۲۰ پاسخ

ببخشید عزیزم ولی مامانتون غیرمنطقی برخورد میکنه
خب۶ماه کنارش بودید الان چرا قهر کرده

اسم لونا چقدر قشنگه

افسردگی بعدزایمان نگیری یوقت خوبه ک خوشنام باشه لوناخیلی قشنگ

عزیزم به سلامتی برگشتی خونه ت
ایرادی نداره ی مدتی دور بودی ازون فضا و پیش خانواده ت بودی عادی که الان برات یجوری باشه زیاد به خودت سخت نگیر کم کم عادت میکنی دوباره
لوناهم خیلی اسم قشنگی گلم سخت نگیر انقدر خودت و اذیت نکن

نه عزیزم حال شما طبیعیه. بالاخره این اتفاقات یکم تو شرایط الانتون سنگین بوده براتون. امیدوارم اطرافیان بهتر درکتون کنن و مادرتون هم ی مدت بزارید به حال خودش باشه قطعا خودشون پی میبرن رفتارشون خیلی درست نیست. درضمن اسم لونا خیلی زیباست. خوش نام و شاد باشه گل دخترتون♥️

عزیزم اسمش خییلی قشنگه حتما ی مدت بگذره عاشق اسمش میشی😍
درمورد احساساتتم نگران نباش کم کم برمیگردین به روتین قبلتون این حال و احوالات کاملا طبیعیه.
ولی برای اینکه زودتر آروم بشی و پروسه حال بدیت زیاد طول نکشه حتما با تراپیست در ارتباط باش خیلب کمک میشه بهت 🌺

منم سر رفتن داستان دارم
الان چند وقته می‌خوام برم مامانم نمی‌ذاره
یهو برمم قهر می‌کنه

خب خودتون که با ازدواج ما موافق بودین
تقصیر ما چیه که یه شهر دیگه یا یه کشور دیگه ایم
گرفتاریم بخدا

اخ اخ درکت میکنم منم جدیدم بهتر شدم و میذارم بغلش کنه و بخوابونتش ولی بازم میترسم
خدا قوت دختر

عزیزم خیلی تو فکرت بودم بسلامتی مامانت هم مجبوره کنار بیاد

رفتی روسیه؟

عزیزم رسیدن بخیر
اسم خیلی قشنگی داره دخترجان🥰
مامانا گاهی دلشون نازک میشه قهر مسکنن اما زودم اشتی میکنن
به خاطر اینکه بی خبر بلیت گرفتی ناراحت شدن شاید

حتما از یه تراپیست کمک بگیر عزیزم❤افکارت یکم غیر منطقیه فک میکنم بخاطر فشارعصبی ومسئولیت سنگینیه که برعهده داری اگه خواهر یا برادریم داری حتما وضعیت روحی روانیتو باهاشون درمیون بزار تامادرتو درجریان قرار بدن و واسطه بشن که باهات آشتی کنه❤
امیدوارم هرچه زودتر حالت بهتر بشه😘

اسم لونارو ثبت احوال ایران قبول میکنه عزیزم؟؟

لونا که خیلی خوشگله
روزی که زایمان کردم یه دختر دیگه ام اورژانسی سزارین شد اسمش لونا بود خیلی بنظرم اسم زیباییه ❤️
و بگم که طبیعیه تمامی این حالت هاتون عزیزم سعی کنید با شرایط کنار بیاید تا آسیب به خودتون و اطرافیانتون نزنید 🫶

بخاطر هورمون گاهی پریشون میشی.
خداروشکر کن که خودت و بچه سالمید
چند وقت دیگه پیش روانشناس برو و ساعاتی از روز برای خودت وقت بزار و چندماه بعد برو باشگاه و استخر و بچه با کالسکه به پارک و باغ ببر.
سعی کن از این روزهای قشنگ که دختر کوچولوت مدرسه هست لذت ببری.

