۵ پاسخ

پس تامین اجتماعی اپیدوال داره
خداکنه اینجا هم داشته باشن

مرسی ک توضیح شدی❤ببخشید فقط اینکه ماما همراه از کجا گرفتی چقدر شد هزنت میشه شماره بهم بدی؟
و اینکه اپیدورال خوب بود بعدش عوارض نداره؟

ان شاءالله ک قدمش پر از خیرو برکت باشه عزیزم

چقد بخیه خوردی؟

من ماما نداشتم ولی کلا تو سه ساعت زایمان کردم من وسطش قید طبیعی رو زدم گریه میکردم نمیزاشتم ک معاینم کنن و رفتم پیش شوهرم وگرنه خیبی زودتر زایمان میکردم
البته ماما خیلی خوبه شاید اگه منم میگرفتم پرستارا ایقد اذیتم نمیکردی ایقد بداخلاقی نمیکردن

سوال های مرتبط

مامان نی نی مامان نی نی ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی3
بعد اون از ساعت 4 تا اخر هییییچ دردی نداشتم این وسط سه بار هم اومدن و برام شارژ کردن ساعت 5 معاینه کردن 6 سانت بودم و بهترین قسمتش این بود ک دیگه معاینه هم دردی نداشتم بعد ساعت6 هشت سانت بودم اما سر بچه هنوز بالا بود تا ساعت 7 شب ک دیگه حس مدفوع و فشار داشتم بهم پوزیشن سجده دادن و گفتن هروقت بهت زور اومدن محکم زور بزن و منم همینکارو میکردم تا دیگه فول شدم بعد یه ماما اومد کمک و گفت پاهاتو بگیر و چونتو بچسبون ب سینت و زور بزن خودشم کمک میکرد منتها من حس نداشتم نمیفهمیدم چیکار میکنه🙄 تا ساعت 8 زور زدم ک دیگ گفت بسه و منو بردن اتاق زایمان اونجا هم دکتر اومد و باز زور زدنا ادامه داشت تا ساعت 8:20 ک فشار سر بچه رو حس کردم ولی چون خیلی خسته شده بودم یه ماما هم اومد کمک و همراه با زورای من وزنشو مینداخت رو شکمم ک یهو دخترکم و دیدم ک دکتر آویزون گرفته بودش و گذاشتنش رو شکمم 🥺😍اون لحظه قشنگترین لحظه زندگیم بود انقدر اشک شوق ریختم و برای همه چشم انتظارا دعا کردم انشالله این حسو تجربه کنن❤بعدم دکتر شروع کرد بخیه زدن ک از طولانی بودن تایمش فهمیدم اوضاع خرابه بپرسیدم ک دکتر گفت من یه برش کوچیک زدم ولی پارگی های دیگه هم داشتی و درکل انقدر ک سر بخیه هام اذیت شدم سر زایمانم نشدم البته من استراحتم نداشتم و بعد ک اومدم خونه بخاطر زردی دخترم سه شب دیگه هم مجبور شدم بیمارستان دست تنها باشم ولی در کل بخام بگم زایمانم خیلی عالی بود بهتر ازون چیزی ک فکر میکردم توصیمم ب مامانا اینه ک اپیدوال یا بی دردی ک مناسب میدونین و حتما بگیرین واقعا ارزششو داره روز زایمان ک بهترین روز زندگیته رو درد نکشی و خاطره تلخی برات نشه❤
مامان مهیار🥹💙 مامان مهیار🥹💙 ۱ ماهگی
سلام خانوما اومدم تجربه زایمانم رو براتون بزارم

