۲ پاسخ

درکت می‌کنم 🥲

☹️☹️☹️چی درست میکنی عزیزم؟

سوال های مرتبط

مامان مو طلایی مامان مو طلایی ۲ سالگی
خودمونیما زندگی چه تکراریه و البته رو دور تند ماشاالله
تا چشم میبندی روز شده و با غرزدنای بچت بیدار میشی و تو مثل دوران مدرسه ک صبحا مادرت بیدارت میکرد و التماس یکم خوابیدن بیشتر میکردی...از بچت التماس خواب میکنی از خدامیخوای یکم بیشتر بخوابه ولی نه اون دست بردار نیست با چشمای خوابالو و ب اجبار بلند میشی و تدارک صبحانه رو میدی برای بچت حالا اونم اگه چند لقمه ای رو بخوره 🥴
تا صفره رو جمع میکنی باید ب فکر نهار باشی این وسطاهم بچت ی همبازی میخواد و ولکن تو نیست میاد زیر پاهات جلوی سینک نق میزنه و تو کلافه تر میشی گرچه مجبوری تحمل کنی و بری اونم سرگرم کنی
بعدش بدو بدو بیای غذاتو بپزی تااااازه اگه شانسم داشته باشی و بدونی چی درست کنی😅
حالا ظهرشده و آقای شوهر میاد و هنوز نرسیده لم میده رو مبل و گوشی ب دست...نه تورو میبینه نه حرفی میزنه...تا تو دم از خستگی میزنی میگه خبب چیکار کردی
و من خیلی خسته ترم😐😑
اینم میگذره نهار میخوری ب بچتم با بازی و ترفند چند قاشق میدی جوری که اصلا غذا خوردن خودت یادت میره من از وقتی پسرم غذا خور شده همیشه غذای خودم یخ میشه. و نوبت ظرفاست و در اون حین باید فکر شامم باشی😬
تا بچت رو میخوابونی باید ی دستی روی خونه بکشی تا بلاخره میخوای یکم دراز بکشی بیدار میشه و نق زدناش شروع میشه
وااای نگم از این مرحله ک منو دیونه کرده
من پسرم یک ساعت میبره تا آپدیت بشه😅😅
بعدشم هیچی شب میشه و موقع شامه بازم ظرف شستن و کاراری خونه و این وسطاهم بچت پی پی میکنه با گریه میبری عوض میکنی و بعدشم وقت خوابه باهزارترفند میخوابونی تا میای نفس راحت بکشی نوبت آقای خونس🤭 هیچی دیگه بازم روز از نوو و روزای تکراری همینجوری میرن....