قسمت چهارتجربه‌ی زایمان من:
تاایجای ماجرا همه چیز خوب بود حتی وقتی تو ماشین بودیم صندلی عقب دارم کشیده بودم و سرم رو پای همسرم بود و داشتم با گوشی استوری می‌گرفتم واسه دختر خاله ها .
رسیدیم بیمارستان و سریع منو بستری کردن قسمت زایشگاه و بادکترم تماس گرفتن .هنوز درد نداشتم دهانه رحمم ۲سانت باز بود ولی کیسه ابم پاره شده بود و ضربان قلب بچه خوب بود حتی فرم قرار گیریش برای زایمان طبیعی و انقباض های نام منظم.بهم تمرین دادن .ساعت ۳صبح یک دفعه دردام شروع شد تمرین هارو قوی تر میکردن ولی من فقط زور ب دلم میومد و آب کیسه ابم درحال تخلیه شدن بود ساعت ۶صب دهانه رحمم فول شده بود و ک ماما بادکترتماس گرفته بود مثل اینکه یک مشکلی برای بچه پیش اومده بودولی ب من چیزی نمیگفتن ،من درد داشتم بااینکه تحمل درد بالایی دارم ولی دیگه ب لرزیدن افتاده بودم از شدت درد بهم مسکن زدن ولی انگار نه انگار فقط داد میزدم و میگفتم تمومش کنید دیگه نمیتونم تحمل کنم

۴ پاسخ

الهی
چیشده بود🥺

مشکل چی

🥺🥺🥺🥺🥺

چی شده بود 🫠🫠

سوال های مرتبط

مامان نی نی حسام مامان نی نی حسام ۱ ماهگی
سلام مامانا
من اومدم با تجربه زایمان طبیعی م
هفته چهلم هم تموم شد ومن زایمان نکرده بودم و از همه چی خسته شده بودم و همش گریه میکردم غیر از یک سانت رحمم دیگه باز نبود و دهانه رحمم سفت بود و سر بچه خیلی بالا بود و هیچ دردی نداشتم
و دکتر بهم گفته بود وزن جنین زیاده و منم منتظر بودم که دردم بگیره امن از یه ذره درد
دیگه شب قبلش یه کم کمر دردم زیر شکمم نسبت به شبای دیگه بیشتر درد میکرد ولی قابل تحمل بود
ولی این اواخر هر ۵دقیقه منو ادرار می‌گرفت و یه هفته بود اسهال و دل‌پیچه داشتم و حالت تهوع
قرار بود صبحش برم پیش ماما تا منو معاینه کنه و ببینه وضعیت م چطوره که رفتم و معاینه کردو گفت دو سانتی ولی سر بچه بالاس و کیسه آبم دو سه روزه نشتی داره من هم گفتم یه کاری کن که برم زایشگاه دیگه خسته شدم اون طفلک هم کیسه آبمو دست کاری کرد و بیشتر پاره کرد همین که پاره کرد گفت الان ۳سانت شدی و عالی هستی برای زایمان ولی رفتی زایشگاه اسمی از من نبر منم گفتم باشه دیگه با کیسه آب پاره رفتم زایشگاه و منو بستری کردن تو سرم هم آمپول فشار زدن برام بعد حدود دو ساعت. دهانه رحمم همون ۳سانت بود که واسم سوند وصل کردن و ماما همراهم گفت سوند که افتاد زنگ بزن من بیام
دیگه ساعت ۱۲که بستری شدم تا ساعت ۲.۵بعد از ظهر ۴سانت شدم با سوند
پسوند افتاد وزنگ زدن مامام اومد ومن درد داشتم ولی غیر قابل تحمل بود واقعا با تنفس و اینا
مامان ماهلیـــــــن مامان ماهلیـــــــن روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان 1

