۱۲ پاسخ

وایییی خیلی قهوه بده تپش قلب میگیره بچه خواب نمیره معدشم داغون میشه وقتی خواستن بغلش کن مانع شو

اونروز قهوه خوردم تا شب تپش قلب داشتم دستام میلرزید نفسم بالا نمیومد بخدا اگه دروغ بگم منی که کم و بیش قهوه خور هستم
به خودم گفتم یه مدت نخور واجب نیس
دیگه بچه تو کوچیکه اختیارش با مادرشه
چرا برادرشوهر به خودش اجازه میده با وجود تذکرهای تو کار خودشو بکنه فقط سر اینکه میبینه تو سر تعارف می‌ریزی تو خودت اونم میخواد حرصت بده لذت میبرن
چون برادرشوهر خودمم همینجوریه
پس دفعه بعد بچه رو بغل کن ببر جای دیگه بگو مگه نگفتم نده

برین بهشون بابا میتونی تو قیافه بری لیوانش بشکونم بعدم گریه کنی کنی همه به اون حرف بزنن
من سر اینکه شوهر خواهر شوهرم به لچم گفت حق نداری دست بزنی ۸ ماه قطع رابطه کردم
شوهر منم اولش قبول نمی‌کرد دو تا اشک ریختم گفتم میخوان بچه خودشون سر باشه شوهرمم همه چیزو ریخت بهم

منم قاطع نیستم🥲🥲
واسه همین همیشه شوهرم اخطار میده به خانوادش

حالا قهوه هیچی اون ته مونده دهنی خودشو داد به بچه؟ ممکنه هر ویروسی منتقل بشه به بچت، چرا این اجازه را میدی

عجب تحملی من الان سر همین مسائل یکساله با برادرشوهرم قهریم و رفتاآمد نداریم

من بابرادرشوهرم4 ماهع قهرم راحتتتتت تویه ساختمونیم ها مغزم راحت

سر بچه با هیچ کس رودروایسی نداشته باش چون اگر خدایی نکرده اتفاقی بیفته از چشم مادر میبینن میگن میخواستی نزاری

کلا ادم نفهم نفهنه ربطی نداره
من ب صدرا نوشابه نمیدم
اونروز خاله شوهرم انقد میداد
هی مت گفتم هی شوهرم گف دخترش گفت
بعد گف اینارو ولش کن بزار بدم بخوره قشنگ داره غذا میخوره

چقد بدم میاد از اینایی ک هرکوفتی میخورن فک میکنن باید یکم بدن ب اون طفلی
عقلشون نمیکشه یعنی هرچیزی نباید بخوره بچههه

برادر شوهر منم واقعا گاهی می‌ره رو مخم
18سالشه به شدت لج درار و حرف گوش نکنه
فکر کنم اقتضای سنشونه

چقد نفهم چند سالشه ؟

سوال های مرتبط

مامان جوجه♥️♥️ مامان جوجه♥️♥️ ۱ سالگی
خانما نمی‌دونم حق با منه یان ...من دیشب خونه مادر شوهرم بودیم دختر خواهر شوهرم جوریه که مثلا اسباب بازی هرچی که پسر من برداره اونم میخواد مصلا اگه پسر من ماشین برداره گریه که ماشین می‌خوام میدیمش من دست پسرم چیز دیگه میدم باز گریه می‌کنه که اونو می‌خوام سر همین قضیه پسر من اعصابش خراب شد جیغای بلند زد کلا چند وقته اعصابش خراب میشه جیغ میزنع ...خواهر شوهرم یک داد بلندی سر بچم زد که بچم تو کرد گوشه ای ...یعنی به تمام معنا انگار تیر زدن تو قلبم...بدم اومد که اینجوری دوبار سر بچم داد زده با این که من تا الان نازک تر از گل به بچش نگفتم ...اون موقع حرفی نزدم گفتم چهارتا شاید بزارن روش تحویل شوهرم بدن ..به شوهرم گفتم میگه عمشه دیگه حالا داد بیداد کرده ..میگم خب چرا بچش بچه منو اذیت می‌کنه سر بچه خودش داد نمیزنه اونم در این حد که بچه تپ کنه گفت ولش کن ادامه نده ....الان میگم کاش جوابشو داده بودم خودم فوقش از شوهرم یه چک میخوردم ...اینقد از دیشب بهم ریختم که مثل ابر بهار دارم گریه میکنم ....نمی‌دونم میگم شاید من حساس شدم شلوغش کردم 😔