عزیزم لطفا خواهش میکنم همون لونا صداش کن.من خودم دواسمه بودم متنفررررم از دواسمه بودن.اتفاقا لونا شیکتر از ایرینا هستش

عزیزم داری افسردگی بعد زایمان میگیری باید هرچه سریعتر مشاوره بگیری جلسه هارو با همسرت برو که بدونه باید کنارت باشه این مدت ، از طرفی هم که از خانوادت دور شدی و میگی مامانت قهرکرده فشار عصبی داره بهت وارد میشه براهمین بدتر شدی وقتی با مامانت اشتی کنی یکم بهتر میشی بعدم که زمان میبره به روال جدید عادت کنی

مواظب باش پرستاربرای اینکه بچه اذیتش نکنه بهش داروی خواب اورمیدن خودت هستی توخونه میخوای پرستاربگیری؟

عکس همسرت نمیزاری ببینیم

سلام عزیزم خوبی
رفتی خونه بسلامتی

سوال های مرتبط

مامان آراد مامان آراد ۳ ماهگی
سلام خانوما خوبین؟🌹❤️
بچه ها من یه مامان اولی ام که از وقتی بچه م دنیا اومده خونه مامانم هستم و هنوز نرفتم خونه خودم، ایشالله یه چند روز دیگه میخوام برم، میدونم خیلی تو خونه م دست تنها بهم سخت میگذره ولی دیگه چاره ای ندارم و باید برم چون هم شوهرم اونور تنهاست و هم چون مامانم یکم ناخوشه خودم حس میکنم مزاحم شدم و دیگه باید برم با اینکه نه زیاد از بچه داری سر در میارم و نه تجربه ای دارم ولی خب چاره چیه...
حالا سوالم از شما دوستای با تجربه اینه که زندگی با یه نوزاد کوچولو که فقط هم از شیر خشک تغذیه میکنه چطوریه؟ من تو این حدودا 20 روزی که بچه م دنیا اومده کلا کارم شیر درست کردن و پوشک عوض کردنه، هر یکی دو ساعت گرسنشه شیر میخواد، نیم ساعت هم هر بار طول میکشه تا شیر بخوره، حتی شب هم درست خواب ندارم، یک ساعت که چشامو میبندم که بخوابم با صدای گریه ش یهو بلند میشم، صبحا با سردرد از رخت خوابم بلند میشم تازه با وجودی که خونه خودم هم نیستم فعلا و مسئولیت زیادی ندارم تازه کمکم هم هستن کم و بیش
چطور برنامه ریزی کنم که به جز بچه به زندگی هم برسم؟چه موقع غذا درست کنم که دیر نشه تا شوهرم ظهر از سر کار میاد؟ چطوری برنامه ریزی کنم بتونم به خودم برسم بازاری ارایشگاهی جایی برم؟ مهمونی رفتن هم پیشکش نخواستم.... حس میکنم از این به بعد قراره زندگی خیلی سخت بشه
مامان آراد مامان آراد ۳ ماهگی
سلام خانوما خوبین؟🌹❤️
بچه ها من یه مامان اولی ام که از وقتی بچه م دنیا اومده خونه مامانم هستم و هنوز نرفتم خونه خودم، ایشالله یه چند روز دیگه میخوام برم، میدونم خیلی تو خونه م دست تنها بهم سخت میگذره ولی دیگه چاره ای ندارم و باید برم چون هم شوهرم اونور تنهاست و هم چون مامانم یکم ناخوشه خودم حس میکنم مزاحم شدم و دیگه باید برم با اینکه نه زیاد از بچه داری سر در میارم و نه تجربه ای دارم ولی خب چاره چیه...
حالا سوالم از شما دوستای با تجربه اینه که زندگی با یه نوزاد کوچولو که فقط هم از شیر خشک تغذیه میکنه چطوریه؟ من تو این حدودا 20 روزی که بچه م دنیا اومده کلا کارم شیر درست کردن و پوشک عوض کردنه، هر یکی دو ساعت گرسنشه شیر میخواد، نیم ساعت هم هر بار طول میکشه تا شیر بخوره، حتی شب هم درست خواب ندارم، یک ساعت که چشامو میبندم که بخوابم با صدای گریه ش یهو بلند میشم، صبحا با سردرد از رخت خوابم بلند میشم تازه با وجودی که خونه خودم هم نیستم فعلا و مسئولیت زیادی ندارم تازه کمکم هم هستن کم و بیش
چطور برنامه ریزی کنم که به جز بچه به زندگی هم برسم؟چه موقع غذا درست کنم که دیر نشه تا شوهرم ظهر از سر کار میاد؟ چطوری برنامه ریزی کنم بتونم به خودم برسم بازاری ارایشگاهی جایی برم؟ مهمونی رفتن هم پیشکش نخواستم.... حس میکنم از این به بعد قراره زندگی خیلی سخت بشه
مامان آراد مامان آراد ۳ ماهگی
سلام خانوما خوبین؟🌹❤️
بچه ها من یه مامان اولی ام که از وقتی بچه م دنیا اومده خونه مامانم هستم و هنوز نرفتم خونه خودم، ایشالله یه چند روز دیگه میخوام برم، میدونم خیلی تو خونه م دست تنها بهم سخت میگذره ولی دیگه چاره ای ندارم و باید برم چون هم شوهرم اونور تنهاست و هم چون مامانم یکم ناخوشه خودم حس میکنم مزاحم شدم و دیگه باید برم با اینکه نه زیاد از بچه داری سر در میارم و نه تجربه ای دارم ولی خب چاره چیه...
حالا سوالم از شما دوستای با تجربه اینه که زندگی با یه نوزاد کوچولو که فقط هم از شیر خشک تغذیه میکنه چطوریه؟ من تو این حدودا 20 روزی که بچه م دنیا اومده کلا کارم شیر درست کردن و پوشک عوض کردنه، هر یکی دو ساعت گرسنشه شیر میخواد، نیم ساعت هم هر بار طول میکشه تا شیر بخوره، حتی شب هم درست خواب ندارم، یک ساعت که چشامو میبندم که بخوابم با صدای گریه ش یهو بلند میشم، صبحا با سردرد از رخت خوابم بلند میشم تازه با وجودی که خونه خودم هم نیستم فعلا و مسئولیت زیادی ندارم تازه کمکم هم هستن کم و بیش