من9هفته ک بودم 1سانت دهانه رحمم باز بود تا خود40هفته شد2سانت کمو بیش انقباضای با درد داشتم
21بهمن بود ک انقباضام بیشتر شده بود و دردام شدید تر ولی باز نرفتم بیمارستان و تو خونه تحمل کردم ساعت از 12شب گذشته بود دخترم تو شکمم حسابی تکون میخورد و فاصله بین انقباضام ب زیر 7دقیقه رسیده بود، ک یهو احساس ادرار کردم ولی انگار نگهداشتنش دست خودم نبود، کیسه آبم بود ک پاره شده بود حاظر شدم و با همسرمو مادرم رفتیم بیمارستان، ب ماما همراهمم خبر دادم ک اونم اومد، معاینه شدم3سانت بودم
با کمک ماما همراهم خیلی خوب همه چی رو گذروندم،
بهم کلی ارامش میداد، ماساژم میداد، حتا منو برد زیر دوش،بهم کلی ورزش میداد بهم شربت و خرما میداد،کلی هم با تجربه بود و نکته های خیلی مفیدی رو میگفت ک اگه اونارو انجام نمیدادم قطعا زایمان خیلی سخت و طولانی رو تجربه میکردم
کلا 5ساعت با انقباض و درد و زور و بدنیا اومدن بچه و بخیه شد

پ. ن: بیمارستان راضی ـــ مرکز مهر مادر ـــ ماما خانوم فرجی
مامان رادوین👶🧿 مامان رادوین👶🧿 ۱ ماهگی
خب خب بریم برای تجربه ی زایمان طبیعی....