من ۴۰ هفتم بود هنوز زایمان نکرده بودم همون روز ک ۴۰ هفته شدم رفتم پیاده روی فقط ۲ ساعت پیاده روی کردی بعداز ظهرم رفتم پیاده روی ۱ ساعت بعد شبش درد داشتم خیلی خیلی کم بود اینقد کم بود ک خوابیدم تا صب بعد صبح ساعت ۶ ونیم بیدار شدم برا همسرم چایی دم کنم دیدم دارم هی خیس میشم بعدش تا ساعت ۸ صبر کردم دیگ ساعت ۸ رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت فعلن ک خیس نیستی بزار تست بزنم تست ک زد گفت اره کیسه ابش نشتی دارع دیگ من رو بستری کردن بخاطر نشتی کیسه اب بعدش گفت چون ک نشتی داشته خود ب خود پیشرفت میکته وقتی ک اولین معاینه رو کرد ۲ سانت بودم دیگ ساعت ۹ شد بعد ۱ ساعت دیدن هیچ پیشرفتی نداشتم امپول فشار زدن من دیگ از ساعت ۱۲ دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود ساعت ۳ کیسه ابمو پاره کردن دیگ ساعت ۶و نیم عصر بود هنو تازه ۳ سانت بودم مامام اومد هی ورزشم میداد ساعت ۸ ۴ سانت شدم بعد ۴سانت دردام زیاد شد فقط ورزش میکردم هی اسکات عمیق میزدم دیگ ساعتای ۹ونیم بود گفت ۵ چقد دیر پیشرفت میکنی چهار نفر زایمان کردن تو هنوز زایمان نکردی بعدش پیشرفتم زیاد شد ساعت ۱۱ ۷سانت بودم ۱۲ ۸سانت دیگ ساعتا ۱ونیم بود ک من فول شدم بردنم رو تخت زایمان ۳ تازور زدم اقا مهیارم رو گذاشتن رو سینم🥹😍و بگم مامام خیلی خوب بود هی ک میدید دردام خیلی شد میبردم دوش اب گرم اروم میشد دردم
مامان هاکان💙 مامان هاکان💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
من توی ۴۱هفته و ۳روز رفتم بیمارستان معاینه کرد گف ۱ درجه باز شده ختم بارداری دادن بستری شدم ی اتاق تنها بودم اومدن باز معاینه کردن گفتن ۲فینگر دیر پیشرفت کرده ایزی وصل کنین( سوند داخل رحمم ) بدترین درد دنیا روی همین ایزیه بود ک افتادم ب لکه بینی آبریزش ایزی ک فقط داد میزدم میگفتم کیی میشه من از این بیمارستان راحت بشم اومدن باز معاینه کردن گفتن با ایزی شده ۳ درجه ک خودشون زنگ زدن ب ماما همراهم اومد ورزش داد دردام کنترل میشد اوکی بود تا این ک اومدن باز معاینه کردن گفتن ۲درجه من خودمو باختم چون ی روز تمام تو بیمارستان بودم هنوز زایمان نکرده بودم توی اون روز ی دوز ب من سرم فشار زدن من بدترین درد زایمانو سپری کردم ولی روی ۲درجه مونده بودم شب ساعت ۱۲ ی دوز سرم فشار قطع شد صبح ساعت ۶ دوباره شروع کردن ب سرم فشار باز دردام زیادتر شد من روی ۲ درجه بودم میومدن معاینه تحریکی میکردن خونریزی میکردم میگفتن باید طبیعی بدنیا بیاری من افسردگی گرفته بودم
مامان دلوین مامان دلوین روزهای ابتدایی تولد
زایمان طبیعی
پارت سوم
مجدد اومدن تو زایشگاه معاینه ام کردن به دستم آنژیوکت زدن و دستگاه بالا سرم هم ضربان قلب بچه رو میگرفت هم انقباض ها رو تو این فاصله چند بار دیگ معاینه شدم و دکتر اومد بالاسرم گفت برو سرویس مثانه ات رو خالی کن و اومدم معاینه ک کرد کیسه ابمو پاره کرد یهو کلی اب گرم ربخت زیرم حالت چندش بهم دست داده بود چون هم خیس شده بودم هم اب خون اومده بود ازم دیگ ماما اومد بالا سرم گفت پاشو ورزش کن برام توپ اورد دردام بیشتر شده بود و هی بهش میگفتم پس کی میخوای بهم بی حسی بزنین. من از اولم گفته بودم اپیدورال میخوام و بهم گفت سعی کن بیشتر تحمل کنی دهانه رحمت بیشتر باز بشه ک زایمانت طول نکشه یکم دیگ صبر کردم ک دیدم دیگ نمیتونم دکتر بی حسی اومد بهم گفت بشین تکون اصلا نخوری و... چندتا سوزش سوزن رو تو کمرم حس کردم و بعد چند دقیقه ک گذشت کاملا دردام رفت و فقط ی حس انقباضی رو حس میکردم و مجدد معاینه ک شدم گفتن 6-7 سانت شده دهانه رحمت و حالا باید زور بزنی تا سر بچه بیاد پایین ک به نظرم سختترین قسمت همینجا بود چون خیلی انقباض های شدیدی یهو میگرفت و مدام معاینه میشدم و چک میکردن ک سر بچه چقدر اومده پایین و...
مامان ماهلیـــــــن مامان ماهلیـــــــن روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان 1

