۱۰ پاسخ

مطمئن یاش که کولیک دارن ورفلاکس پنهان
ویتامین آ+د روصبحاساعت۹یا۱۰بده
تاشب راحت بخوان
درهفته ۲بارببرحمام خیییلی تاثیرداره هم آروم میشن هم بادشکمشون زودتخلیه میشه
پدی لاکت وایزی بی بی رواگه امتحان نکردی حتمابگیربده آب روآتیش

صدای جاروبرقی رو ازگوگل سرچ کن امتحان کن ببین بی قراریشون کم نمیشه اگه آروم بشن احتیاج به صدای سفیددارن یالالایی های آرام
هرلحظه خوابیدن خودتم بخواب

هممون این سختی هارو کشیدیم و الانم کمو بیش میکشیم
درست میشه پسرمنم اینجوری بود اسیرمون کرده بود بهش گرمیچرو قطره کولیک میدادم
بعدم باصدای سشوار میخوابوندمش

باید دردشو پیدا کنی مامان اولی بودن سخته ولی دردشو ک پیدا کنی راحت میشی
بغلش کن ب شکم بگیرش اگ آروم شد دلدرده
خوب شیر میخوره یا یبوست نیست
آروغشو گرفتی شاید دو سه تا اروغ داشته
پوشک خشکه؟
زیر بغلاش دور گردنش اینارو نگا کن ببین نسوخته
سرما نخورده؟

من هر وقت خیلی اذیت میکنن میزارم رو شکمشون رو بالشت خسته میشن میخوابن خیلی راه حل خوبی هست😂😂😂امتحان کنین

عزیزم خونه رو پرسر صدا کن . اینجوری دوتاشون هم نمیتونن بخوابن .بیقراری کردن یکم سرشون رو گرم کن بعد یک ساعت همه جارو ساکت کن .دوتاشون از خستگی میخوابن .

عزیزممم ای کاش من پیشت و بودم کمکت میکردم اصلا نا امید نشو اینا بچه های خودت هستن باید خودت آرامشون کنی و دلیل گریه هاشون و بفهمی

درکت میکنم منم اینطور بودم تنها راهش اینه خوابشونو تنظیم بکنی

عزیزم داروی خواب آور برای بچه این سنی قطعا ضرر داره

پسرت چن سالشه

عزیزم باید خودت پیدا ب اعلائم دقت کنی بزاری کنار هم بپرسیش از بقیه تا ببینی علت گریش چیه،تا دارو بهش بدی بچه خیلییی فرق میکنه

سوال های مرتبط

مامان هلنا 🐣 مامان هلنا 🐣 ۳ ماهگی
بچه ها یه سوال
من شوهرم معمولا شبا تا ساعتای ۱۰ ۱۱ نمیاد بعضی وقتا هم ظهرا نمیاد گاهی اوقاتم بیرون از شهره و اگه زنگش بزنی نمیتونه خودشو سریع برسونه
من بارداریم خیلی درد و مشکل داشتم واسه اینکه تنها نباشم یه وقت مشکلی پیش بیاد رفته بودم خونه ی مامانم اینا اونجا بودیم
الانم از وقتی که دخترم به دنیا اومده هنوز همونجاییم ... دخترمم کلا شب نمیخوابه تا ساعت ۵ ۶ صبح تا ۱۰ این چیزا خوابه بعدش که باز بیدار میشه خییییلی کم میخوابه و در حد نهایت ۱۰ دقیقه باز تا صبح‌بعدی که بخوابه ...
الان من اگه بیام خونه ی خودم باید بچه رو کلااااا تنها نگه دارم همش... البته اونجا هم که هستیم صبح تا ظهر مامانم نیست خودم نگهش میدارم ولی بعدش هستن کمک میکنن ....
از طرفی حس‌میکنم به شدت خودم وابسته ی خانوادم شدم و حس میکنم تنها نمیتونم بمونم اصلا از طرفی هم میگم‌بالاخره که چی از به جا باید برگردم خونه ی خودم و میترسم که یه وقت دچار مشکل بشیم با شوهرم چون خب اونجا بقیه هستن اصلا تایم خلوت کردن و دوتایی بودن نداریم ، البته اینم بگم که شوهرم میگه هرجور خودت دوست داری و هرکاری بگی میکنیم
چیکار کنم به نظرتون ؟ بمونم همونجا فعلا و سخت خودم نکنم یا با اینکه خیلی میترسم و وابسته شدم برم خونه ی خودم