تجربه زایمان 1

من9هفته ک بودم 1سانت دهانه رحمم باز بود تا خود40هفته شد2سانت کمو بیش انقباضای با درد داشتم
21بهمن بود ک انقباضام بیشتر شده بود و دردام شدید تر ولی باز نرفتم بیمارستان و تو خونه تحمل کردم ساعت از 12شب گذشته بود دخترم تو شکمم حسابی تکون میخورد و فاصله بین انقباضام ب زیر 7دقیقه رسیده بود، ک یهو احساس ادرار کردم ولی انگار نگهداشتنش دست خودم نبود، کیسه آبم بود ک پاره شده بود حاظر شدم و با همسرمو مادرم رفتیم بیمارستان، ب ماما همراهمم خبر دادم ک اونم اومد، معاینه شدم3سانت بودم
با کمک ماما همراهم خیلی خوب همه چی رو گذروندم،
بهم کلی ارامش میداد، ماساژم میداد، حتا منو برد زیر دوش،بهم کلی ورزش میداد بهم شربت و خرما میداد،کلی هم با تجربه بود و نکته های خیلی مفیدی رو میگفت ک اگه اونارو انجام نمیدادم قطعا زایمان خیلی سخت و طولانی رو تجربه میکردم
کلا 5ساعت با انقباض و درد و زور و بدنیا اومدن بچه و بخیه شد

پ. ن: بیمارستان راضی ـــ مرکز مهر مادر ـــ ماما خانوم فرجی

تصویر
۸ پاسخ

میشه بگی چیا بهت گفت که زایمانت راحت بود

ماما همراه با خودش چیا میاره؟

خداروشکر عزیزم
مبارکه مهناز جون
منم امروز،قرار داد بستم

منم ۲۱بعمن بیمارستان رازی زایمان کردم
ماما همراه نداشتم
دقیقا منم مدفوع کردم😬
ماما بیمارستان بود
اصلا انگار اتفاقی نیفتاده
بهم توپ داد ،و ورزش میداد رو پنبه عصاره اسطوخودوس میزد میداد
بنظرمن خوب بود واقعا
و کلی تشویق می ‌کرد

خداروشکر که زایمان راحتی داشتی عزیزم ،فقط از بیمارستان رازی بودی پرسنلش رفتار خوبی داشتن

