۲ پاسخ

شب که میشه خیلی خوشحالم که ی روز دیگ هم پشت سر گذاشتیم🥺

هووف بخدامنم دلم رفته هروز ی چالش عجیب شباهم ازنوزادیش هی غلت میخوره ونق میزنه خوابش سبکه نمیدونم دلیلش چیه شیرشب هس یاگوش دردیا دندونه یاچالشه جدیده کی بزرگ میشن انشالا بگذرع نوزادی هاشون

سوال های مرتبط

مامان ایلیا مامان ایلیا ۱ سالگی
خب امروز حال ایلیا کامل خوبه و اومدم از تجربه واکسن ۱۸ ماهگیش بگم
ایلیا برای هیچکدوم واکسنا اصلاااااا اذیت نشد حتی ی تب ریز نکرد اما برای ۱۸ ماهگی خیلیییی اذیت شد
روز اول تا ظهر خوب بود خوابید بیدار شد کلی بازی کرد یهو دیدم رو مبل مونده و گریه میکنه دیدم بچم اصلا پاشو نمیتونه تکون بده
تب هم یهویی همون موقع کرده بود ینی قبلش من بغلش کردم اصلا تب نداشت ب فاصله دو سه دقیقه یهو پا درد و تب
با این ک هرچهار ساعت شربتشو داده بودم
خلاصه شربت و دارو و پاشویه و پیاز و قرطی بازی جواب نداد مجبور شدم شیاف بذارم
دو روز و نصفی داستان ما همین بود
تب روز اول زیاد بود خیلی
روز دوم با دارو کنترل میشد اما قطع نمیشد روز سوم تا ظهر تب داشت و تمام
پاش هم همچنان تا دیشب و لحظه ای ک بخوابه لنگ میزد اما امروز خداروشکر بدو بدو میکنه
البته ک برای هربچه ای متفاوته ها ی سری ها تو گهواره گفتن اصلا اذیت نشدن
در کل اگر هنوز نزدید واکسنو حتما شیاف تو خونه داشته باشید و شب اول ک خوابید هی بیدار شید چک کنید تبشونو

اینم لپا گل انداخته بچم ...تب و لرز کرده بود پتو رو محکم بغل میگرفت نمیذاشت بردارم از روش منم شلوار و پوشک دراوردم تشک زیرشم برداشتم چون زمین خنک تره گذاشتم پتوشو بغل کنه
مامان دوران و تو دلی🤰🏻➕👶🏻 مامان دوران و تو دلی🤰🏻➕👶🏻 ۱ سالگی
تجربه روز دوم از شیر گرفتن تا الان :
دیشب خیلی شب سختی بود😔پسرم طبق عادتش ساعت۴:۳۰ بیدار ش برای شیر من نزدیکش نشدم تا شیر نخواد خیلی گریه کرد شوهرم تا ساعت۵:۳۰ سرگرمش کرد تا بالاخره خوابید دوباره طبق عادت ساعت۸ بیدار شد و شروع کرد گریه کردن شوهرم سیبزمینی سرخ کرد یکم سرگرم شد خورد و بعد بریدمش بیرون تا نزدیکای ظهر تابش دادیم براش هندونه هم خریدیم اومدیم خونه موقع خوابش بود چون عادت به خوابیدن با میومدی داشت باز کلی گریه کرد منم پا به پاش گریه کردم😭خیلی سخته
با هندونه سرگرمش کردیم یادش رفت شروع کرد خندیدن بعد شوهرم بردش حموم بعد من سوپی که درست کرده بودم رو دادم خورد و بعد ناهار با باباش رفتن خوابیدن

واقعا دم شوهرم گرم خیلی داره همکاری میکنه دوشبه نخوابیده و مدام نگهش میداره نمیذاره من نزدیک شم که پسرمون من رو نبینه بهونه می‌می کنه ،امروزم نرفت سرکار و مرخصی گرفت موند و کلی کمک حالم شد
اگه امروز نبود اصلا نمیتونستم تنهایی از پسش بربیام🥺