۶ پاسخ

۲#
بعدش با ویلچر شما رو میبرن اتاق عمل، اونجا تحکیل مسولین اتاق عمل میدن و شما رو میزارن رو یه تخت.
مجدد یه سری سوالای مثل اینکه چیزی خوردی، بچه چندمته، دلیل سزارینت چیه میپرسن و تو همون حین کمک میکنن بشین گردنت رو کج میکنن و بهت میگن به سمت جلو خم شو

منم درد طبیعی کشیدم ولی سزارین اورژانسی شدم و من اصلا نه عمل رو فهمیدم نه اینکه بچه رو نشونم بدن نه صدای بچه رو شنیدم فک کنم من رو بیهوش کرده بودند

۵#
بچه رو اوردن کنار صورتم دوسه تا بوس و نگاه بهش و بردن که تمیز کنن و به ماما تحویل بدن.
تقریبا یه ده دیقه بعدش شما هنوز در حال بخیه خوردن هستید این بین از من مرسیدن پمپ درد میخوام یا نه که من گفتم میخوام و هزینه رو گرفته بودن و وصل کرده بودن و بعد خود کادر از رو تخت جابجاتون میکنن
میبرن ریکاوری
میان شکمت رو فشار میدن اما درد خاصی نداره و میگن سعی کن پاتو تکون بدی و خب خودت متوجه نمیشی تکون میدی یا نه😄


بعد اون پرده رو کشیدن
یکی کنار صورتم سعی میکرد آرومم کنه
و تقریبا فضای اتاق عمل خوب بود و هی به من میگفتن دارن چیکار میکنن.
یه جاهایی گفتن شکمت محکم تکون نیخوره و نترس، یه سری هم چون بچه خیلی بالا بود از بالا فشار میدادن که بشه درش بیارن
خلاصه بعد یه مشت تکون و بالا پایین صدای گریه نی نی میپیچه تو اتاق

۳#
امپول بی‌حسی خداییش دردی نداشت. هیچیِ هیچی اما من چون فوبیای آمپول دارم یه ریزه استرس داشتم
اول با ناخن یه جایی رو بین دوتا از مهره‌های کمرم فشار داد.
و بعد همونجا رو بی حسی زد و یه حس سوزش خفیف داشت
بلافاصله بعدش پام شروع کرد به گرم شدن و خوابوندن و تقریبا این گرما تا یه جاهایی زیر بغل می‌رسید

فقط چون سوند به محض پر شدن مثانه اونو خالی میکنه ممکنه زود زود سوند پر شه و همراهتون هی مجبور شه خالی کنه اونو مخصوصا چون بعد عمل مرتب سرم میگیرید.