خداروشکر ک اذیت نشدی عزیزم

واای خداروشکر. چه زایمان راحتییی

39هفته*

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
پارت سوم تجربه زایمانم🤚🤱
دیگه رفته رفته بیشتر می‌شد دردم و ماما همراهم هم اومد دید درد ندارم رفت چند ساعت دیگه اومد ک یه کوچولو درد داشتم دیگه ورزش رو شروع کردیم ک ساعت ۴/۵ اینا بود ک شدم ۵ سانت اومدن کیسه آب رو پاره کردن و دردام بیشتر شد ولی چون من دردهای پریودیم شدید بود برام درد جدیدی نبود ولی از درد پریودی ک خودم داشتم داشت دردش بیشتر می‌شد ولی در کل همون درد بود دیگه رفتیم رو ورزش سجده ک خیلی عالی بود برا من و سر دوساعت فول شدم دیگه رفتم تو مرحله زور زدن ک خیلی سخت بود برا من نمیدونم چرا بلد نبودم زور بزنم😐زور میزدم ولی اونا میگفتن اون زوری ک باید بزنی اینجور نیست و باید زور رو بدی ب مقعدت و من نمیتونستم یه چند بار انجام دادم تا دستم اومد چجوریه گفتن باید جوری زور بزنی ک مدفوع کنی من خیلی زور میزدم ولی مدفوع نمیکردم دیگه دیدن نمیشه یکم برش دادن و یکی اومد رو شکمم و فشار میداد منم چند تا زور محکم و بالاخره سرش رو دیدن و بازم برش دادن😬 تا بالاخره ساعت ۸:۱۵دقیقه گل پسرم بدنیا اومد🥹
مامان شاهان مامان شاهان ۴ ماهگی
♥️تجربه زایمان طبیعی ♥️
خب سلام خانوما من تجربه زایمانم اینجوری بود ک دو روز قبل زایمان دردام‌ نامنظم بود کاملا بی اهمیت بودم کلا در همین حین بهتون بگم حتما حتما ماماهمرا بگیرین ‌خبلی کمک می‌کنه بهتون من پکیج زایمان راحت هم‌از ماما همراه‌هم‌گرفته‌بودم تمامی تکنیک ها و کارهایی ک گفته بود رو انجام دادم و واقعا ی زایمان فوق‌العاده راحت داشتم دو روز قبل زایمان دردام‌ نامنظم بود ک سعی میکرد فقط ورزش کنم و اسکات بزنم بد دو روز از صبش دردام شروع شده بود تا ۹شب تحمل کردم ک‌دیگه ب شوهرم گفتم وقتشه بریم بیمارستان در حین حال کاملا خوشحال بودم و موزیکای شاد کوش میکردیم تو ماشین انگار ن انکار. من دارم میرم زایمان کنم بیمارستان ۱۷شهریوز با دهانه رحم ۵سانت بستری شدم و ماما همراهم اومد من نیم ساعته میتونستم زایمان کنم فقط ب خاطر اینکه سر بچه بالا بود تا دوباره ورزش کردم سر بچه بیاد پایین یکساعتو رب طول کشید و فول شدم تکنیکارو خیلی
خوب انجام دادم و بدون بخیه ی زایمان عالی داشتم خواهش میکنم با روحیه خیلی خوب برین بیمارستان واسه زایمان ♥️♥️♥️
مامان ماهلیـــــــن مامان ماهلیـــــــن ۲ ماهگی
پارت2
بخام با جزئیات بیشتر بگم اینه ک تا 5سانت همه چی عالی پیش رفت انقباضامو با ورزش و تنفس مناسبی ک ماما بهم میگفت کنترل میکردم، برای راحتی خودم از5سانت تا8سانت و با گاز بی دردی سپری کردم ک اونم عالی بود و ی حس گیجی دل چسبی بهم میداد
8تا10سانت خیلی مهم بود ک باید خیلی حواسمو جمع میکردم وقتی حس زورم میاد زور ندم تا دهانه رحمم ورم نکنه و نب نی ب راحتی بیاد بیرون
از8تا 10سانتمم خیلی سریع سپری شد و رفتیم اتاق زایمان
مامای عامل زایمانمم خوب بود خداییش ولی اسمشو یادم نمیاد
فکنم تو4یا5 مین زورم بود ک برش خوردمو ماهلین نازمو ب دنیا اوردم😍😍😍😍
بعدم ک بخیه زدن شروع شد و من خیلی سر بخیه شدن درد کشیدم😬😬
قسمت دردناک بعدشم فشار دادن شکمم بود 🤷🏻‍♀️
بعدش رفتم لباسمو عوض کردمو رفتیم تو ی اتاق ک اسمشو یادم نیست و بعد چند دقیقه دخترمو اوردن😍ماما همراهم تو اتاق زایمان براش اذان پخش کرده بود و فیلم گرفته بود🥰
بعد منو همسرمو دخترم 3تایی شدیم و کلی بهمون خوش گذشت و عکس گرفتیم
مامان اهورا💜 مامان اهورا💜 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت دوم:
خونه مادرم بودم من با شوهرم هماهنگ کرده بودم ک باهام بریم پیاده روی دیگ تو راه بود گفتم بگاز فکر کنم کیسه آبم پاره شد
دیگ سریع منو رسوند بیمارستان
انقد از بیمارستان امیر بد گفته بودن ترسيده بودم هول خوردم بیشتر زنگ زدم ماما همراهم گفتم وضعیتم اینطوریه گفت تازه رسیدم دم در خونم از شیفت بر می‌گشت بنده خدا خودشو سریع رسوند
مامایی ک اینجام بود خیلی خوب بود خدماتی هام عالی بودن واقعا تو روحیه دادن خیلی خوب بود خیلی درکم میکردن کمکم میکردن
ماما همراه اومد دردام کم کم شروع شد برام مسکن زد ولی خب افتاده بودم تو فاز فعال زایمان دردام زیاد تنها کاری ک میشع اون موقع کرد زور بزنین من نمیدونستم جیغ میزدم انرژیم رفته بود اخرا یاد گدفتم زور میزدم زود فول شدم
