میکرد ومن می رفتم پایین پسرمو شیر میدادم بعد اصلا مادر شوهرم نمی ذاشت بشینم توی خونه اش پیش بچه ام همش میگفت پاشو برو سراغ کارات غذا واینا بپز برای شوهرت نمی ذاشت کنار بچم باشم واقعا هیچ خاطره ای از بچگی پسر بزرگم ندارم حتی یه بار اونقدر که پسرمو نمی دیدم زنگ زدم به خواهرم با گریه که نمی ذارن بچمو‌ببینم 🥲🥲خواهرم زنگ زد به مادر شوهرم که بچه رو بذارید مامانشم ببینه مادر شوهرم اونرمان کلی قاطی کرد که اره لیاقت نداری من بچتو نگه دارم 😞😞😞دخترم که به دنیا اومد واقعا عاقل بود اصلا پایین نمی رفت فقط پیش خودم بود الآنم شکر خدا از اون خونه در اومدم ودارم نهایت لذت رو از وجود پسر کوچیکم میبرم ولی همیشه یه حسرت ته دلمه که نذاشتن از بچگی پسرم نهایت لذت رو ببرم .خلاصه اگه خانواده ی شوهرتون زیاد دوروبر بچه هاتون نیستن خوشحال باشید بچه باید کنار مادرش باشه ناراحتم که کم سن و سال بودم و نتونستم از حق مادریم دفاع کنم 😞😞در عوض الان دارم از جوونی پسرم لذت می برم .در جواب پسرم گفتم مامان تو بچگیت پیش من نبودی اما از دوسه سالگیت همش باهات بازی می کردم گفت آره مامان اون موقع ها رو یادمه که با هم قایم موشک بازی می کردیم من پشت پرده قایم می شدم تو همش دنبالم می گشتی بعد پیدام که می کردی تو خونه دنبالم می کردی بغلم می کردی بوسم می کردی 🥹🥹
مامان امیر حیدر مامان امیر حیدر ۴ ماهگی
کاش نه از سر دلسوزی نه از سر خود نمایی و بلدم بلدم برا بچه ی بقیه دایه مهربان تر از مادر نشیم
پسرم تیروئیدش رو ۶ بود با مادر شوهر متخصص غدد بردیمش یه دوره ۱۲ روزه یه دور یه ماه قرص نوشت و آزمایش دیروز آزمایش دوره یه ماه را با مادر شوهرم بردیم نشونش دادیم گفت ۳است ولی چون با دارو امده پایین باید تا ۳سالگی قرص بدی یه دوره دو ماه با آزمایش نوشته از اونجا رفتم خونه مادر شوهرم جاری کوچیکه هم بود با یه حالت دوستی خاله خرسه می گه چرا مواد طبع گرم نمی خوری اخه بچه را که نباید قرص داد بهش می گم می خورم ما گوشت گوسفندی از غذا مون کم نمیشه بعدش رفت خونه مامانش هر کاری کردم حرفش مثل پتک هی می خورد تو سرم مادر شوهرم حالمو دیده می گه چیه می گم از دست فاطمه اینجوری می گه مادر شوهرم هم میگه خب رو اینکه همه می گن قرص
به بچه ندین بهتر میگه میگم آخه مامان اون می تونه تضمین بده که اگه به ماه قرصش را ترک کردم بدتر نشه آخه دایه ی مهربان تر از مادر که نباید باشه
مامانا اگه کسی برا بچه اش کاری باید بکنه سختیش ناراحتیش فکرش رو روح و روان خودش هست شما فشار مضاعف نشید تو رو به خدا
مامان حلماومحمدصالح مامان حلماومحمدصالح ۳ ماهگی