چطور برنامه ریزی کنم که به جز بچه به زندگی هم برسم؟چه موقع غذا درست کنم که دیر نشه تا شوهرم ظهر از سر کار میاد؟ چطوری برنامه ریزی کنم بتونم به خودم برسم بازاری ارایشگاهی جایی برم؟ مهمونی رفتن هم پیشکش نخواستم.... حس میکنم از این به بعد قراره زندگی خیلی سخت بشه
مامان آراد مامان آراد ۳ ماهگی
سلام خانوما خوبین؟🌹❤️
بچه ها من یه مامان اولی ام که از وقتی بچه م دنیا اومده خونه مامانم هستم و هنوز نرفتم خونه خودم، ایشالله یه چند روز دیگه میخوام برم، میدونم خیلی تو خونه م دست تنها بهم سخت میگذره ولی دیگه چاره ای ندارم و باید برم چون هم شوهرم اونور تنهاست و هم چون مامانم یکم ناخوشه خودم حس میکنم مزاحم شدم و دیگه باید برم با اینکه نه زیاد از بچه داری سر در میارم و نه تجربه ای دارم ولی خب چاره چیه...
حالا سوالم از شما دوستای با تجربه اینه که زندگی با یه نوزاد کوچولو که فقط هم از شیر خشک تغذیه میکنه چطوریه؟ من تو این حدودا 20 روزی که بچه م دنیا اومده کلا کارم شیر درست کردن و پوشک عوض کردنه، هر یکی دو ساعت گرسنشه شیر میخواد، نیم ساعت هم هر بار طول میکشه تا شیر بخوره، حتی شب هم درست خواب ندارم، یک ساعت که چشامو میبندم که بخوابم با صدای گریه ش یهو بلند میشم، صبحا با سردرد از رخت خوابم بلند میشم تازه با وجودی که خونه خودم هم نیستم فعلا و مسئولیت زیادی ندارم تازه کمکم هم هستن کم و بیش
چطور برنامه ریزی کنم که به جز بچه به زندگی هم برسم؟چه موقع غذا درست کنم که دیر نشه تا شوهرم ظهر از سر کار میاد؟ چطوری برنامه ریزی کنم بتونم به خودم برسم بازاری ارایشگاهی جایی برم؟ مهمونی رفتن هم پیشکش نخواستم.... حس میکنم از این به بعد قراره زندگی خیلی سخت بشه
مامان آراد مامان آراد ۳ ماهگی
سلام خانوما خوبین؟🌹❤️
بچه ها من یه مامان اولی ام که از وقتی بچه م دنیا اومده خونه مامانم هستم و هنوز نرفتم خونه خودم، ایشالله یه چند روز دیگه میخوام برم، میدونم خیلی تو خونه م دست تنها بهم سخت میگذره ولی دیگه چاره ای ندارم و باید برم چون هم شوهرم اونور تنهاست و هم چون مامانم یکم ناخوشه خودم حس میکنم مزاحم شدم و دیگه باید برم با اینکه نه زیاد از بچه داری سر در میارم و نه تجربه ای دارم ولی خب چاره چیه...
حالا سوالم از شما دوستای با تجربه اینه که زندگی با یه نوزاد کوچولو که فقط هم از شیر خشک تغذیه میکنه چطوریه؟ من تو این حدودا 20 روزی که بچه م دنیا اومده کلا کارم شیر درست کردن و پوشک عوض کردنه، هر یکی دو ساعت گرسنشه شیر میخواد، نیم ساعت هم هر بار طول میکشه تا شیر بخوره، حتی شب هم درست خواب ندارم، یک ساعت که چشامو میبندم که بخوابم با صدای گریه ش یهو بلند میشم، صبحا با سردرد از رخت خوابم بلند میشم تازه با وجودی که خونه خودم هم نیستم فعلا و مسئولیت زیادی ندارم تازه کمکم هم هستن کم و بیش
چطور برنامه ریزی کنم که به جز بچه به زندگی هم برسم؟چه موقع غذا درست کنم که دیر نشه تا شوهرم ظهر از سر کار میاد؟ چطوری برنامه ریزی کنم بتونم به خودم برسم بازاری ارایشگاهی جایی برم؟ مهمونی رفتن هم پیشکش نخواستم.... حس میکنم از این به بعد قراره زندگی خیلی سخت بشه
مامان آراد مامان آراد ۳ ماهگی
سلام خانوما خوبین؟🌹❤️
بچه ها من یه مامان اولی ام که از وقتی بچه م دنیا اومده خونه مامانم هستم و هنوز نرفتم خونه خودم، ایشالله یه چند روز دیگه میخوام برم، میدونم خیلی تو خونه م دست تنها بهم سخت میگذره ولی دیگه چاره ای ندارم و باید برم چون هم شوهرم اونور تنهاست و هم چون مامانم یکم ناخوشه خودم حس میکنم مزاحم شدم و دیگه باید برم با اینکه نه زیاد از بچه داری سر در میارم و نه تجربه ای دارم ولی خب چاره چیه...
حالا سوالم از شما دوستای با تجربه اینه که زندگی با یه نوزاد کوچولو که فقط هم از شیر خشک تغذیه میکنه چطوریه؟ من تو این حدودا 20 روزی که بچه م دنیا اومده کلا کارم شیر درست کردن و پوشک عوض کردنه، هر یکی دو ساعت گرسنشه شیر میخواد، نیم ساعت هم هر بار طول میکشه تا شیر بخوره، حتی شب هم درست خواب ندارم، یک ساعت که چشامو میبندم که بخوابم با صدای گریه ش یهو بلند میشم، صبحا با سردرد از رخت خوابم بلند میشم تازه با وجودی که خونه خودم هم نیستم فعلا و مسئولیت زیادی ندارم تازه کمکم هم هستن کم و بیش
چطور برنامه ریزی کنم که به جز بچه به زندگی هم برسم؟چه موقع غذا درست کنم که دیر نشه تا شوهرم ظهر از سر کار میاد؟ چطوری برنامه ریزی کنم بتونم به خودم برسم بازاری ارایشگاهی جایی برم؟ مهمونی رفتن هم پیشکش نخواستم.... حس میکنم از این به بعد قراره زندگی خیلی سخت بشه
مامان امیررضاوامیرعلی مامان امیررضاوامیرعلی ۳ ماهگی
خیلی کلافه ام😮‍💨😮‍💨