من تقریبا سه روز پیش شب بخاطر فشار بالا اعزام شدم زایشگاه چون دو هفته پیش هم بخاطر فشار بالا دو روز بستری بودم و این دفه هم فکر کردم دو روزی بستری میشم و بعد مرخص میشم فشارمم رو ۱۵ بود هواستون باشه اگه یوقت فقط سردرد هم داشتین پشت گوش نندازین و برین فشارتونو چک کنید چون فشار بالا واسه مادر و بچه خطر داره خلاصه وقتی رسیدم رایشگاه معاینم کردن گفتن یه سانتی و منو بستری کردن بعد فهمیدم که ختم بارداری دادن و اینکه من هیچ دردی نداشتم شب تا صب زیر نظر بودم بلاخره ساعت هشت صبح بهم امپول فشار زدن یساعت بعدش یعنی ساعت ۹ کیسه ابم پاره شد و کم کم دردام شروع شد اول از کمرم شروع شد ولی زیاد نبود حالت پریودی بود و اینکه منو بعد پاره شدن کیسه آبم دوباره معاینه کردن هنوز همون یه سانت بودم کم کم دردام شدت میگرفت ولی چند ساعت اول خوب بود قبل تحمل بود دردامو با نفس عمیق و ورزش کردن کنترل میکردم دخترا فقط اینو بگم نفس عمیییق خیلیی خوبه و بهتون کمک میکنه و یکی دیگه اسکات زدن من دردام دو سه دقیقه یبار شده بود رفتم سرویس و موقع درد اسکات میزدم
مامان مهراد مامان مهراد روزهای ابتدایی تولد
سه روزه طبیعی زایمان کردم
شنبه ساعت هفت صبح که از خواب بیدار شدم رفتم سرویس خونریزی کردم اماده شدم و رفتم بیمارستان دهانه رحمم دوسانت باز شده بود ولی بستری نمیکردن گفتن برو زیر دوش اب گرم و راه برو ساعت ده بیا ساعت ده رفتم هنوز تغییری نکرده بود گفت عصر بیا دیگه امدم خونه و درد داشتم و راه میرفتم ساعتای چهار عصررفتم دهانه رحمم ازدوسانت بع سه سانت باز شده بود ماما گفت میخوای کمکت کنم گفتم اره گفت تو زور بزن بعد دو سانتم اون باز کرد شدم پنج سانت ماما گفت یک ساعت راه برو که بعد بستریت کنم ساعتای شیش عصر بستریم کردن بعد دکتر امد کیسه اب و پاره کرد از اون جا دردام خیلی خیلی زیاد شد دهانه رحمم ب هشت سانت رسید باز ماما گفت بیام کمکت کنم فک کردم مث اون دفعه دردی چیزی نداره تا امد دستشو روی شکمم فشار میداد و اونجا روهم محکم فشار میداد نفسم بند امده بود نتونستم بزارم ادامه بدم. باز خیلی درد داشتم دیگه گفتم دوباره بیاد دیگه فول شدم و باید زور میزدم ساعت هشت و خورده شده بود دیگه زور زدم و ساعت یه ربع به نه بردن منو اتاق زایمان ساعت نه دیگه زایمان کردم
مامان پری ماه💜
نیل ماه 🩷 مامان پری ماه💜 نیل ماه 🩷 ۱ ماهگی
سلام دخترا
منم دیروز زایدم
۳۹ هفته بودم
زایمان دوم بودم و طبیعی
زایمان اولم با امپول فشار بود زایمان دومم دردام خودش شروع شد الحمدلله ب امپول اینا نرسید
دو سه روز درد داشتم خورده خورده بود میگرف ول میکرد
شب اخر ی کمپوت اناناس خوردمو ی گل گاوزبون
ساعت ۲ شب دردام منظم شد ۶/۵ رفتم بیمارستان
گفت دوسانتی
دیگه باهمون معاینه ها ک میکردن تند تند باز میشدم
تا اومدن بستری کنن و اینا ۸ رفتم زایشگاه
۱۰/۵ بچه دنیا اومد
کلا بارداریم پیاده روی و ورزش خیلییییییی کردم
این اخریا روزی سه تا نیم ساعت ورزش میکردم
دردای زایمان قابل تحمل بود یک ساعت اخر ک کیسه آبمو پاره کرد دیگه امونمو برید نه سانت شدم ب سرعت کلا از وقتی بردنم اتاق زایمان خابوندنم رو تخت ان اس تی وصل کردن نذاشتن از تخت بیام پایین اولش با تنفس قابل تحمل بود دردا ولی بعد ک کیسه آبو زد دردا زیاد شد دیگه فشار و زور میومد و جیغ میزدم ناخودآگاه
زور میومد تو واژنم میخاس بیاد بیرون میگف زور نزن تا دکترت برسه دکتره ک رسید کلا با اومدن بچه و بخیه و اینا ک زد ی رب بالا سرم بود
