چقد هممون احتیاج داریم به یه سری حرفا ...
چقد بعضی موقع ها از دردای جور واجوری که سراغمون میاد خسته و شکسته ایم...میترسیم... ناراحتیم...بدنمون کم میاره و استرس میکشیم...
کافیه یه قطره شیرمون کم بشه چقدر جوش میزنیم...کافیه بچه که داره میخوابه دو دور بیشتر از همیشه به خودش بپیچه و زور بزنه هزار و یک فکر میاد سراغمون ! آی چی خوردم نفخ داشت آی چی نخوردم !
توقعات همسر و اطرافیان رو نگفتم :) بعضی موقع ها میخان کمکمون کنن ولی چقد اذیت میشیم چون اون کاری که میخوایم نیست ...
خدانکنه یه مشکلی برای بچه پیش بیاد، وجودمون میشه افسردگی و استرس و خودمونم نمیفهمیم چرا ولی اشک امونمون نمیده !!
شبا قتی همه خوابن ، بیدار میشیم که شیر بدیم و با چشای خواب آلود قربون صدقه اش میشیم ...تا آروغشو میگیریم و پوشک عوض میکنیم میبینیم عه! صبح شده باید به کارا برسیم !
آخ خدا چقدررر کلمه مادر حرمت داره و چقدرر یک آدم میتونه قدرت داشته باشه...قربون هممون برم که با جون و دل فرشته های زمینی که خدا بهمون داده رو بزرگ میکنیم 💚

۷ پاسخ

براسلامتی همه مادرایی که هستن وشادی روح اونایی که توآسمونن..یه صلوات بفرسین..
خداالهی هرکی که آرزوی مادرشدنوداره به آرزوش برسونه..الهی آمین

و چقدددددد همه مامانا شبیه هم اند ....🥺

روزی ده بار یاد مامانم میفتم با وجود ندارمی هاش بی پولی بابام باهارو با چنگو دندون بزرگ کرد با قالی بافتن کار کردن پسته مردم شکستن نذاشت کم داشته باشیم خودش سر سفره همیشه سیر بود اینارو یادم میاد اشکام مریزه مادرم سختی خیلی کشید با وجود بابام که اعصبی بود دست بزن داشت انقد تو بارداری ویار داشت و هیچکسی نداشت نازشو بخره و هوس کرد براش چیزی بخره اخ قربون دلت برم مادر

منم با گریه های پسرم گریه میکنم از بیخابیای شبونم گاهی کلایه میکنم به همسرم که کمک حالم باشه ولی باز دلم راضی نمیشه بسپارمش به کسی حتی باباش با تمام وجودم تو بغلم میگیرم و اشک میریزم خدایا شکرت بابت نعمت های که بهمون دادی صبر زیاد بهمون بده ارامش بده نعمت و رزق فراون بهمون بده شرمنده بچه هامون نشیم

و منی که ۴روزه مامان شدم الان از عمق وجود میفهمم چیه مامان بودن،بچم زردی گرفته فعلا خوب نشده نگا ک بصورت مظلومش میکنم خیس عرق میشم..هیچوقتتت اینجوری تصور نکرده بودم

اشکم درومد😔❤ به دل نشست
تا مادر نشی قدر مادرتو نمیدونی واقعا

چقد ب دلم نشست❤️

سوال های مرتبط