دکترمم از ۳ ۴ سانت خودشو رسوند خداخیرش بده از اول تا آخر کمکم کرد هم ماما همراه هم دکتر خیلی روحیم میدادن منو بردن رو توپ یکم ورزش کردم
باز رفتم دوش آب گرم از کمرم گرفتم فقط زور میزدم
بعدش حدودا ۵ ونیم ابنا بود بردنم اتاق زایمان اونجا ماما همراهم کمکم کرد شکمم فشار داد با زور من و کمک خانوم دکتر بچه حدودا ۶ بدنیا اومد 😍 صورتش گرم و نرم بود .
مامان رستا مامان رستا ۱ ماهگی
مامان محمد💛 مامان محمد💛 ۱ ماهگی
سلام من اومدم با تجربه زایمانم
سشنبه۲۱ اسفند ماما همراهم بهم گفت بیا بیمارستان و با علائم کاهش حرکات بستریت کنم
منم رفتم بدون هیچ دردی
ساعت ۳ رفتیم زایشگاه وساعت ۵ ب من یک چیزی وصل کردن مثل سوند ک ب دهانه رحم وصل میشد و اونو تا ۳ سانت باز میکرد
تا ساعت ۷ دهانه رحمم ۳ سانت شد دردا شروع شده بود و هر ۳ دقیقه میگرفت
رفته رفته دهانه رحمم نرم تر شد (ماما هی برام گل مغربی میزاشت و ورزشم میداد)
تا اینکه شدم ۶ ۷ سانت معاینه شدم و گفتن سر بچه خیلی بالاس و باید خیلی زور بزنم پایین بیاد ساعت ۱ صبم کیسه ابم و پاره کردن
خلاصه کلی ورزش و زور و درد ولی فایده نداشت سرش بالا بودشده بودم ۸ سانت ولی چ فایده ک سرش بالا بود فقط درد الکی کشیدم
خیلی دردای بدی بود با وجود معاینه و وصل بودن دستگاه ان اس تی
خسته تربن بودم و از ماما درخاست داشتم یک کاری کنه منو سز کنن
با متخصص و جراح صحبت کرد و قرار شد خود متخصص معاینه ام کنه و تگلیف مو روشن کنه
برای اخرین بار با درد خیلییییی زیاد و طولانی معاینه شدم گفت لگنت عالیه دهانه رحمت هم نرمه ولی سر بچه تو کانال زایمان نیست و برو برای سوند گذاشتن و سزارین
هم خوشحال بودم هم نه اخه من دوس داشتم طبیعی بیارم ولی خب قسمت نبود با اینکه درد ۸ سانت رو هم کشیدم
ساعت ۱۰ صبح رفتم اتاق عمل و ۱۱ بچم بغلم بود بهترین حس دنیاس
خیلی سخت بود برام خیلییییی ولی می ارزه ب بوی تنش 🥲🥺😍😍😍😍😍😍
مامان delsa مامان delsa ۲ ماهگی
قسمت چهارتجربه‌ی زایمان من:
تاایجای ماجرا همه چیز خوب بود حتی وقتی تو ماشین بودیم صندلی عقب دارم کشیده بودم و سرم رو پای همسرم بود و داشتم با گوشی استوری می‌گرفتم واسه دختر خاله ها .
رسیدیم بیمارستان و سریع منو بستری کردن قسمت زایشگاه و بادکترم تماس گرفتن .هنوز درد نداشتم دهانه رحمم ۲سانت باز بود ولی کیسه ابم پاره شده بود و ضربان قلب بچه خوب بود حتی فرم قرار گیریش برای زایمان طبیعی و انقباض های نام منظم.بهم تمرین دادن .ساعت ۳صبح یک دفعه دردام شروع شد تمرین هارو قوی تر میکردن ولی من فقط زور ب دلم میومد و آب کیسه ابم درحال تخلیه شدن بود ساعت ۶صب دهانه رحمم فول شده بود و ک ماما بادکترتماس گرفته بود مثل اینکه یک مشکلی برای بچه پیش اومده بودولی ب من چیزی نمیگفتن ،من درد داشتم بااینکه تحمل درد بالایی دارم ولی دیگه ب لرزیدن افتاده بودم از شدت درد بهم مسکن زدن ولی انگار نه انگار فقط داد میزدم و میگفتم تمومش کنید دیگه نمیتونم تحمل کنم
مامان آقا شاهان مامان آقا شاهان ۱ ماهگی
سلام خانم ها منم اومدم تجربه زایمان طبیعی رو بهتون بگم جمعه ساعت ۱۲ بود دیدم بچه انگاری میلرزه تو شکمم خیلی نگران دلواپس شدم رفتم بیمارستان آن اس تی بدم ک گفتن باید معاینه بشی رفتم معاینه شدم گفت خانم ۳ سانت باز شدی بدون هیچ درر و فشارم بخاطر استرس زیاد بالا بود ۱۴ بود اونام گفتن باید بستری شی و زایمان کنی تو هفته ۳۹ هفته ۲ روز رفتم بالا از ساعت ۳ تا ۵ درد نداشتم کم کم دردام شروع شد وای خیلی سخت بود بعد هی میومدن معاینه شدم ۶ سانت با درد فراوان میگفت ورزش کن منم ورزش کردم ی خانم مامایی ک خدا خیرش بده اومد کمکم کمرم ماساژ میداد دکترا گفتن ۶ سانتی همون خانم اومد بهم گفت ک دهانه رحمت باز باز بچه من احساس میکنم سرشو و ی دفعه دردام شدید شد پسر گلم بدنیا اومد ساعت ۱۱ پنجاه هفت دقیقه اون ک اومد تموم دردام از بین رفت و منتظر جفت اونم اومد خیلی قشنگ بخیه زدن در کل خیلی بهتر از زایمان سزارین بود درد زیادی هم نکشیدم ولی گذشت خداروشکر ایشالله همه بسلامتی فارغ بشن
مامان آریا مامان آریا ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت اخر :