بخیه هم سه چهار تا گفت خوردی ۳۳۰۰ وزن بچه
من بلد نبودم زور بدم اگه دو تا زور خوب داده بودم بخیم نمیخوردم اون لحظه انقد فشار زیاد بود و درد داشتم و زور میومد ب واژنم نمیفهمیدم چیکار دارم میکنم
میگن زایمان دوم راحت تره درست میگن
من زایمان اولم خیلی طولانی بود ۱۸ ساعت درد کشیدم
این یکی دردام تو چند روز بود ولی قابل تحمل بود مث درد پریود سی ثانیه میگرف نامنظم بود
فقط و فقط ورزشایی ک کردمو پیاده روی ها ب دادم رسید حتما با آمادگی کامل برید برا زایمان طبیعی
انشالا ب دردتون بخوره
مامان نورا مامان نورا ۱ ماهگی
#تجربه_زایمان_طبیعی
از اولم همش میگفتم فقط طبیعی زایمان کنم بعد که از ۳۰ هفته متوجه شدم بچه بریچ و دکتر گفت سزارین همش استرس داشتم چون دور اطرافیانم تجربه تلخی از سزارین داشتن و عوارضش و میدونستم میترسیدم تا ۳۷ هفته که بچه چرخید و طبیعی شد زایمانم ...
اصن درد نداشتم تا ۴۰ هفته صبر کردم ولی نه کیسه ابم ترکید نه درد داشتم
تا آخر با نامه دکتر ۴۰هفته و ۳روز بستری شدم
۷صبح بستری شدم نوار قلب گرفتن و سرم زدن و اکسی توسین زدم بهم که همون آمپول فشار که یواش یواش وارد بدنت میشه تا درد بگیرت...
از وقتی سرپ و زدن تا ساعت ۱۲ اصلا درد نداشتم بعدش دردای پریودی حس کردم تا ساعتای ۳عصر یواش یواش بیشتر میشد دردا قابل تحمل بود ولی
ساعت ۵ معاینه شدم ۵سانت دهانه رحم باز شده بود و دردام بیشتر شد ماما همراه داشتم و شروع کرد ورزش دادن بهم و هی دردام بیشتر میشد ولی وقتی سرپا بودم میشد کنترلش کرد ولی وقتی میخوابیدم نوار قلب میگرفتن دردام واقعا زیاد بود جوری که گریم گرفته بود فقط هم وقتی دستگاهه وصل بود اذیت بودم شدیدا ...قرار بود اپیدورال کنم گفتن ۵سانت باز شی انجام میدن که ساعت ۷ شد ولی اپیدورال نمیکردن من شدیدا درد داشتم و افتادم تو فاز فعال زایمان...گفتن دکتر گفته صبر کنید فعلا زوده و من اون لحظه زمین زمان و بهم میدوختم از درد بعد چندتا ماما اومدن معاینه کردن گفتن زور بزنم درد شدیدی داشتم تا اینکه دکتر اومد گفت ببرینش اتاق زایمان ۹ سانت باز شده بودم نمیتونستم راه برم قشنگ حس میکردم سر بچه بین پاهامه تا خوابوندنم رو تخت بهم فشار اومد سریع بچه به دنیا اومد یهو کل دردام از بین رفت یه دفعه سبک شدم ادامش و تو تاپیک بعد میذارم که مهم تره و به دردتون میخوره
مامان یسنا مامان یسنا ۳ ماهگی
سلام خانوما
دلم خواست از تجربه زایمان سزارین شدم با شما خواهرای گلم به اشتراک بذارم
من تو هفته های اخر آبان ماه رفتم پیش دکترم برای معاینه که دکترم دید گفت 1سانت دهانه رحمم بازه و تا هفته آینده که آذر میشه زایمان میکنم بهم گفت طبیعی زایمان میکنم وباید منتظر باشم تا کیسه آبم پاره بشه هفته آینده شد من دردام شروع شده بود شبا از درد شکم لگن نمتونستم بخوابم پهلوهام درد میکردن واژنم همش تیر میکشید چهارشنبه ظهر ساعت 1نیم 7اذر بود ک میخواستم دوش بگیرم وقتی میخواستم برم زیره دوش که کیسه ابم پاره شد اصلان درد نداشتم خیلی تعجب کردم سری زنگ زدم به شوهرم اونم سری از سرکار اومد و منم رفتم بیمارستان بدون هیچ دردی زایشگاه که رفتم بستریم کردن گفتن بخاطره اینکه درد نداری باید بستری بشی خلاصه اون شب رو با کلی امپول فشار دردام شروع شدن اما دهانه رحمم فقط 5سانت باز شده بود سره بچه تو واژنم نبود دکتر گفت لگنم برای طبیعی کوچیکه باید سزارین بشم صبح پنجشنبه 8اذر ساعت 8صبح من اماده شدم تا برم اتاق عمل بهم امپول زدن درد نداشتم وقتی از اتاق عمل اومدم بیرون ساعت 9نیم بود بعد از تموم شدن امپول بی حسی درد داشتم اما قابل تحمل بود میومدن شکمم فشار میدادن دکترا واقعا درد داشت جیغ میزدم خلاصه با گذشت همه اینا من 12روزه جای بخیم خوب شد رفتم بخیمو در اوردم راحت شدم الان به همه کارام میرسم
