خانما
من دوتا عروس هلندی دارم
یکیش برای تولدم ۳ سال پیشم ک جوجوه بود سرلاکی
یکیشم ک ۱ سال ۷ ماه هست دارمشون
کوچیکه ب عنوان دختر گرفتیم در صورتی ک پسر بود

بعد من چون همیشه تنهام تلوزیون خاموشه سر صدای نیست و خودمم خیلی با طفلکی سرکه نمیزنم
ب شوهرم گفتم ببرش توی رستوران پیش خودش چون اونجا خیلی رفته آمده یکم ادم ببینه

امروز میخاد ببره ولی انگار دارن جونمو میبرن
قلبم داره میترکه
عذاب وجدان داره دیونه میکنه
من فقط برای خودشون میگم ک خوشحال تر باشن من خیلی نمیتونم بزارم بیان بیرون
لعنت ب وابستگی😭😭😭😭😭😭😭😭💔💔💔💔
چیکار کنم بنظرتون

منگ یدونه عروس داشتم ولی خب باردار شدم نمتونستم رسیدگی کنم قبلشم زیاد نمتونستم بیارم بیزون شوهرم داد ب دوسش الان جفت خوردن وقتی فهمیدم جفت شدن خ خوشحال شدم چون اونجوری حالش بهتره 🥹❤️

منم یه جفت دارم که جوجه میدن. ولی خسته شدم ازشون هرچی به شوهرم میگم بفروش نمیبره.

من ۹تا دارم🥹🥹خیلی دوسشون دارم

من یکی دارم هشت تا کلمه حرف میزنه
جون و عمرمه ....
یه لحظه هم نمیتونم از خودم جداش کنم
آدمو به خودشون وابسته می کنند

به نظرم محیط رستوران مناسب نیست واسشون