از وقتی امیرعلی به دنیا امده ،امیررضا خیلی دیر میخابه ساعت ۲ یا ۳
امیرعلی ام که بیدار🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
علت بیدار بودن امیرعلی رعایت نکردن خودم تو بارداری بود
و بخاطر اینکه بچه ها دیر میخابن منم لنگ ظهر از خواب بیدار میشم و روز از ساعت ۱۱ ،۱۲ برای ما شروع میشه که به هیچکاریم نمیرسم
خیلی ناراحتم بخاطر خواب بچه😪😪
میدونم باید صبح امیررصا رو زودتر بیدار کنم اما هم کلافه میشه و هم اذیت میکنه
توروخدا یکی یه راه بزار جلو پام که زندگی از دستم در رفته🫠
خونه به شدت نامرتب و حتی یه چوب کبریت جابه جا نکردم با اینکه کمکی هر هفته یه روز میاد اما به واسطه مهمون داشتن همه چیز خونه جابه جا شده که باید خودم مرتب کنم
و خونه منم اینجوری که شاید مثلا دایی هام خونه مامانم نرن ولی برای عید حتما خونه من میان
از الان غصه ام گرفته که از کجا شروع کنم
اتاق پر از کتاب📚
یا اتاق پر از اسباب بازی و لباس🛍
یا آشپزخونه و کابینت های منفجر شده😨
یا سالن 🥱