۱۱ پاسخ

وقتی خودت میتونی بچه دار بشی چرا بری بچه یکی دیگه رو بیاری بزرگ کنی
من اصلا موافق نیستم

واقعا ازت انتظار نداشتم بچه چه گناهی داره مگه خودش خواسته به دنیا بیا ایا تو تحصیل کردی بچه رو تو به میل خودت بزرگ میکنی تربیت میکنی تو اصلا بچه نیار چون مطمعنان فرق میزاری و یه بچه سر خورده بار میاری

طرز فکرتون مثل خواهرزاده منه میگه چرا یه بچه بدنیا بیارم بجاش میرم بچه بیگناهی که بدنیا اومده میارم البته که بهشون نمیدن چون فکرکنم باید مشکل ناباروری داشته باشی
یکی از اقوام ما کلی آزمایش و دکتر تایید کردند که بچه دار نمیشه تا بهشون یه دختر دادند باید اموال به نامش بزنند که زدند تا یه زمانی هم میاند بچه از نظر رشد و تغذیه چک میکنند اقوام ما یه نوزاد سه ماهه آوردند الان سه سالشه و عجیب و غریب شکل مادرش شده انگار واقعا خودش بچه رو بدنیا آورده

خیلی کار سختیه هاااا من که نمیتونم چون بچه خودمو از همه دنیا بیشتر دوست دارم مطمئنم از پس این کار برنمیام

حتما حتما اگه اینستا داری پیج دلژین قسمت فاطمه خانم ندارید پادکست دلژین قسمت فرزند خوانده دلژین رو حتما حتما گوش کنید

خودت بچه داری بعدشم نازا که نیستی بهت بچه نمیدم عزیزم

تونه میدونی بچه ای که مبخوای بگیری پدرش کی بود مادرش کی بود قائدتا ژن روی رفتار اخلاق و ایندش تاثیر داره به نظرم برو تعیین جنسیت خودت باردار شو

شما چون خودت بچه داری. فرزند زیر هفت سال بهت نمیدند عزیزم

یکی از اشناهام یه دختر آوردن دختره خیلی باهوشه، الان ۶ سالشه از ۷ ماهگی اوردنش، پدر و مادرش خیلی آروم و کم حرف هستن ولی دختره ماشاالله زبون دار و خیلی شیطون، اصلا شبیه خودشون نیس

اینا واسه کساییه ک خودشون نمیتونن بچه دار بشن
نه واسه شما

وقتی خودتون بچه دارمیشین چرابچه یکی دیگ بیارین بعدصاحب پیداکنه

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۱۷ ماهگی
خانوما سلام خوب هستید
میخواستم یه چیزی بپرسم ازتون
من با مادرشوهرم اینا که زندگی میکنم پدرشوهرم یچه های منو خیلی دوست داره از همین حالا داره به بچه های من میگه بزرگ که شدیم با خودم همه جا میبرمتون دامداری داره ظهر میره اونحا شبا هم اونحا میمونه به پسرم میگه یکم بزرگ شو با خودم میبرمت پیش خودم بمونی اونجا نمیدمت به اینا ولشون کن اینارو هم پدرت منم هم مادرت فقط یکم بزرگ شو

خیلی دلهره میگیرم از این حرفاش چون پسرمم بیرون خیلی دوست داره از همین حالا برا بیرون رفتن گریه می‌کنه خیلی میترسم وابسته خانواده شوهرم بشن هر دوتاشون دیگه نفهمن من مادرشونم میترسم به من وابسته نباشن و پسرم بره و اصلا نزدیک من نیاد از الان داره تو گوش بچه ها من میخونه که یکم بزرگ بشید همه چی در اختیارتون میزارم فقط پیش من باشید
نوه پسری هم یدونه داره که پسر منه همشون دخترن
دلهره شدیدی افتاده به جونم پسرم خیلی وابسته منه بیشتر از پدرش ولی میترسم بزرگ که شد بره طرف اونا و دیگه به من نزدیک نشه
پدرشوهرمم که عاشق پسره
۲ و سال نیم مونده تا خونمونو بدن بریم از این خونه ۷ ساله دارم باهاشون زندگی میکنم خودم نزاشتم بچه دار شم
میترسم بعد خونه دار شدنمون بچه هام خونه نیان همش بمونن اینجا
چیکار کنم این فکرا نیاد سراغم چیکار کنم اروم بگیرم 😭😭😭خیلی کلافم