من9هفته ک بودم 1سانت دهانه رحمم باز بود تا خود40هفته شد2سانت کمو بیش انقباضای با درد داشتم
21بهمن بود ک انقباضام بیشتر شده بود و دردام شدید تر ولی باز نرفتم بیمارستان و تو خونه تحمل کردم ساعت از 12شب گذشته بود دخترم تو شکمم حسابی تکون میخورد و فاصله بین انقباضام ب زیر 7دقیقه رسیده بود، ک یهو احساس ادرار کردم ولی انگار نگهداشتنش دست خودم نبود، کیسه آبم بود ک پاره شده بود حاظر شدم و با همسرمو مادرم رفتیم بیمارستان، ب ماما همراهمم خبر دادم ک اونم اومد، معاینه شدم3سانت بودم
با کمک ماما همراهم خیلی خوب همه چی رو گذروندم،
بهم کلی ارامش میداد، ماساژم میداد، حتا منو برد زیر دوش،بهم کلی ورزش میداد بهم شربت و خرما میداد،کلی هم با تجربه بود و نکته های خیلی مفیدی رو میگفت ک اگه اونارو انجام نمیدادم قطعا زایمان خیلی سخت و طولانی رو تجربه میکردم
کلا 5ساعت با انقباض و درد و زور و بدنیا اومدن بچه و بخیه شد

