سلام مامانا من امروز دخترم سه روزشه اومدم خونه مامانم
كلافه ام خانواده همسرم خيلي خوبن و بفكر من هستن
اما نميدونم چرا كم طاقت شدم تحمل حرفاي خوب بقيه ام ندارم
خونه مامانمم و كاملا نازمو ميخرن و حواسشون بهم هست اما نميدونم چرا حوصله ندارم اينجام بمونم
انگار صداي اطرافيان توي سرمه
دوس دارم فقط خودمو دخترم خونه خودمون باشيم
امروزم بردمش زردي داشت دستگاه گرفتيم براش زير دستگاهه الان دوبارم سر اون گريه كردم
شمام كه تازه زايمان كردين اينطوري حساسين؟يا من مشكل دارم؟

مبارک عزیزدلم ❤️❤️
طبیعیه گلم آدم یه حس پوچی داره هنوز انگار با نقشش کنار نیومده
دل نازک با اینکه همه هوای آدم و دارن
دل آدم عین شیشست
کم کم که نی نی هم از آب ‌وگل در بیاد خودتم انرژی میگیری عزیزم

انگار خاطرات منو داشتی تعریف میکردی
اصلا به خودت سخت نگیر اگه حس میکنی از کسی یا حرفی ناراحت شدی بهش بگو
اشکالی نداره اگه بهشون بگی نیاز داری تو سکوت باشی
کاملا حق داری بعد از بارداری و‌پروسه ی زایمان و حالا چالش زردی بچه
منم دقیقا همینجوری بود کاملا روم فشار بود خسته بودم کل کارهای بچمو دوس داشتم خودم انجام بدم دوست داشتم تنها باشم .
بعد کلا اون سه روزی که بچه زیر دستگاه بود من اصلا استراحتی نداشتم همش نگاش میکردم بهش شیر میدادم اروغشو میگرفتم و این روتین سه روز بود
ولی بعدش واقعا از هم پاشیدم الان که فک میکنم اصلا به خودم سخت نمیگیرم و خیلی واضح و قاطع حرفمو به بقیه میگفتم .
بقیه باید حواسشون به تو باشه نگران چیزی نباش
ولی نزار این حال گریه تنهایی باشه حتما از حال روحیت با یکی صحبت کن

هممون همینیم بعد زایمان عزیزم
اتفاقا اصلا خونه و تو تنهایی نرو الان باید دورت شلوغ باشه که افسردگیت بدتر نشه دور خودتو شلوغ کن تا نشینی فکرای بیخود کنی و گریه کنی تا دوره اش بگذره

عادیه عزیزم میگذره

عزیزم قدم نو رسیده مبارک باشه. منم دقیقا مثل شما بودم.حال روحیم ب هم ریخته بود شدیدا. با اینکه ب قول تو همه حواسا سمت من بود ک چیزی کم نداشته باشم و.... . باز مینشستم گریه میکردم.۱۰ روز ب زور خونه مادرشوهرم سرکردم گفتم دیگه تحمل ندارم. همین ک رفتم خونه خودم حالم عالی شد. یغد ک تونستم از جام بلند شم خیلی خیلی خوب شدم. طبیعیه عزیزم ب خودت سخت نگیر❤️

ینی با خودم میگفتم ای خداا یه روزی میرسه من دوباره بخندم یا از ته دل خوشحال باشم؟! خیلی حالم بد بود من

ن ماهم همینجوری بودیم😂😂😂😂
ولی الان ک فکر میکنم میبینم خیلی مسخره بود گریه الکی کردم
اون نوزاده هیچی نمیفهمه
تو خودتو اذیت نکن بجاش خودتو تقویت کن و به خودت برس

بله متأسفانه 😢 همه ی اینایی ک گفتی یادآورِ حال خودم بوده توی 50 روزِ گذشته، و این امید رو بهت میدم ک بعداز 40 روز حالت خیلی خیلی بهتر میشه ، فقط یکی دو ماه اول خیلی سخته از لحاظ روحی، من روز می‌رفت و گریه م نمیرفت

مبارک باشه قدم دخترگلت ،وای منم دقیقا همینم عزیزم،من خونه خودمم ولیییییی بشدت مادرشوهرم اینا رو اعصابم هستن و حساس شدم

منم دقيقا الان ١٠ روزه مامانم خونمونه
همش كلافم دوست دارم تنها باشيم خودمون
خسته شدم بااينكه همه چيز خوبه