سوال های مرتبط

مامان کشمش مامان کشمش ۱ ماهگی
پارت 4
البته من پشت ماسک یه دکمه پیدا کردم که وقتی فشارش میدادم گاز بیشتری پخش میکرد خلاصه که همینجور ورزشارو انجام دادم که ماما اومد معاینه کرد گفت شیش سانتی ولی می‌خوام بهت کمک کنم که زودتر پیشرفت کنی گفتم میخوای کیسه ابمو‌ پاره کنی که گفت آره ولی اصلا درد نمیگیره و دردش در حد معاینست و کیسه ابمو‌ زد که آب گرم از اومد ولی گفت که بچه خیلی تو شکمت مدفوع کرده و زودتر باید تلاش کنی زایمان کنی اینجا یه لحظه با حرفش انگار روح از بدنم رفت پرسیدم خیلی خطرناکه که گفت اگه همکاری کنی نه ما ظربانشو چک می‌کنیم دستگاه بهم وصل بود گفت به ظربانشو حواست باشه بهم گفت وایستا تا سر بچه بیاد پایین که من گفتم بهم حرکت بده تا انجام بدم خلاصه شروع کردم به ورزش یه سرمو بهم وصل کردن که نمیدونستم امپوله فشاره یا نه ولی شدت دردام بیشتر شده بود حس میکردم که گازم دیگه مثل قبل اثر ندارن وقتی دردم شروع میشد فقط تو ماسک ناله میکردم چون مامانم جلو در بود نمی‌خواستم صدامو بشنوه حالش بد شه
مامان ماهان مامان ماهان ۲ ماهگی
پارت دوم طبیعی - سزارین
دوشنبه صبح دکترم اومد معاینه تحریکی برام انجام داد چون فقط یک سانت باز شده بودم. تا حدود ساعت دوازده ظهر هرچی معاینم کردن فقط دو سانت دهانه رحمم باز شده بود در صورتی که دردهام پشت هم و شدید شده بود. هرچی هم بهشون گفتم برام ایپیدورال بزنین قبول نکردن چون به چهار سانت نرسید. با دکتر که تماس گرفتن گفت کیسه آبو پاره کنن، وقتی پاره کردن متوجه شدن بچه مدفوع کرده ولی همچنان اصرار داشتن به زایمان طبیعی. ماما که معاینم کرد گفت سر بچه هنوز بالاست ولی یه چیزی حس میکنم که نمیدونم چیه، به سر پرستارشون گفت اونم معاینم کرد گفت دست بچست که قبل از سرشه
دوباره ماما معاینم کرد، بعد دکتر شیفت رو صدا کردن اونم اومد معاینم کرد و گفت دستشو جا به جا کردم و زدم کنار.دوباره ماما معاینم کرد. با هر بار معاینه هم به هم دیگه میگفتن باید سزارین بشه ولی باز همچنان معاینه میکردن. من که دیگه از درد فقط جیغ میزدم و گریه میکردم. آخه فکر کن نیم ساعت در حال معاینه شدن باشی. انگار طبیعی زایمان کرده باشم. به دکترم خبر دادن گفت آمادش کنین برای سزارین.
مامان آوا و ایلیا مامان آوا و ایلیا روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم زایمان طبیعی
خلاصه اینکه توی پارت قبلی گفتم بین استرس طبیعی و سزارین گیر کرده بودم... دیگه بعد هزارتا نوار قلب و اینا گفتند الان همه چی اوکیه و میتونی طبیعی ورزش کنی... دردهایم خیلی کم شروع شده بود اما واقعا برام کم بود... معاینه کرد ۲ فینگر بودم اووووووو کو تا ده. قرص رو ساعت ۹داده بودند و حدود 12 و ۱ بود که داشت زیر دلم درد می‌گرفت... و من هنوز ۲ سانت..
تخت کناریم سرکلاژی بود و دهانه رحمش همون اول ۳بود و به ۴ رسید اومدن براش اپیدورال زدند... هی مسئول بیهوشی اومد گفت تو بی دردی چی میخوای؟ گفتم والا ماسک بی دردی که سر بچه اولم به دردم نخورد و اصلا تاثیر نداشت... اپیدورال هم نمی‌خوام میگن عوارض داره و اینا... از اون اصرار. که بیا اپیدورال بشو و از من انکار.... خلاصه هی تخت کناریم دهانه رحمش بازتر میشد و هی می‌گفت زیاد دردی حس نمیکنم... داشتم وسوسه میشدم منم بگم اپیدورال...
اون هفت سانت شد من تازه 4 تازه با دهانه رحم غیر نرم و سر بچه ک خوب نیومده و نچرخیده...
