۱۳ پاسخ

منم همینجوری بودم و هپچنان هستم . دائم تنفسشو توی خواب چک میکنم .خیلی سخته ولی میدونم میگذره چون همه همبنجوری بودن

آره عزیزم‌منم‌ از این جور فکرا میکنم

این فکرا چیه دارین دیگه خدانکنه، انرژی مثبتتون کو

اره من یهو از خاب بیدار شدم تنفسشو چک. کردم دیگ نمیتونم. بخابم میترسم نشستم کنارش

آیییی گفتی😞ینی روزانه اشکم سرازیره
الانم ک پیامتو دیدم باز اشکم اومد
دارم روانی میشم از این فکرای چرتو پرت
خدا هیچ مادریو با مرگ بچش امتحان نکنه 😭💔

منم همیجوری ام شبای اول زایمان یک ثانیه نمیخابم الان همیجور میترسم ازم بدزدنش😅یا چیزیش بشه هر نفسی میکشه چشام بیداره براش از بی خابی ام کور میشم ولی دست خودم نیست خودم پشیمون میشم از این افکار ولی دست حودم نیست این ترس از دست دادن هرچی میخام بهش فکز نکنم نمیتونم خیای سخته کسی ام درک نمیکنه😅

ارع

بلی دقیقا منم امینجوریم

من گفتم بعد از زایمان دیگه از دست این فکرای چرت که بچم خدایی نکرده مشکل داشته باشه سالم نباشه راحت میشم
نگو وارد مرحله جدیدی میشم😑

نام اثر
مادرشدن🙃

من تقریبا تا ۳ ماه چرت پرت می‌آمد سراغم موقعذپسرم یعنی دم دقیقه نگاهش میکردم هی فکر خودمو مشغول چیز دیگه میکردم که این چرت پرت هایی که برا بچه فکر میکردم از ذهنم بره خداروشکر ۳ ماه نکشید رفت
جون اولین بجه هست اینجوری میشی
من دومی بچم اصلا خداروشکر این فکرا نیامد سراغم

همه مامانا اینجوری ان عزیزم راحت باش . اینا از سر نگرانی و مسئولیت های جدیدته . منم خیلی چرت و پرتا میاد ذهنم

چیزی فکر کردم عذاب وجدان میگیرم

سوال های مرتبط