۷ پاسخ

دختر من شوهرم که بره جایی اولش چند دقیقه گریه میکنه بعد عادت میکنه
خونه مامانم بذارمش اولش گریه میکنه بعدشم باید کنارش بشینن باهاش بازی کنن و سرگرمش کنن وگرنه گریه میکنه
پیش مادرشوهرم اینا که اصلااا نمی مونه تا سرویس میرم مادرشوهرم همش صدام میزنه بیا چون گریه میکنه باید یکسره بغل کنن راه ببرن🤣

پسر من عاشق باباشه

والا پسر من که یه شب میدم شوهرم بخوابونتش نمیمونه‌پیشش

دختر من اصلا جایی یا پیش کسی نمی‌مونه البته تا ۹ماه میموند الان نمیدونم چرا اینحور شده
حتی پیش باباشم نمی‌مونه گریه می‌کنه

پسر من که از بغل مادرشوهرم یک دقیقه پایین نمیاد
میریم خونشون میخایم برگردیم انقدر گریه میکنه

دختر منم با همه سر یک دقیقه مچ میشه 🤣🤣🤣
خیلی زیادی اجتماعی هست 🤣

دختر منم مامان بزرگاشو میبینه از من فرار میکنه انگار من کتکش میزدم یا هیولام 😂😂😂😂

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱۲ ماهگی
ادامه تاپیک قبلی
خیلی سخت بود جلوشو بگیرم حتی شیر پرچرب به عنوان نوشیدنی میخواست بده چرا؟چون میگفت تو دیگه شیرت رو نده چون لاغر شدی بجاش همه چی رو به مهراب بده منم برای هرچیزی باهاش بحث داشتم که اجازه نمیدم بدی چون من طبق نظر دکترش تا الان پیش رفتم کلی مسخرم کرد که دکترا چرت و پرت میگن و ازین حرفا منم برام مهم نبود مهم کار خودم بود چون میخواد مادر خودم باشه میخواد مادرشوهرم باشه .حتی میگفت بزار یه ذره بزارم دهنش ببینم دوس داره شاید دوست نداشت و نخورد منم گفتم مادر من مهراب هرچی بدی بهش میخوره ولی اجازه نداری بدی در کل کلی ماجرا داشتم سر چیزی دادن واینکه میخواست به زور شیر مهراب رو قطع کنه .😑😑😑یعنی ماجرای من با مادرشوهرم تموم شو رسیدم به مادر خودم.در کل این حرفارو گفتم که بگم اگر دکتر گفته اینکارو نکنید به حرف مادر و مادر بزرگ و فلانی فلانی گوس نکنید که این خورده چیزیش نشده اون خورده حالش خوبه.طبق منطق و فکر خودتون پیش برید حتی اگه ناراحت میشن.من با خانوادمم یه دو هفته زودتر یه تولد برای مهراب گرفتم و خوش گذشت جاتون خالی🥰🥰