پ. ن: بیمارستان راضی ـــ مرکز مهر مادر ـــ ماما خانوم فرجی
مامان نخود فرنگی مامان نخود فرنگی ۱ ماهگی
#تجربه_زایمان پارت ۵
من زور میزدم ولی با هربار زور احساس میکردم الانه که کلا اون پایین جر بخوره 😑 بعد دوسه بار زور زدن سریع وسیله های برش و ضدعفونی رو اماده کردن و یه برش کوچولو دادن بعدش با یکی دوبار زور زدن بچه ب دنیا اومد ساعت ۹:۴۵ دقیقه شب 😍سریع اوردنش انداختن رو سینم بعد بردنش پاکش کردن و لباس تنش کردن . جفت هم خودش کنده شده بود با یه فشار اومد بیرون بعدم شروع کرد به بخیه کردن بخیه هم زیاد نخوردم .
من زایمان اولم بود یکی از ماماها همش بهم میگفت اولین بچته میری واسه سه و چهار صبح ولی خداروشکر زودتر از چیزی ک فک میکردم بدنیا اومد .
مامانای گل چیزی ک ب من خیلی کمک کرد این بود ک سر بچه از هفته ۳۶ تو لگن بود و موقع دردا فشار میاورد و باعث شد یه دفعه ای پیشرفت کنم . اونم ب خاطر پیاده روی و کار تو خونه و ورزش بود یکی دیگه هم همون ورزشا حین درد بود مامای همراه با تجربه بگیرید و به حرفش هم گوش بدید خیییلی کمک میکنه درسته اون لحظه فشار زیادی رو ادمه ولی بخاطر خودتون و نینی هم شده تمام تلاشتونو بکنید .امیدوارم به حق قران همتون خیلی راحت زایمان کنید 🙏هر سوالی داشتین بپرسین جواب میدم ❤️
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
پارت سوم تجربه زایمانم🤚🤱
دیگه رفته رفته بیشتر می‌شد دردم و ماما همراهم هم اومد دید درد ندارم رفت چند ساعت دیگه اومد ک یه کوچولو درد داشتم دیگه ورزش رو شروع کردیم ک ساعت ۴/۵ اینا بود ک شدم ۵ سانت اومدن کیسه آب رو پاره کردن و دردام بیشتر شد ولی چون من دردهای پریودیم شدید بود برام درد جدیدی نبود ولی از درد پریودی ک خودم داشتم داشت دردش بیشتر می‌شد ولی در کل همون درد بود دیگه رفتیم رو ورزش سجده ک خیلی عالی بود برا من و سر دوساعت فول شدم دیگه رفتم تو مرحله زور زدن ک خیلی سخت بود برا من نمیدونم چرا بلد نبودم زور بزنم😐زور میزدم ولی اونا میگفتن اون زوری ک باید بزنی اینجور نیست و باید زور رو بدی ب مقعدت و من نمیتونستم یه چند بار انجام دادم تا دستم اومد چجوریه گفتن باید جوری زور بزنی ک مدفوع کنی من خیلی زور میزدم ولی مدفوع نمیکردم دیگه دیدن نمیشه یکم برش دادن و یکی اومد رو شکمم و فشار میداد منم چند تا زور محکم و بالاخره سرش رو دیدن و بازم برش دادن😬 تا بالاخره ساعت ۸:۱۵دقیقه گل پسرم بدنیا اومد🥹
مامان پری ماه💜
نیل ماه 🩷 مامان پری ماه💜 نیل ماه 🩷 ۱ ماهگی
سلام دخترا
منم دیروز زایدم
۳۹ هفته بودم
زایمان دوم بودم و طبیعی
زایمان اولم با امپول فشار بود زایمان دومم دردام خودش شروع شد الحمدلله ب امپول اینا نرسید
دو سه روز درد داشتم خورده خورده بود میگرف ول میکرد
شب اخر ی کمپوت اناناس خوردمو ی گل گاوزبون
ساعت ۲ شب دردام منظم شد ۶/۵ رفتم بیمارستان
گفت دوسانتی
دیگه باهمون معاینه ها ک میکردن تند تند باز میشدم
تا اومدن بستری کنن و اینا ۸ رفتم زایشگاه
۱۰/۵ بچه دنیا اومد
کلا بارداریم پیاده روی و ورزش خیلییییییی کردم
این اخریا روزی سه تا نیم ساعت ورزش میکردم
دردای زایمان قابل تحمل بود یک ساعت اخر ک کیسه آبمو پاره کرد دیگه امونمو برید نه سانت شدم ب سرعت کلا از وقتی بردنم اتاق زایمان خابوندنم رو تخت ان اس تی وصل کردن نذاشتن از تخت بیام پایین اولش با تنفس قابل تحمل بود دردا ولی بعد ک کیسه آبو زد دردا زیاد شد دیگه فشار و زور میومد و جیغ میزدم ناخودآگاه
زور میومد تو واژنم میخاس بیاد بیرون میگف زور نزن تا دکترت برسه دکتره ک رسید کلا با اومدن بچه و بخیه و اینا ک زد ی رب بالا سرم بود
بخیه هم سه چهار تا گفت خوردی ۳۳۰۰ وزن بچه
من بلد نبودم زور بدم اگه دو تا زور خوب داده بودم بخیم نمیخوردم اون لحظه انقد فشار زیاد بود و درد داشتم و زور میومد ب واژنم نمیفهمیدم چیکار دارم میکنم
میگن زایمان دوم راحت تره درست میگن
من زایمان اولم خیلی طولانی بود ۱۸ ساعت درد کشیدم
این یکی دردام تو چند روز بود ولی قابل تحمل بود مث درد پریود سی ثانیه میگرف نامنظم بود
فقط و فقط ورزشایی ک کردمو پیاده روی ها ب دادم رسید حتما با آمادگی کامل برید برا زایمان طبیعی
انشالا ب دردتون بخوره
مامان 💝نیکا💖 مامان 💝نیکا💖 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت ۲
تا ساعت ۸ شب یه دکتر دیگه اومد واسه معاینه و گفت هنوز همون دوسانت
خیلی حس مدفوع و حالت تهوع داشتم رفتم دستشویی گلاب بروتون اسهال داشتم بدجور اومدم بیرون پرستار گفت بشین معاینه ات کنم ولی بهم نگفت و کیسه آبم و پاره کرد اون موقع دردی نداشتم ولی بعدش باز احساس مدفوع شدید داشتم و خون حالت لخته ازم می‌ریخت معاینه کردن دیدت چهار سانت شدم همسرمم بدون اینکه خبر بده بهم ماما همراه برام گرفته بود ساعت ۹ ماما اومد و ورزش و ماساژ و شروع کرد و یه درد وحشتناک و غیر قابل توصیف داشتم ورزش با توپ خیلی موثر بود برام از چهار سانت بعد یه ساعت شدم ۶ سانت و دوساعت بعدش هم با ۸ یا ۱۰ سانت فک کنم زایمان کردم و منی و که میگفتم تا بتونم تو زایمان طبیعی جیغ نمیزنم کل زایشگاه و رو سرم گذاشتم😂 نیکا که بدنیا اومد ساعت ۱۱ شب بود یعنی در کل ۱۲ ساعت درد داشتم ولی تموم زجر هام و فراموش کردم🥺 بچم وزنش ۲۹۰۰ بود ریزه میزه است واسه بخیه ها هم سِر کردن ولی وقتی روی پوست بخیه زدن دردش مثل درد زایمان بود گفت چون خود پوست سر نمیشه و واقعا دردناک بود اما باز در کل به دیدن بچم می ارزید😍 ایشالا همه یه زایمان عالی و راحت داشته باشن و خودشون و نی‌نی شون سالم بدنیا بیان🥰❤
توصیه آخر اینه که هر طور که شده ماما همراه و بگیرین
مامان پسـرم آرتـا 🤍 مامان پسـرم آرتـا 🤍 ۱ ماهگی
یه چند نکته میخوام بگم واسه خانومایی که قصد دارن طبیعی زایمان کنن ( طبق تجربه ای که داشتم )