سوال های مرتبط

مامان ماهورا🩷 مامان ماهورا🩷 ۲ ماهگی
تجربه سزارین
۳۷ هفته بخاطر تکون های کم و ضربان قلب بد نینی سزارین اورژانسی شدم من چون از اتاق عمل میترسیدم کل بارداری ذهنم رو آماده زایمان طبیعی کرده بودم که اوضاع یه جور دیگه پیش رفت و رفتم اتاق عمل خلاصه سوند و اینا رو زدن و راهی اتاق عمل شدم به شدت استرس داشتم و میترسیدم اما به نظرم خود عمل و سوند گذاشتن و سوزن زدن توی کمر اصلا دردی ندارن و فقط اون حس فشار که فکر میکنی درد داری خیلی طول نکشید که اولش یه حس فشار و بعدش یه سبکی رو حس کردم انگار یه وزنه رو از تو شکمت بکشن بیرون و بعد صدای گریه هاش بردن تمیزش کردن و آوردن نشونم دادن و من کاملا مات و مبهوت بودم جوری که دکتر گفت بابا یه چیزی بگو تا بفهمه تو مادرشی 😁 و آوردن چسبوندن به صورتم تا باهاش حرف بزنم
حین عمل همش احساس فشار داشتم تو ناحیه شکم و قلبم همش انگار نفسم میخواست بند بیاد و خیلی این احساس بد بود برام بعد از عمل بدنم تو ریکاوری به شدت می‌لرزید خداروشکر که گذاشتن خانوادم رو اونجا ببینم و یکم آروم تر شدم از لحاظ روحی من پمپ درد هم داشتم که خیلی خوب بود برای کم شدن درد اما بازم دردم خیلی زیاد بود و خیلی سختی کشیدم اما سعی می‌کردم تحمل کنم و تو خودم بریزم و قوی باشم که اشتباهم همین بود و بعد سزارین تازه دردسرام و مشکلات شروع شد که باید یه تایپیک دیگه در مورد عوارض بعد زایمان بزنم
مامان 🩵🩶💙محمدرضا مامان 🩵🩶💙محمدرضا ۱ ماهگی
آنژیوکت رو بد جا زد و اولش از آرنج دستمو نمیتونستم خم کنم ، بعدشم که خم میشد خون برمیگشت تو سرم🤕
بعدش سوند رو آوردن، سوند هیچ دردی نداشت فقط یه سوزش کوچولو و یه حس بد که همش فکر میکنی میخواد دراد😑🤕
ساعت یه ربع به یازده با ویلچر اومدن ، بردنم اتاق عمل ، مامانم و خواهرم و خواهر شوهر موندن تو اتاق و ازم خدافظی کردن🥹 و همسرم تا در اتاق عمل اومد🥺 هیچ استرسی نداشتم ، شب نخوابیده بودم چون داشتم آشپزی میکردم برا چند روز ، حسابی خوابم میومد😴جلو در اتاق عمل هم باز فشارمو و ضربانمو چک کردن و چند تا سوال پرسیدن ، بعدش بردن اتاق عمل شماره ۱۱ ، نشستم رو تخت ، تا دکتر خودم بیاد ، دکتر بی حسی گفت خم شو جلو ، آمپول بی حسی رو زد به کمرم درد نداشت ولی باز یه حس خاصی داشت ، یه فشاری به کمرم میومد که یکم‌ ناخوشایند بود ، بلافاصله کمک کردن دراز بکشم و پاهام داغ شدن و دیگه نتونستم تکونشون بدم! دکترم اومد ، اول شروع کرد جای عملو ضدعفونی کردن و بهم‌گفت که نترسم داره ضدعفونی میکنه و متوجه میشم، بعدش گفت که میخوام عمل شروع کنم آماده ای؟ گفتم یس😁😎 از سقف نور چراغ یه جوری بود که دیده میشد دکتر داره چیکار میکنه😮😵‍💫
مامان طنین مامان طنین ۳ ماهگی
سلام مامانا، منم میخاستم تجربه زایمانمو بگم بهتون، از بیمارستان پیامبران،
پارت اول:
دکترم برای ۲۲ م دی روز شنبه برام نوبت عمل زد و نامه بستری هم بهم داد، یک روز قبل عمل بهم زنگ زد گفت ساعت ۵ صبح بیمارستان باش برو زایشگاه کاراتو انجام بده ساعت ۷ ونیم اولین نفر میبرمت اتاق عمل، و بهم کفت یه شام سبک بخور، از ساعت ۱۱ شب هم دیگه هیچی نخور حتی آب، منم به گفته ایشون هیچی نخوردم و با همسرم و خواهرم رفتیم بیمارستان، رفتم زایشگاه و اونجا اولین آزمایشی ک دادی رو میخان و سونو ان تی رو، یسری برگه و فرم بهت میدن پر میکنی و امضا از شوهرتم رضایت میگیرن ، یه دست لباس بهم دادن گفتن برو تو اتاق و لباساتو عوض کن، اومدن nst گرفتن و فشارمم گرفتن و انژوکت وصل کردن، حدود ساعت ۶ ونیم هم اومدن سوند رو زدن برام، البته من بهشون گفتم ک اگ ممکنه تو اتاق عمل برام سوند بذارین که گفتن اونجا میتونن برات بزنن اما اتاق عمل مرد هست خودت معذب میشی، که دیگ بهشون گفتم همونجا زدن، درد نداره فقط یه حس خیلی چرت و مزخرفه انگار همش احساس ادرار و سوزش داری ، آها اینم بهتون بگم قبل از اینک برید طلاهاتونو تو خونه دربیارین، یه خانوم رو اونجا دیدم که النگوهاشو قیچی کردن، ساعت حدود ۷ و ۲۰ دقیقه اسم من رو صدا زدن و یه خانم اومد تو اتاق جایی رو که میخاستن تیغ بزنن رو چک کرد که مو نداشته باشه و محض احتیاط با ژیلت شیو میکنه، یه آقا هم با ویلچر اومده بود منو روش گذاشتن و اسم همسرم رو صدا زدن و بردنم سمت اتاق عمل (بقیشو پارت بعد مینویسم)