۵ پاسخ

کاش توی برنامه طاقچه کتاب دکتر هلاکویی تولد تا سه سالگی گوش کنی‌ تو تاپیک هام هست هرچه بیشتر باهاش دعوا کنی چسبندگیش بهت بیشتر میشه من ی وقتایی ایقد بهم میریزم که میشینم گریه میکنم یا واقعا ناهار نمیزارم زنگ میزنم همسرم میگم تخم مرغ بخوریم یا ناهار بگیر نمیزاااره بپزم
تو شهر غریب دست تنهام
ی وقتایی شده دعواش هم میکنم ولی زدن هرگز دعوا هم خیلی کم در حدی صدام یکم ببرم بالا
میدونی چرا دعواش نمیکنم چون بعدش عذاب وجدانش منو میکشه میگم اگه دعواش کنم به عذاب وجدان بعدش نمیارزه
نمیخام بگم من مادر نمونه ایم نه منم پر از عیبم‌پر از ایرادم بخدا مثل همه مادرا
ولی باید سعی کنیم هیچوقت حتی به شوخی تنبیه بدنی و روانی نکنیم بچه هامون بجز ما کسی ندارن

تو خودت دست بچتو میکشی اگه کسی بخوهد چب به بچه من نگاه کنه پدرشو در میارم چون وظیفه من نگهداری از اونه اون بچه امانت دست تو

هرچه قدر هم بد باشی عصبانی باشی فکر کن بعد تو چی به سر اون بچه میاد تو اونو به دنیا اوردی به خودت بیا اشتباه رو با یه اشتباه دیگه بدتر نکن

من چی‌بگم بخدا گاهی‌محکم‌میزنم در کونش از گریع بی هوش میشه دیگه حالم از خودم و‌اعصابم یهم میخوره نمبدونم باورت میشع یا نه ولی چند روزع بفکر خود کشیم مطمعنم پسرم بدون من خیلی خوشبخت تر میشه من هیچ اعصاب بچه داریو ندارم

وااای

سوال های مرتبط