درد زایمان تا هفت سانت قابل تحمل بود واسه من ولی آخراش تا فول شی یکم تحملش سخته ، دیگه با فوت کردن دردش آروم نمیشه

اول از همه اینکه طبیعی زایمان کردن کار هرکسی نیست واقعا
لگنت تون مناسب نباشه و آستانه دردتون کم باشه و بچه تون پرشت باشه نمیتونین ، خیلی سخته
اسکات زدن و پیاده روی خیلی تاثیر داره ...
شیاف گل مغربی معجزه میکنه ... من دو سه هفته قبل زایمانم هرشب میذاشتم و رحمم دو سانت باز شد و کل زایمانم تو چهار ساعت تموم شد
ماما همراه خیلی مزخرفه 😣 اگه میخواین یکی باهاتون حرف بزنه ماما همراه بگیرید
ماماهمراه تا اومد من فول شده بودم ، موقع زایمان رسید فقط دستمو گرفته بود بعدشم نشست جلوم چایی نبات خورد و رفت 😐
حتما حتما حتما حتما کلاس های آمادگی زایمانو شرکت کنین
من نرفتم بلد نبودم زور بزنم واسه اینکه بچم خفه نشه نیم ساعت دقیق چهار نفر رو قفسه سینم بودن داشتن منو فشاررررر میدادن ، هنوز ک هنوزه قفسه سینم و شکمم آزردس


ادامه تاپیک بعدی
مامان شاهان مامان شاهان ۳ ماهگی
♥️تجربه زایمان طبیعی ♥️
خب سلام خانوما من تجربه زایمانم اینجوری بود ک دو روز قبل زایمان دردام‌ نامنظم بود کاملا بی اهمیت بودم کلا در همین حین بهتون بگم حتما حتما ماماهمرا بگیرین ‌خبلی کمک می‌کنه بهتون من پکیج زایمان راحت هم‌از ماما همراه‌هم‌گرفته‌بودم تمامی تکنیک ها و کارهایی ک گفته بود رو انجام دادم و واقعا ی زایمان فوق‌العاده راحت داشتم دو روز قبل زایمان دردام‌ نامنظم بود ک سعی میکرد فقط ورزش کنم و اسکات بزنم بد دو روز از صبش دردام شروع شده بود تا ۹شب تحمل کردم ک‌دیگه ب شوهرم گفتم وقتشه بریم بیمارستان در حین حال کاملا خوشحال بودم و موزیکای شاد کوش میکردیم تو ماشین انگار ن انکار. من دارم میرم زایمان کنم بیمارستان ۱۷شهریوز با دهانه رحم ۵سانت بستری شدم و ماما همراهم اومد من نیم ساعته میتونستم زایمان کنم فقط ب خاطر اینکه سر بچه بالا بود تا دوباره ورزش کردم سر بچه بیاد پایین یکساعتو رب طول کشید و فول شدم تکنیکارو خیلی
خوب انجام دادم و بدون بخیه ی زایمان عالی داشتم خواهش میکنم با روحیه خیلی خوب برین بیمارستان واسه زایمان ♥️♥️♥️
مامان پسری مامان پسری ۲ ماهگی
تجربه زايمان من
درد داشتم به امید زایمان طبیعی رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن دو سانت بازی اومدم خونه یکم درد داشتم ولی دردم می‌گرفت نفسم می‌برید چراغ خاموش کردیم و خواستم بخوابم داشتم با شوهرم حرف میزدم ک یهو یه صدایی از شکمم اومد مثل ترکیدن همزمان خون اومد کل پاهام خونی شد من از ترسم فقط گریه میکردم شوهرم هول شده بود خلاصه زود سوار شدیم رفتیم بیمارستان ی ساعتم نگذشته بود ک ما. برگشته بودیم. دیگه هماهنگ کردم ب ماما همرام زنگ زدم گفت میام ولی خبری ازش نبود زود معاینم کردن گفت کیسه ابت ک سالمه چرا میگی کیسم ترکید تند تند معاینه کردن گفتن جفت بچه تیکه تیکه شده کیسه آبو ک پاره کردن همش خونی بود تو اون لحظه فقط خدا خدا میکردم گفتن از دست ماکاری برنمیاد باید سز اورژانسی بشی هرچی به مامام گفتم بیا زنگ بزنین بهش یا جواب نمی‌داد یا ک زودی قطع می‌کرد گوشيو اومدن امضا اینا گرفتن رفتم اتاق عمل تند تند کاراشونو کردن بی حسی و اينا عملم کردن