سوال های مرتبط

مامان برسام مامان برسام ۴ ماهگی
تجربه بارداری و زایمان پارت ۷#
خلاصه اینکه شوهرم خونه رو جمع کرده بود که بیان شروع کنن به کاغذ دیواری اینم اضافه کنم که من چون نزدیک به پنج ماه با همسرم قهر بودم و خونمون نرفته بودم خونه به شدت کثیف شده بودو من اصلا اعصابم نمی‌کشید که بخوام برم این صحنه های کثیف از خونه رو ببینم. بااینکه خونم طبقه بالای خونه مامانم بود اما حاظر نبودن حتی واسه ثانیه برم ببینم چه وضعیه . خلاصه که شوهرم و مامانم گفتم که بعد از تموم شدن کاغذ دیواری نظافتچی میارن که خونه رو تمیز کنه پرده ها و فرشامم دادن که بشورن اماااا... صبح همون روزی که نصاب اومد واسه کاغذ دیواریا من از خواب که بیدار شدم حس کردم دردم بیشتر از روزای قبله جوری که از درد حالت تهوع هم بهم دست داده بود همینطور تا شب صبر کردم که بهار شم اما نه شب که شد حالم واقعا بد بود به مامانم گفتم بیا بریم بیمارستان حالم خوب نیست دیگه تحمل ندارم توی مسیر تارسیدن به بیمارستان همش اشک می ریختم که من تازه ۳۳ هفته ام نمی‌خوام الان زایمان کنم زوده همینکه رسیدیم بیمارستان یه مامان اومد منو معاینه داخلی مرد گفت دهانه رحم بستس. نوار قلب از جنین گرفت و تست آن اس تی که همه خوب و نرمال بود اما توی معاینه شکمی بچه خودشو سفت میکرد یه ماما دیگه اومد گفت کاملا مشخصه که انقباض داره باید بره اتاق عمل من همونجا یخ کردم گفتم نه خیلی زوده من این دردارو از اول بارداریم داشتم الان خوبه همه چیم تورو خدا به دکترم زنگ بزنید اما قبول نکرد فقط گفت سریع بهش بتا بزنید کاراشو کنید که بره واسه عمل
مامان برسام مامان برسام ۴ ماهگی
تجربه بارداری و زایمان پارت ۱۳#
شده بود دو هفته که من بیمارستان بودم و همچنان دکترا چک میکردم ببینم کی درام شروع میشه برم واسه زایمان تا اینکه دکترم گفت جواب یکی از آزمایشام نشون داده که عفونت خون گرفتم و بهم داروهای آنتی بیوتیک شروع کردن یکی دو روز از دارو هاگذشت و من حالم مثل همیشه بود یعنی درد داشتم ولی نه زیاد مثل همون چند ماهی که گذشت اون روز خواهرم به مامانم زنگ زد اصرار کرد که بیاد بیمارستان و مامانم بره خونه یکم استراحت کنه آخه نزدیک هفده روز بود که من بیمارستان بودم اونشبم ساعت نه شب بود که خواهرم اومد واسم شام سالاد سزار و کلی تنقلات گرفته بود منم شامو خوردم و شروع کردم به تخمه خوردن و خواهرم داشت باهام حرف میزد که آره شوهرت این مدت توی مغازه همش حالتو از من میپرسید اما اونم ناراحته که تو بیخود بدون هیچ بحثی ولش کردی اومدی خونه ما و خلاصه این حرفا که من یه لحظه حس کردم شدیدن دستشوییم گرفت جوری دلم پیچ رفت که از تخت سریع اومدم پایین و رفتم دستشویی از دستشویی که اومدم بیرون حس کردم یه آبی داره ازم میاد که قطع نمیشه همونجا وسط اتاق پرستارمو صدا کردم اومد دید زیر پاهام دریایی از آب جمع شده سریع منو خوابوندم روی تخت و زنگ زد به دکتر کشیک اومد بالا سرم معاینه کرد تست کیسه آب گرفت گفت منفیه اما من همچنان آب ازم می‌ریخت دکترم گفت برو بخواب نوار قلب میگیرم از جنین اگر اوکی بود که این ابا احتمالا بی اختیاری ادراری
من نمی‌دونم چرا وقتی بعضیا علمشو ندارن دکتر میشن و بقیه رو به دردسر می‌ ندازن خلاصه که دکتر تشخیص داد که من بی اختیاری ادرار گرفتم اما یه پرستار با تجربه اونجا بود
مامان هانا مامان هانا ۵ ماهگی
#تجربه_شخصی
من دخترم ۱۰ روزش بود دیدم سخت آروغ میزنه یا میخواد دفع کنه خیلی با زور زیاد گریه میکنه رفتم پیش متخصص بهم قطره پدی لاکت و کولیک اید داد اولا میترسید (از سر بی تجربگی) که بهش روزی یه بار نیم سی سی که دکتر گفته بود رو بدم هرموقع بیقراری میکرد میدادم بهش اما خوب بود تا میخورد آروم میشد راحت میشد
تا نزدیک دوماهگی بردمش پیش یه متخصص دیگه اون واسه دلدردش بهم قطره کولیک ایز رو داد گفت هر۸ساعت بده اما من نهایت روز دوبار یعنی هر ۱۲ ساعت میدادم یه مدت بود که میخورد دیدم ۲ کمتر میکنه بعضی روزا که اصلا هیچ خبری نیس ۲۰ و خورده ای روز همینجوری بود تا شب یلدا که دیگه بعد از اون تا ۷.۸ روز دفع نداشت و هرشب یکی دو ساعتی بیقراری میکرد من همه راههای طبیعی رو انجام دادم (آب جوشیده.گرم کردن پارچه . روغن زیتون .ماساژ....) فایده نداشت پیش دکتر داخلی خیلی معروف و خوبی هم بردمش بهم قطره کولیک اید و آد داد با خودم گفتم خب من که دارم همین دارو رو میدم چ فرقی اید یا ایز .
اخرش مجبور شدم به مشورت دکتر داروخونه قطره بیبی کر رو بدم تا بعد از ۸ روز و دو روز قطره رو دادن ترکوند😶‍🌫️😷 (خلاصه من از قطره کولیک اید بهتر نتیجه گرفتم تا ایز ) به دختر من این میسازه بقیه رو نمیدونم
و یه تجربه دیگه هم دارم دوست داشتید دوباره اونم میگم 😊🙏