۱۰ پاسخ

عزیزم دکتر نگفت که بچه روزای اول حتی احتمال اینکه وزنش کم بشه هم زیاده ؟!واقعا چه دکتری بوده

من تو بیمارستان بهم گفتن بچه تا چندروز شاید حتی وزن کم کنه چون ورم داره از شکم میاد بیرون
اصلا شاید شیر داشتی سیر میشده
گریه زیادی میکرد که میگی شیر نداشتی سیر نشده؟

عزیزم شیر باید از روز اول سفید باشه ؟

خداروششششکر گذشت

تو حال زندگی کن داده بزرگ میشه ها
خییییلی زود میگذره

عزیزم توام مث منی،مادر است دیگر ...ولی غصه نخور از عمد که نکردی غصه الکی ام شیرتو بی کیفیت میکنه و خدای نکرده بچه شیر غم میخوره ،خوشحال باش که چشم بهم بزنی این روزای قشنگ نوزادیشون تموم میشه قدر این لحظه هارو بدون

بچه اول اینقدر اشتباه بکنی تا دستت بیاد واسه همه همینه، واسه همین بچه های اول مظلومن

عزیزم دیگه اون روزا تموم شده متوجه نشدی عمدی نبوده ک ،فکرتو ازاد کن خداروشکر کن الان بچت سالمه و شیر هم‌داری عزیزم ،با غصه و ناراحتی و فکر کردن چیزی درست نمیشه جز اینکه اعصابا خورد میشه

عیب نداره عمدی نکردی که ازین به بعد بیشتر مراقب باش تجربه اولته قطعا خطا زیاد پیش میاد ایشالا از این به بعد حسابی بهش میرسی یه دختر قوی بار میاد ازش

منم تا ۵رور شیر ندادم .تجربه نداریم نمدونیم که عزیزم مهم اینه تنشون سلامت باشه عاقبت بخیر بشن فکر نکن

با شیر دوش بدوش متوجه میشی

از کجا باید بفهمیم شیر داریم یا نه؟🥺

سوال های مرتبط

مامان کیان مامان کیان ۱ ماهگی
تجربه زایمان گذاشتم بریم واسه بعدش که بچه شب اول عالی سینه ام رو مک میزد هرچند چیزی نداشت ولی همش ولع مکیدن داشت ی اشتباه کردیم پستونک گذاشتیم دهنش یکم آروم بشه چون دیگ کلا به سینه ام چسبیده بود پستونک رو دادیم خوابید ولی دیگ سینه ام رو نگرفت 🥲 وقتی بهش میدم دوتا مک میزنه بعد سرخ میشه جیغ میزنه مادرشوهرمم دنبال نصف بهانه بود که بهش شیرخشک بده از اتاق عمل هم که بیرون اومدم ماما گفت سریع بیا بهش شیر بده بزور جلو مادرشوهرت و گرفتیم بهش شیرخشک نده میگه بچه ام گشنشه نمیتونم صبر کنم تا مادرش بیاد خلاصه سینه ام شیر هم نداشت بزور فشار دوتا قطره میومد اونو میزاشتم دهنش ماما می‌گفت همونم بسه مادر شوهرم راضی نمیشد نصف روز مادر خودم بود نصف روز مادر شوهرم می‌تونستم به مادر چیزی بگم ولی مادر شوهرم به هیچ صراطی مستقیم نبود سرما هم خورده بود هی می‌رفت بالا سر بچه رو سر بچه رو برمیداشت نگاش میکرد می‌گفت بچه ام گشنشه درحالی که بچه خواب بود حرکتی هم نمی‌کرد هرچی میگفتم هر سی ثانیه روشو برندار مریض میشه هیچ خودمم گیج بودم چشام گرم میشد بخوابم میبستم صدام میزد 😅 سر درد داشتم با صدای بلند تو اینستا ترانه میذاشت ما هم رومون نمیشد چیزی بگیم مادرم به پرستار گفت پرستار تذکر داشت اعتنا نمی‌کرد خلاصه نه خودم آرامش داشتم نه بچه آخر هم کار خودش و میکرد می‌رفت شیرخشک میداد که بچه ام داره از حال میره دیشب مرخص شدم اومدم خونه مادر شوهرم نموند مادر خودمم طوری گیج بود خوابش برده بود هرچی صداش میزدم اصلا نمیشنید مادرشوهرم شدید واسواسی مادرم خیلی بیخیال و من این وسط گیر کردم 😅 خلاصه امروز بچه ام هم صبح آزمایش داره هم عصر مجبور شدیم بهش شیرخشک بدیم خون می‌خوان بگیرن جون داشته باشه