۹ پاسخ

من که اصلا نمیزارم تنها باشن حتی یه دیقه وقتی هم میخواد بره پیشش خودم باهاش میرم کاریش ندارم دورش هم نمیکنم میخوام جلو چشمم باشه

وای خدا. بنظرم خواسته باهاش بازی کنه ولی بلد نبوده خیلی مراقب باش چند روز پیش نمیدونم چیشد خوابم برده بود نیان داداششو برعکس کرده بود اگه نمیخندید بیدار نمیشدم یهو با خنده اش پریدم از اون روز ب بعد خیلی مراقبم

وای خدا رحم کرده بهت
اون هنوز درکی نداره چه کاری خوبه چ کاری بد هنوز خودش خیلی جوجس و وقته شیرین بازیاشه😂😍ایجان ..
یاد همسایمون افتادم اونا نزدیک به ۴سال تفاوت سنی داشتن که داداشش ب دنیا اومد یه بار تودهن نوزاد پسته کرده بوده 😂😂😂
یه بارم حسودی کرده شدید گذاشته نوزادو رو بخاری شانسشون کم بوده نسوخته ازش پرسیدن چراگذاشتی اون رو گفته گذاشتم خشک بشه 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

وااای خدا ب دادمون برسه

مامانم همیشه اینو میگه
آخه من و خواهر و برادرم، یعنی 3تا بچه شیر به شیر بودیم
مامانم میگفت یه بار مهمون بدرقه میکرده من یه قاچ هندونه گذاشتم دهن خواهرم و با مشت می‌کوبیدم روش که قورت بده

بچت خیلی سنش کمه صددرصد حسودیش میشه منم سر همین فعلا نمیارم بچه چون پسرم فوق العاده حسوده

وای خدایا یاد بچه های خواهر شوهرم افتادم دخترش خیلی حسادت می‌کنه یعنی اکه داداششو تنها گیر بیاره خفه می‌کنه بچه رو

بنظرم حسودی میکنه

وای پس قراره سروکله بزنیم ☹️🤦🏻‍♀️

سوال های مرتبط