ماما همراهم گفتم بیاد... من هنوز درد زیادی حس نمی‌کردم و واقعا برام عجیب بود... البته بگم قبلش یک آمپول مسکن بهم زد. هیوسین بود...
خلاصه شروع کردیم ورزش با ماما..چون قبلا پکیج داشتم هر چی می‌گفت انجام میدادم و تنفس شکمی انجام می‌دادم. واقعا تنفس شکمی عالی بود بچه ها... خیلی کمک می‌کنه. خلاصه ساعت ۳دردام شدت گرفت که برام یکم سخت شده بود ورزش اما بازم انجام میدادم کنم ۵ الی ۶ بودم.... خدایی ماما همراهم عالی بود...
راستی قبل همه اینها دکترم اومد بهم سر زد و گفت بگید ماما همراه بیاد ورزش کنه من برم دو تا عمل بیان تا موقع اینو زایمان کنیم... منم خوشحال که زود میشه...
....بقیش پارت بعدی
مامان مهتا💖 مامان مهتا💖 ۳ ماهگی
پارت2⃣
درداش برام قابل تحمل بود و با تنفس و ورزش ردشون میکردم .نیم ساعت بعدش اومدن معاینه ام کردن و نوار قلب جنین گرفتن که انقباضاتم خوب بود و دهانه رحم هم به ۴ سانت فول رسیده بود ‌.
که اومدن برام اپیدورال تزریق کردن .من روی تخت نشستم و اول همون جایی که میخواستن تو نخاع بزنن رو بی حس کردن با امپول و بعدش اپیدورال رو تزریق کردن من چیزی نفهمیدم خیلی.
فقط متوجه میشدم یه مایعی داره وارد لگنم و کمرم میشه انگار.همین
بعدش دردام خیلییی آرووم شد 🫠و درد حد یه انقباض کوچیک میگرفت .
ماماهمراهم هم اومد که هر چی از خوب بودنش بگم کم گفتم .عالی بود ❤️.بهم ورزش داد موقع انقباض هام و با تنفس میگفت کنترل کنم که اکسیژن کافی به نی نی برسه..
بعد ۲ ساعت رسیدم به ۱۰ سانت و فول شدم .دیگه ماماهمراهم بهم گفت فقط روی تخت دراز بکشم و زور بزنم .البته زور های کنترل شده جوری که انگار میخوای مدفوع کنی ...
تمام تلاشمون با ماماهمراهم این بود که بخیه نخورم .دیگه تقریبا سر بچه که کامل دیده میشد 👶🏻دکترم هم اومد .
اینم بگم چون اپیدورال بودم فقط حس فشار داشتم زیر شکمم و دردی نداشتم اصلا...
چند تا زور دیگه زدم موقعی که حس انقباض داشتم و سر بچه کا مل اومد بیرون و من خوشحال ترین بودم که بخیه نخوردم😄
مامان آریا 😍☃️✨ مامان آریا 😍☃️✨ ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی و سزارین بیهوشی 🫠 1
خیلی قبل زایمان پیاده روی و پله میرفتم ورزش میکردم کپسول گل مغربی استفاده میکردم و.....
خلاصه دیدم دو روز مونده تا زایمان و من علائم ندارم فقط گاهی داخل واژنم تیر میکشید گفتم برم معاینه شم ببینم چند سانت بازم .
رفتم درمانگاه گف پنج سانتی برو بیمارستان
منم خوشحال از اینکه بدون درد انقد باز شده رفتم و به ماما همراهم خبر دادم گف بستری شدی خبرم کن . دیگه منم رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن 3 سانت . ان اس تی گرفتن درد نداشتم اما انقباض نشون داد به دکترم گفتن نزدیک به چهار سانته و چهل هفته کامل اونم کف بستری شه🫠
ماما همراهم با ماما اونجا صحبت کرده بود و اونا هم به خاطر اینکه خودشون راحت باشند الکی به ماما همراهم گفتن چهار سانت و چند فینگر و .....
دیگه ماما همراهم اومد و پر انرژی ورزش داد و آب داغ گرفت و طوری که دردام شروع شد
گف خب یکساعت شد بریم معاینه شو رفتم معاینه شدم به دست یکی دیگه گفتن سه سانت . اونم رنگش پرید و عصبانی شد که به من گفتن چهار سانته من پاشدم اومدم و.....
خلاصه با حرفاش منو نا امید کرد که تو زایمان نمیکنی من وقتم تموم بشه راس 6 ساعتم میرم و..
ادامه تاپیک بعد