فقط ورزش کنین ک رحمتون نرم بشه من ک دردام شروع شد دیگه تندی باز شدم دیگه بین این خابیدنا و درد کشیدنا ماما اومد معاینم کردساعت ۸ بود بهم گفت زور بزن فول شدی دیگه من داد نزدم فقط زور میزدم محکم هی زور میزدم دیگه برام بی حس کردن تیغ زدن دوسه تا زور دیگه زدم ساعت ۸و۱۵دقیقع نینی اومد بیرون اون لحظه دیگه همه هواسم رفت به بچه و هیچ دردی نداشتم فقط نگاش میکردم انگار غریبه بود برام انگار من توی دنیای دیگه بودم وقتی گذاشتنش رو سینم خیلی حس خوبی بود همه دردام رفت بعد بچه رو گذاشتن کنار و گفت اروم اروم سرفه کن جفتت بیاد بیرون دیگه سرفه زدم و جفت اومد و باز با امپول بی حسی تزریق کرد و بخیه زد زایمان طبیعی برای من خوب بود و از بخیه نترسین انقد خوشحال و راحتین ک دیگه درد نمیفهمین بعدشم ک مامان و ابجیم اومدن تو اتاق زایمان و نینی رو دیدن و ماما همراهم کلی عکس و فیلم از نینی فرستاد برای باباییش حتی فیلم بریدن بند ناف و اینا رو برام گرفته بود ماماهمراهم بگیرین خیلی کمک میکنه و تمام
مامان جانان 💜 مامان جانان 💜 ۳ ماهگی
زایمان طبیعی «اخر»
بردنم تو ی اتاق دیگه ی ماما بود کم سنو سال بود خیلی خوش اخلاق بود احساس مدفوع داشتم هرچی میگفتم بزارین برم سرویس نمیگذاشتن ماما همراهم شوندم رو پاهام گفت نشسته راه بیا تا درد نداشتم میتونستم انجام بدم تا دردا میومد زانو میزدم رو زمین نمیتونستم خودمو خالی کنم جیغ بزنم همشو میرختم تو خودم دردام تبدیل شد ب زور اومدن خابوندم رو تخت وقتی زور میومد زور میزدم ماما کم سنو ساله همش پیشم بود فامیلشم یادم نمیاد همون جانانمو دنیا اورد و چقدر روحیه میداد بهم نمیدونم جدی میگفت یا ن میگفت موهاش معلومه 🥹و از اون اتاق بردنم اتاق زایمان با قیچی افتادن جونم زورام ب 7نرسیده جانانم دنیا اومد همون ثانیه هرچی درد کشیده بودم یادم رفت ساعت 3:20دقیقه دنیا اومد منو ول کردن ک دکتر بیاد 2ساعت همینجور بودم میگفتن ک جفتی بچه ی جورای انگار تیکه شده هرچی دست میکردن مثل لخته خون میاوردن بیرون دکترم ک اتاق عمل بود و نیومد گفتن ک ما خدایی بخیه میزنیم انشالله ک چیزی نمونده باشه