مامان 𝑨𝒓i𝒂❤️ مامان 𝑨𝒓i𝒂❤️ روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
پارت ۲
زنگ زدم خواهر شوهرم گفتم ک فک کنم کیسه آبم پاره شده گفت باشه الان میام دیگه تا رفتم حموم و دوش آب گرم گرفتم اومدم آماده شدیم شد ساعت ۷:۳۰
اصلا ب هیچ عنوان هیچ دردی نداشتم انگار نه انگار ک کیسه آبم پاره شده و میخوام زایمان کنم همش میخندیدم فکرشو نمیکردم اینقدر زایمان سختی داشته باشم رسیدیم بیمارستان رفتم زایشگاه معاینه کردن هنوز همون ۱سانت بودم با این همه ورزش.بستری شدم و یه قرص زیر زبونی بهم دادن دگ رفتم اتاق زایشگاه اون تختو ک دیدم دلم هوری ریخت ترسیدم ولی دیگه گفتم انشالله زود زایمان میکنمو پسرمو میبینم خوشحال بودم کم کم دردام داشت شروع میشد اول قابل تحمل بود ولی بعدش دردام خیلی شدید شدن طوری ک دستام میلرزیدن با این حال بازم ورزش میکردم دیگه نتونستم فقط اسم خدارو صدا میزدم پرستارا بعضیاشون خوب بودن اما امان از اون بعضیا میگفتن خانم اینقدر جیغ نزن .معاینه هاشون خیلی بد بود هر کس میومد معاینه میکرد نمیزاشتمم میگفتن میخواییم ببینیم چند سانتی.هیچ کدوم حرفاشون راست نبود یکی میگفت هنوز ۲ونیم سانتی .بعدی میگفت ۳سانتی بعدش رو همین ۳سانت موندم با اینکه داشتم از درد میمردم ولی میگفتن ۳سانتی هنوز التماس میکردم ک ببرنم اتاق عمل برای سزارین میگفتن نه خانم چیزی دیگه نمونده.
مامان ایلیا🩵 مامان ایلیا🩵 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
خب دوستان اومدم براتون تعریف کنم
من چون بچم خونرسانیش کم شده بود .شنبه اول دی بستری شدم ساعت ۱۱ظهر .دیگه اومدن برام سرم فشار وصل کردن. خیلی درد کمی داشتم دیگه سرم رو قطع کردن دو ساعت بهم استراحت دادن تا ساعت ۵ونیم .دکترم اومد معاینه کرد گفت باید شیاف بزاریم برات تا دردم شروع بشه. دیگه اومدن شیاف گذاشتن از ساعت ۷شب بود دردام شروع شد میگرفت درد و ول میداد. ۵دقیقه ای یک بار بود معاینمم که میکردن ۱.۵بودم همش . تا اینکه داشتم قدم میزدم ساعت ۸و۲۰دقیقه بود یهویی یه چیزی گف تق😐کیسه ابم پاره شد واااای خدا تازه از اون موقع بود که دردام زیاد شد .یعنی اون زمانی که دردم‌ میگرفت خیلیییی دردناک بود. چند دقیقه ای که درد ول میکرد فکر میکردم خوب شدم که یهو دوباره درد میومد. خلاصه اینکه خیلییی درد کشیدم تا ساعت ۱۱شب شده بودم سه سانت. نا امید بودم کلا .جیغ میزدم .گریه میکردم . میگفتم منو بفرستین سزارین غلط کردم.😑بس که درد داشتم و معاینه کردناشون دردناک بود . اپیدورال هم از ۴سانت میزدن. ولی من بس بی قراری کردم زنگ زدن به دکترم .دکترم گفت براش اپیدورال بزنین با همون سه سانت. دیگه من انقد اذیت بووودم هی میپرسیدم کی میرسه دکتر بیهوشیییی به سختی تحمل کردم . البته یک ساعت شد تا دکتر اومد و من تو این یک ساعت شدم ۴سانت .بلاخره دکتر اومد ساعت ۱۲و۲۰دقیقه بود. سوزن اپیدورال رو وصل کرد تو کمرم .یه سوزش کمی داشت موقع وصل کردنش بعدشم دیگه عادی بود. خلاصه سوزن رو که زد و بی دردی رو تزریق کرد. وااای عالییییی بود یهویییییی همه دردام تموم شدن باورم نمیشد خیلی خوب بود برای من که آستانه تحمل دردم پایین بود.
بقیشو تاپیک بعد میگم